سرود ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام
رب صل علی محمد ، محمد و آل محمد
حسن جانم حسن
سفره ی نعمت فکنده ، خالق نعمت در این ماه
نیمه ی ماه خدا شد هدیه بر اهل زمین ماه
علی و فاطمه رسول موتمن
شده افطارشان ز بوسه بر حسن
حسن جانم حسن...
وقت جنگیدن به میدان ، چون خلیل بت شکن شد
بعد از این شور ملائک ، لا فتی الا حسن شد
به رزمش وارث علی مرتضاست
جمل ، شد خیبرو حسن ، خیبر گشاست
حسن جانم حسن....
شمع بزم آفرینش که جهان پروانه ی اوست
کعبه ی حاجات مردم تا قیامت خانه ی اوست
شود اینجا اسیر ز بند غم رها
به تن پوشد فقیر لباس اغنیا
حسن جانم حسن
#ولادت_امام_حسن_مجتبی
#امام_حسن_ع
✍میثم مومنی نژاد
رباعی ولادت امام حسن مجتبی علیه السلام
تابیدن انوار جلی دیدن داشت
روئیدن حسن ازلی دیدن داشت
آن لحظه که فاطمه به طفلش خندید
لبخند محمد و علی دیدن داشت
#ولادت_امام_حسن_مجتبی
#امام_حسن_ع
✍میثم مومنی نژاد
.
#امام_حسن_علیه_السلام
#سرود
تا که اسمت یاد من میفته
همه حرفام از دهن میفته
مگه از رو زبونم حسن حسن میفته
سر از پا نمیشناسم
شب خاصیه واسهم
مهمون برادربزرگۀ عباسم
یا قدیم الاحسانم حسنجانم
ای دردم و درمانم حسنجانم
من برا تو سلمانم حسنجانم
من با تو مسلمانم حسنجانم
یا سیدی یا مولا حسنجانم
محاله واسه تو کم بذاریم
پاش بیفته سر برات میاریم
مگه از تو آقاتر اصلاً سراغ داریم
از اون اول خلقت
دلا میتپه واسهت
هرچی از تو خواستیم به ما دادی بیمنت
لحن خوش مستانه حسنجانه
شمع و گل و پروانه حسنجانه
پیمانه به پیمانه حسنجانه
جان جان جانانه حسنجانه
یا سیدی یا مولا حسنجانم
بذار بگم حرفامو خلاصه
امامحسن خاص خاص خاصه
حسنبنعلی یعنی غیرت و حماسه
رزم حیدری داره
عین مولا کراره
وای اگه حسن بخواد ذوالفقار برداره
کی جلوۀ قرآنه حسنجانه
کی مظهر ایمانه حسنجانه
کی قدرت شیرانه حسنجانه
کی یکتنه طوفانه حسنجانه
یا سیدی یا مولا حسنجانم
#حمید_رمی ✍
هدایت شده از محمد قولی میاب (کوثر)
میلاد کریم اهل بیت ، حضرت امام حسن
(ع ) برشما ارادتمندان حضرتش مبارکباد
🌺 میلاد زیبایی 🌺
شبی که مادر گلهای بی خزان...
صبا که د ر خم گیسو ی یا ر من پیچید
شمیم نسترن و یا س و یا سمن پیچید
د و با ره با مد د با مد ا د فروردین
هز ا ر خند ه به ا ندا م نستر ن پیچید
مگر نسیم چه د ر گو ش غنچه نجو ا کر د
که د ر خیال خو شش میل گل شدن پیچید
به با غ آمدی و خود به چشم خو د دیدی
چه شو ر و هلهله د ر باغ و د ر چمن پیچید
د ر خت سر و به پا ی تو سر فرود آورد
ز با ن بلبل شو ر ید ه د ر سخن پیچید
بنفشه تا که جما ل تو ر ا تما شا کر د
ز شر م ، چهر ه به شولای خویشتن پیچید
ا ثر نمی ر سد ا ز مشک نا فه ی ختنی
که عطر مو ی تو د ر خطه ی ختن پیچید
عقیق خو ن جگر خورد و سرخ شد ا ز شرم
چو شهر ت لب لعل تو د ر یمن پیچید
به نر خ شیشه ی عطا رها شکست ا فتاد
صبا که د ر خم آ ن ز لف پر شکن پیچید
من از ز مین و هو ا بو ی دوست می شنوم
مگر صبا نفس ا ز تر بت قر ن پیچید
شبی که ما د ر گل ها ی بی خزان گل کر د
نسیم ر ا یحه ی کا کل حسن (ع) پیچید
به نیمه ی ر مضا ن ما ه ما نما یا ن شد
فر و غ بد ر بد یعش ، د ر ا نجمن پیچید
🌺
شمیم ز لف تو بو د ا ین که روز خلقت من
به نا م ر و ح که د ر قا لب بد ن پیچید
مشا م زند ه د لا ن شا د می شو د «کوثر»
ا ز ا ین شمیم که د ر جا ن شعر من پیچید
محمد قولی میاب «کوثر»
140۲/1/۱۶
#مسجد
﷽
باسلام و درود و دعا
وراکعوا مع الراکعین
چه خوش است عاقبت کسی که نماز خویش را به جماعت در مساجد بپا می دارد.
مساجد وضع خوبی مخصوصا در این ماه مبارک رمضان ندارند. به چند مسجد بطور اتفاقی رفتم، با غیر ماه رمضان از لحاظ جمعیت فرقی نداشتند و این جای تاسف دارد. هر علتی از جهات مختلف دارد به جای خود، اما مومنین و مومنات نباید کوتاهی نمایند. ان شاء الله
یک بیت:
مسجد حریم حُرمت دلهای باخداست
گر باخداست دل، به سرش شوق مسجد است
مجیدطاهری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کار دوستان نوجوان کانون فرهنگی ولایت
42.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#دکتررضابیات
#عشق
قابل توجه مداحان در دعاخوانی
امام علی (علیهالسلام)
گونه:مرثیه
قالب شعر:غزل
منبع:فصل شهادت
وزن:مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
————————————————-
این چشمها به راه تو بیدار مانده است
چشمانتظارت از دم افطار مانده است
برخیز و کولهبار محبت به دوش گیر
سرهای بینوازش بسیار مانده است
آرامتر نفس بکش آرامتر بگو
چندین نفس به لحظۀ دیدار مانده است
از آن زمان که شاخۀ یاست شکسته شد
چشمت هنوز بر در و دیوار مانده است
سی سال رفته است ولی جای آن طناب
بر روی دستهای تو انگار مانده است
میدانی ای شکستهسر آل هاشمی!
تاریخِ زنده در پی تکرار مانده است
از بغض دشمنان به تو یک ضربه سهم توست
باقی آن برای علمدار مانده است
✍️محسن عرب خالقی
امام علی (علیهالسلام)
گونه:مرثیه
قالب شعر:غزل
منبع:فصل شهادت
وزن:مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
————————————
شبی هم این دل ما انتخاب خواهد شد
برای خلوت اُنست خطاب خواهد شد
مکش ز خیمۀ دلها عمود مِهرت را
که آسمان به سر ما خراب خواهد شد
کسی که مهر علی در قنوت او جاریست
دعای نیمهشبش مستجاب خواهد شد..
کویر را نفس قنبرت کند دریا
سراب نام تو نشنیده آب خواهد شد
به قدر فهم کمم هم اگر که بنویسم
فضائل تو هزاران کتاب خواهد شد
چه دیده بود پیمبر که گفت در این ماه
محاسن تو به خونت خضاب خواهد شد..
امام اول دنیا، پس از شهادت تو
امام کشتن این قوم باب خواهد شد..
پس از تو کار به جایی رسد در این دنیا
که صید حرمله، طفل رباب خواهد شد
✍️محسن عرب خالقی
عید فطر
مقاومت اسلامی
شعر پایداری
قالب شعر:غزلمثنوی
مناسبت:اول شوال
منبع:ای نشسته صف اول
وزن:فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
—————————-
یاعلیُ یاعظیمُ یاغفورُ یارحیم
ماه رحمت باز رفت و همدم حسرت شدیم
ای خدای مهربان لیلةالقدر بشر
ای همه سوگندهای لحظۀ قرآنبهسر
باز هم در گوش ما از رحمت خود خواندهای
بر تن ما جوشن از نور خودت پوشاندهای
ای امید ما گنهکاران که رسوای توایم
باز هم شرمندۀ بخشندگیهای توایم..
ای دلیل اول دلها برای سوختن
زندگانی چیست؟ جز مهر تو را اندوختن..
ماه ایمان رفت، کی هنگام ایمان میرسد؟
ختم قرآن دل ما کی به پایان میرسد؟
حیف، ماه روزه رفت و... شکر عید توبه شد
این اگر از خانۀ دل میرود، آن میرسد
بازهم سوی تو میآییم ای عید کریم!
چون گدایی که به استقبال سلطان میرسد..
عید فطر آمد، خدایا خوب میدانم که باز
دست خشک این بیابانها به باران میرسد
میدهی بی هیچ منّت عیدی ما را هنوز
نغمۀ «اَوفِ لَنَا الکَیل» است بر لبها هنوز..
::
گاه بیتابیم و گاه آرام، دریاییم ما
چون علی اهل تولا و تبراییم ما
سر به راه دوست داریم و سر ما نذر اوست
نیل اگر طغیان کند، اعجاز موساییم ما
مشرق عشقیم و از طور تجلی میرسیم
شب نبندد راه ما را، صبح فرداییم ما
ای خدای از رگ گردن به ما نزدیکتر
با رگ گردن شهادت را پذیراییم ما
در میان خیل بیرقهای باطل، همچنان
وارثان بیرق اِنّا فَتَحناییم ما
گر همه صفینیان هستند و اصحاب جمل
فخر ما این بس که سربازان مولاییم ما
عاشقان غیرت پیدای شیر خیبریم
زائران تربت پنهان زهراییم ما
دستبسته مثل غواصان، همه آمادهایم
تا گره از کار این پیکار بگشاییم ما
با تو ما تنها نمیمانیم، تنها نیستیم
بی تو دنیایی اگر با ماست، تنهاییم ما..
باز میآید شمیمی کربلایی از یمن
عطر ایمان اویس و عهد مردان قَرَن
در تماشا ماندهایم و میدمد خون از زمین
رَبَّنا اِغفِر لَنا وَانصُر جُیوشَ المُسلمین
روزهداراناند اما روزهدار عید فطر
از محمد نه که از بوجهلها دارند دین
سر به سر هند جگرخوارند و در روز اُحُد
همره وحشی نشسته حمزهها را در کمین
شمرشان هرگز نمیبُرد سر ایمان ما
بر سر ما تا بُوَد دست یل ام البنین
مکر حق با ماست تا از مکر شیطان بگذریم
تا به بسماللهی از نیل خروشان بگذریم
سِحرِ باطل، عزم موسی را نمیریزد به هم
چند موج هرزه، دریا را نمیریزد به هم
بسته ره، بر دشمن ما آیۀ نفی سبیل
عبرت سجّیل دارد قصۀ اصحاب فیل..
بازهم ماییم و شوق ره سپردن با ولی
راه روح الله زیر سایۀ سَید علی
بر خلاف میل شب ما آفتابی ماندهایم
انقلابی بودهایم و انقلابی ماندهایم..
✍️میلاد عرفانپور و محمدرضا طهماسبی
رباعی
با فرق شکسته، دل خون، چهرۀ زرد
از مسجد کوفه باز میگردد مرد
تا صبح تمام کودکان میفهمند
آن نان و رطب را چه کسی میآورد
✍️محمدحسین ملکیان
باید که برای تو سرِ دار بمیرم
یکباره به پایت صد و ده بار بمیرم
چون نخل به پای تو بیفتم دم افطار
در راه تو چون میثم تمار بمیرم
چشمم که به چشم تو بیفتد چه بگویم؟
ای کاش که در لحظۀ دیدار بمیرم
با آن که خریدار تو بسیار فراوان...
ای کاش که من بر سر بازار بمیرم
پابند رکابت شدهام در صف صفین
این بار حلالم کن و بگذار بمیرم
ای کاش سرم بر سر زانوی تو باشد
ای کاش که چون یار وفادار بمیرم
✍️علیاصغر شیری
«فاش میگویم و از گفتۀ خود دلشادم»
من غلام علیام از دو جهان آزادم
من از آن روز که نام علی آمد به لبم
«هر دم آید غمی از نو به مبارکبادم»
بِعلیٍ بِعلیٍ بِعلیٍ بعلی
«چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم»
وسط معرکه شمشیر که میگردانی
«زلف بر باد مده تا ندهی بر بادم»
لحظۀ مرگ به چشمم اثری از غم نیست
«آری از بس که به دیدار عزیزت شادم»
بعد ایوان نجف هرچه که در عالم بود
«به هوای سر کوی تو برفت از یادم»
گریهام را بنگر رزق نجف را بنویس
«ورنه این سیل دمادم ببرد بنیادم»
✍️محمد میرزاییبازرگانی
رباعی
ماه رمضان دیده به ما دوخته است
ماهی که چراغ رحمت افروخته است
یک شب «شب قدر» است در این ماه، ولی
جبرانِ هزار فرصت سوخته است
————————————————
آن روز که بر شیشۀ دل، سنگ زدند
بر دامن لاله، داغها چنگ زدند
تا قدرِ شبِ قدر بماند، آن را
با خونِ شهادت علی، رنگ زدند
محمدجواد غفورزاده
کنار من، صدف دیده پر گهر نکنید
به پیش چشم یتیمان، پدر پدر نکنید
توان دیدن اشک یتیم در من نیست
نثار خرمن جان علی، شرر نکنید
اگرچه قاتل من سخت کرده بیمهری
به چشم خشم، به مهمان من نظر نکنید
اگرچه بال و پر کودکان کوفه شکست
شما چو مرغ، سر خود به زیر پر نکنید
از آن خرابه که شبها گذر گه من بود
بدون سفرۀ خرما و نان گذر نکنید
به پیرمرد جذامی سلام من ببرید
ولی ز مرگ من او را شما خبر نکنید
ز کوچهای که گرفتند راهِ مادرتان
تمام عمر، شما هم چو من گذر نکنید
✍️علی انسانی
ناله كن اى دل به عزاى على
گریه كن اى دیده براى على
كعبه ز كف داده چو مولود خویش
گشته سیهپوش عزاى على
عمر على عمرۀ مقبوله بود
هر قدمش سعى و صفاى على
دیدۀ زمزم كه پر از اشک شد
یاد كند، زمزمههاى على
تیغ شهادت سر او را شكافت
كوفه بُوَد، كوه مناى على
عالم امكان شده پر غلغله
چون شده خاموش صداى على
منبر و محراب كشد انتظار
تا كه زند بوسه به پاى على
ماه دگر در دل شب نشنود
صوت مناجات و دعاى على
آه كه محروم شد امشب دگر
چشم یتیمان ز لقاى على
مانده تهى سفرۀ بیچارگان
منتظر نان و غذاى على
واى امیر دو سرا كشته شد
خانۀ غم گشته، سراى على
پیش حسین و حسن و زینبین
خون چكد از فرق هماى على
خواهی اگر ملک دو عالم «حسان»
از دل و جان باش گداى على
شاعر:
حبیب چایچیان
رباعی
با نام تو عشق، سرمدی خواهد شد
دلها همه خالی از بدی خواهد شد
هر غنچه که بر تو میفرستد صلوات
یک روز گل محمدی خواهد شد
————————————
با نور علی دل به سیاهی ندهم
جز او به ولایتی گواهی ندهم
بر درگه مرتضی گدایی عشق است
آن را به هزار پادشاهی ندهم
شاعر: هادی فردوسی
#زمزمه_حضرت_علی( علیه السلام )زبان حال و گریز به #روضه_حضرت_زینب( سلام الله علیها )
بابا، از این زمین دلم گرفته
كه بابامو ازم گرفته
دنیا رو موج غم گرفته، بابا
بابا ، هر دختری
عشقش باباشه
عاشق حرفا و صداشه
میخواد كه
بی بابا نباشه ، بابا
چشام داره می باره
اما به روت می خندم
با چه دلی می دونی
زخم تو رو می بندم
بمون پیشم كه با تو
به سینه غم نمیاد
چی كار كنم باباجون ،
زخم توهم نمیاد
_________________________
بابا، آروم نداره این دل من
از وقتی گفته اُم اِیمَن
از بی حیاییای دشمن
بابا، بگو دروغِ اینكه اینجا
ما رو میارن چون اسیرا
دروغِ حرفِ نون و خرما
بابا نگو درسته
كه دل رومیدن آزار
بابا نگو كه راسته
قِصه ی كوچه بازار
نگو یه روز می بینم
سنگ بارونِ سرا رو
نگو یه روز می بینم
غارت مَعجرا رو ... ؟؟؟
┅┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄
شب دیدار دلبر است امشب
عصر غوغای محشر است امشب
مثل آن روز در مدینه ولی
مرتضی بین بستر است امشب
مثل آن روز سورۀ یاسین
روی لبهای مادر است امشب
درد سر درد سر شد و مولا
دردش از ضربۀ در است امشب
گریه دارد صداش می لرزد
شیر حق دست و پاش می لرزد
آنکه ایجاد را مکان می داد
به ابد تا ابد زمان میداد
آنکه با خنده اش هر ازگاهی
جان تازه به آسمان می داد
آنکه هر رزو کار می کرد و
شب به دست یتیم نان می داد
هر که پرسید حال او ز طبیب
در جوابش سری تکان می داد
گفت باز زادۀ ولی الله
که وصیت کند وصی الله
مرتضی بسته چشمهایش را
بغض بسته ره صدایش را
گریه می کرد بی صدا اما
می شنید آه بچه هایش را
یاد آن دم که پیش مادر خود
طفل گم کرد دست و پایش را
تا که زینب ز بغض دق نکند
خود رها کرد های هایش را
فاتح بدر و خیبر و گریه
ساقی حوض کوثر و گریه
.
.
.
الا ای چاه یارم را گرفتند
گلم باغم بهارم را گرفتند
به که گویم با ضرب غلافی
همه دار و ندارم را گرفتند
.
.
.
کنج حجره نشسته است خلیل
نوح و موسی ، مسیح و اسماعیل
آدم و خضر رفته تا دم مرگ
لب نهاده به صور اسرافیل
مرده از غصه قابض الارواح
مرهم آورده است میکاییل
سر مولا به دامن احمد
پر شالش به دست جبراییل
همۀ کائنات اینجایند
همه در انتظار زهرایند
می رسد از ورای عرش ندا
فاطمه آید ایهاالنجبا
هودجی روی دوش حورالعین
با جلالت رسید از بالا
شد زمان نزول اجلال
حضرت نور حضرت زهرا
ام عیسی گرفته بازویش
تا رسد پای بستر مولا
مرتضی تا نظر به زهرا کرد
زخم کهنه دوباره سر وا کرد
زخم مخفی به زیر خاکستر
زخم آن ضربه ای که خورد به سر
زخم آن غصه ای که زهرایش
به علی هم نگفت تا آخر
زخم آن ضربه ای که از اثرش
گوشوار افتاد در معبر
زخم ضرب غلاف بر بازو
زخم دیوار و میخ و شعلۀ در
فاطمه آمده به امدادش
زخم شمشیر رفت از یادش
.
.
.
زجا برخیز ای ابرو شکسته
نشسته در برت پهلو شکسته
.
.
.