eitaa logo
شاعرانه
25.5هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
863 ویدیو
83 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ صبح شد باز دلم میل پریدن دارد و تماشای تو هر صبح چه دیدن دارد | صبحتون بخیر❄️ 📜 @sheraneh_eitaa
ناله ی هادی رسد، زِ سامرا در حرم بیا به دادم برس، فاطمه ای مادرم شد پسرت عاقبت، کُشته زهر جفا سوختم از تشنگی، مثل گُلی پَرپَرم 📜 @sheraneh_eitaa
ei می آید و طبع سخنم بی تاب است اولین مشتری هر غزلم مهتاب است ساعت کوکیِ دل، سکسکه دارد تا صبح منم و دفتر و چشمی که لبالب خواب است پلک بر هم بگذارم نفسم می گیرد حرف دل با منِ در خواب: «مرا دریاب» است طاقت آوردم و گفتم بنویسم او را او که عکس حرمش در شب چشمم، قاب است دهمین نور خدا، جلوه در این شب دارد او که خورشید مُضلّین و اولی الالباب است سامرا قبله ی عشاق جهان است و دلم سال ها مشتری این حرم و سرداب است خانه ای که نه فقط دلبری از ما کرده مهبط جن و ملک بوده، پل نُوّاب است هشتمین سالِ حیات تو امامت را چید چون پدر بودی و عمر تو شرابی ناب است متوکل تویی و شاه جهانی... هادی تخت و تاج تو همین منبر و آن محراب است ساده و خاکی و بی پرده سخن می گفتی شیوه ی زندگی ات، آرزوی طلاب است «جامعه»، فصل شکوفایی خَلق است و امام که در آن صحبت از آیین و هزار آداب است بر در خانه ی این قوم نرو بی حاجت! روضه و سینه زنی، رخصت و دق الباب است متوکل به کمی زهر توکل جست و تو به زهرا؛ که در عالَم همه را اسباب است 📜 @sheraneh_eitaa
دوباره سایه غم بود روی باغ افتاد و باز داغ بزرگی که روی داغ افتاد کلاغ های سیاهی به شهر سر زده اند پرندگان مهاجر دوباره پر زده اند هجوم آتش و تکرار فتنه ای خونین خمیده سرو بلندی نشسته روی زمین دوباره ناله ی گل‌ها‌ و لاله ها پرپر خروش اشک روان است و چشمهایی تر سفیر زوزه ی بمبی که شهر را لرزاند و مادری که برای پسر شهادت خواند چه بغض ها که نکردیم و‌ در گلو ماندند چه وایه ها که شنیدیم و آرزو ماندند ولی قسم به خدا انتقام می گیریم قسم به خون شما انتقام می گیریم به گوشواره ی قلبی که قلب ها خون کرد به سرخی رگ خونی که شهر جیحون کرد بگو همیشه که اینجا چنین نمی ماند و پرچم شهدا بر زمین نمی ماند گر از فراغ شما شد خرابه کاشانه بهار می رسد آخر ز خون ریحانه «نگار» 📜 @sheraneh_eitaa
زبانحال با امام زمان عج شهادت امام هادی ع 🖤🏴 چو نوشید از جامِ زَهر جفا زمین خورد با ناله جَدِّ شما گُلی دست و پا زد به دور از وطن غریبانه در غربت سامرا امام نقی شد جگر پاره و غمی شد فزون بر غم کربلا علی مضطرب؛ فاطمه قد کمان به روی سر و سینه زد مصطفی زمین و سماء شد عزادار او ملائک سیه پوش از این ماجرا اماما به یادِ غم اهلبیت دل من شده جایگاه عزا به آل علی دل خُوشم تا اَبد گهِ جان سپردن کنارم بیا کانال شعر، نوحه، آموزش،مداحی عضوشوید 👇🏼 https://eitaa.com/joinchat/647823363C45a7e8dbd8
از همه شغل های دنیا من.. عاشقم! عاشق تو الزاما! پس مدارا بکن کمی با من غافل از من مباش، زیرا من.. غافل از یاد تو نخواهم رفت گر بگویی برو! نخواهم رفت من کی‌ام خانه زاد این خانه! یا به قول بقیه دیوانه آشنای توام نه بیگانه! شمع تو! این حقیر پروانه! از گدایان سامرای توام ای امام دهم فدای توام لقبت چیست؟ هادی الامم است عادتت چیست؟ بخشش و کرم است هر کجا صحبت از تو شد حرم است سگ کوی تو نیز محترم است آیت الله و شیخ و علامه عاجز از درک تو چنان عامه! من بی معرفت گرفتارم نیست غیر از گناه در بارم به خودم سامرا بدهکارم باورم کن که دوستت دارم جایز است از غمت هوار کنم سامرا لازمم چه کار کنم ؟! تو که آقای آسمان بودی... باب حاجات دشمنان بودی... مالک کامل جنان بودی... پس چرا بین پادگان بودی؟! تو که بر ما چراغ امیدی چند سال است بین تبعیدی سنگ برشیشه گلاب زدند به دلت داغ بی‌حساب زدند ناسزا بر ابوتراب زدند پیش چشمان تو شراب زدند سامرا هم پر از حرامی بود روضه ها روضه های شامی بود بر شما چون شهادت آیین بود لحظه احتضار شیرین بود سرت از سوز زهر سنگین بود وسط حجره روضه ات این بود... من شهیدم ولی نه با خنجر! السلام و علیک یا بی سر ! زخم خوردم سنان نخوردم من نیزه از این و آن نخوردم من زخمی از ساربان نخوردم من زخم داغ جوان نخوردم من لشکری مست در مقابل نیست موی من ببین چنگ قاتل نیست 📜 @sheraneh_eitaa
فاطمه نانی‌زاد سال ۱۳۵۷ در تهران متولد شد. او از کودکی به شعر علاقه‌مند بود و از دوره دبیرستان سرودن را آغاز کرد. نانی‌زاد داراری مدرک دکترای روان‌شناسی تربیتی است که به مشاوره و روان‌درمانی می‌پردازد. نویسندگی و خبرنگاری نیز جزو علایق و فعالیت‌های فرهنگی هنری او به شمار می‌آیند. همچنین وی مدیر اجرایی دفتر ادبیات و هنر نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه تهران بوده و در برگزاری کنگره ادبی سوختگان وصل حضور موفقی داشته است. «باران بی‌هوا» و «صحن فیروزه» آثار منتشر شده او است. 📜 @sheraneh_eitaa
نور تو، روح مرا منزل به منزل می‌برد کشتی افتاده در گِل را به ساحل می‌برد مرد صحرایی و با تو شوق باران همسفر بوی بارانت مرا منزل به منزل می‌برد عاقل و دیوانه محکوم‌اند، آری چشم تو هم ز مجنون می‌برد دل، هم زِ عاقل می‌برد «اهل‌بیت نور» هستید، «آسمان وحی»، ها! «جامعه» ما را به شرح این فضائل می‌برد ای حبیب غربت تو حضرت عبدالعظیم شهر ری با اذن تو از کربلا دل می‌برد مجلسی که یاد شام انداخت اندوه تو را گاه سوی طشت و گاهی سوی محمل می‌برد کربلا، ظهر عطش، گودال سرخ قتلگاه اشک‌هایت عشق را تا آن مراحل می‌برد 📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | غزلی تقدیم به امام هادی علیه‌السلام در دیدار شاعران با رهبر انقلاب 📜 @sheraneh_eitaa
سخن از ظلمت و مظلومیت آمد به میان شهر بیداد رسیده ست به اوج خفقان از خداوند نباید اثری باشد اگر از دهان «متوکل» برسد صوت اذان بر لب منبر و مسجد، زده شد مهر سکوت مجرم است آن که برد نام علی را به زبان راویان سلسله در سلسله در بند شدند شیعیانی متواری شده همپای زمان بدعتی تازه بنا گشت از آن لحظه تلخ که مزار پسر شاه نجف شد ویران دلم از درد شکسته ست خدا می داند آه این قصه جانسوز ندارد پایان باز بی وقفه به دریا زده ام باداباد نیستم، نیستم از عاقبتش دل نگران جان به کف باید از اولاد علی دم زد و بس «ابن سکیت» چنین راه به ما داده نشان عقل دیگر سر عقل آمد و بی واهمه گفت: قلب بی دغدغه عشق ندارد ضربان دهمین عشق بلافصل! سلام ای دریا! پاک تر از نفس صبح سلام ای باران! خود به خود پرده ز چشمان تو می رفت کنار که حقیقت نشد از چشم تو آنی پنهان به حضورت به قدومت شده دلگرم زمین به سحرهای سجود تو گواه است زمان شرح و تفسیر نگاه تو کتابی ست جدا جذبه ماه، پر از مهر، وَ تیغی بُرّان از در «جامعه» هرکس به حقیقت برسد غفلت جامعه او را نکند سرگردان همگی دست به شمشیر، چه می فرمایید؟ آسمان منتظر توست کران تا به کران تو فراتر ز بیانی به خداوند قسم سخن شعر نبوده ست به جز «سَبقِ لِسان» متن تاریخ فقط گفت که مسموم شدی هیچ کس هیچ نگفت اینکه چه بوده جریان؟ سامرا کشت تو را نور تو خاموش نشد سامری مانده و انگشت تحیر به دهان غم دیدار حرم کنج دلم جا خوش کرد به دعایی دل ما را به مرادش برسان 📜 @sheraneh_eitaa
فکرِ بلبل همه آن است که گُل شد یارش گُل در اندیشه که چُون عشوه کُنَد در کارش دلربایی همه آن نیست که عاشق بِکُشَند خواجه آن است که باشد غَمِ خدمتکارش جایِ آن است که خون موج زَنَد در دلِ لعل زین تَغابُن که خَزَف می‌شکند بازارش بلبل از فیضِ گل آموخت سخن، ور نه نبود این همه قول و غزل تعبیه در منقارش ای که در کوچهٔ معشوقهٔ ما می‌گُذَری بر حذر باش، که سر می‌شکند دیوارش آن سفرکرده که صد قافله دل همرهِ اوست هر کجا هست خدایا به سلامت دارش صحبت عافیتت گر چه خوش افتاد ای دل جانبِ عشق عزیز است، فرومگذارش صوفیِ سرخوش از این دست که کج کرد کلاه به دو جامِ دگر آشفته شود دستارش دلِ حافظ که به دیدارِ تو خوگر شده بود نازپروردِ وصال است، مجو آزارش 📜 @sheraneh_eitaa
درد من، کشته ی شمشیر بلا می‌داند سوز من، سوخته ی داغ جفا می‌داند مسکنم، ساکن صحرای فنا می‌داند همه کس حالِ من بی‌سر و پا می‌داند پاکبازم همه کس طور مرا می‌داند عاشقی همچو مَنَت نیست، خدا می‌داند 📜 @sheraneh_eitaa