eitaa logo
شاعرانه
25.5هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
861 ویدیو
83 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
ای مهر گسل که با توام پیوند است وز تو به یکی عشوه دلم خرسند است لطفی بکن و بگو که من زان توام پیداست که قیمت دروغی چند است 📜 @sheraneh_eitaa
shahi.gif
6.8K
اَمیرْ شاهیِ سَبزِواری متخلص به «شاهی» با نام و نسب کامل‌تر «آق ملک پسر ملک جمال‌الدین فیروزکوهی سبزواری» (زاده ۷۸۵ هجری قمری در سبزوار - درگذشته به ۸۵۷ قمری) از شاعران دورهٔ تیموری است که در خوشنویسی، نگارگری و موسیقی نیز مهارت داشته است. نسب وی به سربداران آن دیار می‌رسد و از خواهرزادگان خواجه علی مؤید امیر سربداری بوده است. وی در سبزوار زاده شد و زمانی به هرات رفت و مصاحب و ندیم شاهزاده بایسنقر شد. اما این مصاحبت پایدار نبود. برخی سبب تیرگی روابط امیر شاهی و بایسنقر را، سخنان کنایه‌آمیز شاهزاده خطاب به امیر شاهی در شکارگاه دانسته، و گفته‌اند که امیرشاهی از آن پس، از بایسنقر دوری گزید و سوگند یاد کرد که هیچ گاه خدمت سلاطین نک‍ند. پس از آن به سبزوار بازگشت و به کشاورزی پرداخت. چندی بعد ابوالقاسم بابر وی را برای نگارگری کوشک گل افشان به استرآباد فراخواند و هم در آنجا بود که زندگانیش به پایان رسید. پیکر او را به سبزوار آوردند و در خانقاه اجدادیش در بیرون شهر به خاک سپردند. به نظر می‌رسد كه اشعار امیرشاهی در روزگار خود شاعر شهرت و محبوبیت فراوانی یافته، چه، بسیاری از شعرای معاصر و پس از او به تتبع اشعار وی پرداخته‌اند. 📜 @sheraneh_eitaa
کجایی ای ز رویت لاله را ناب بهار خرمی بگذشت، دریاب لبت با آن دو زلف و رخ چه نیکوست خوش آید باده در شبهای مهتاب دلا احرام آن در بسته ای، چیست؟ قدم ننهاده فکری کن در این باب بصد چندان لطافت، چشمه خضر نیارد ریختن بر دست او آب دلم زانرو رود دنبال آن چشم که شب ناخفته را آسان برد خواب چو عشق آمد، اجل گو شاد بنشین که مردن را مرتب گشت اسباب ز کویش رخ منه در کعبه شاهی که یک سجده نشاید در دو محراب 📜 @sheraneh_eitaa
در ماتم تو دهر بسی شیون کرد لاله همه خون دیده در دامن کرد گل جیب قبای ارغوانی بدرید قمری نمد سیاه در گردن کرد 📜 @sheraneh_eitaa
نالهٔ قمری به گلستان و باغ صل علی سیدنا المصطفی سوسن خود روی، زبان آخته گرد چمن نعره‌زنان فاخته روز و شب این ورد زبان ساخته صل علی سیدنا المصطفی خواجهٔ دین، والی خیر الانام احمد مختار، علیه السلام شاد بکن روح و بگو این کلام صل علی سیدنا المصطفی روز ازل خامهٔ صورت‌گشا بهر علی زد رقم اِنَّما ای دل آشفته، کجایی بیا صل علی سیدنا المصطفی جامه‌دران غنچهٔ خونین‌کفن در غم تیمار حسین و حسن نعره‌زنان بلبل بی‌خویشتن صل علی سیدنا المصطفی آدم مقصود، شه باوفا نقد بنی آدم، آل عبا خیز و بگو از سر صدق و صفا صل علی سیدنا المصطفی باقر و صادق، دو شه محترم دام سعادات و جهان کرم از ره اخلاص بگو دم به دم صل علی سیدنا المصطفی موسی کاظم، شه عالی‌جناب شمع هدی، خواجهٔ یوم الحساب از ره تحقیق بگو این جواب صل علی سیدنا المصطفی ای که به حج رفتنت آمد هوس روضهٔ سلطان خراسانْت بس در رهش از صدق برآور نفس صل علی سیدنا المصطفی مهر تقی در دل و جان من است حب نقی قوت روان من است دایم از اوراد نهان من است صل علی سیدنا المصطفی دوش بر این طارم نیلوفری زهره به صد گونه زبان‌آوری گفت به روح حسن عسکری صل علی سیدنا المصطفی مهدی هادی به در آید ز غیب بشکند این شیشهٔ ناموس و ریب نعره برآرد که نه کاری است عیب صل علی سیدنا المصطفی حسرت و افسوس که عمری به کام رفت و نشد قصهٔ شاهی تمام ختم کن این قصه بگو والسلام صل علی سیدنا المصطفی 📜 @sheraneh_eitaa
بسوخت آتش عشق تو بی‌گناه مرا بدوخت ناوک چشمت به یک نگاه مرا به شمع نسبت بالای دلکشت کردم روا بود که بسوزی بدین گناه مرا فتاده بر سر راه تو روی از آن مالم که پیر عشق چنین کرد رو براه مرا به سایه که گریزم در این بلا که منم چو اهتمام تو نگرفت در پناه مرا؟ خطای شاهی بیچاره را قلم درکش که هست لطف عمیم تو عذر خواه مرا 📜 @sheraneh_eitaa
ای عشق، دگر روی به ما آوردی با دل حق دوستی به جا آوردی ای شعله آه، خانه روشن کردی ای غم، تو خوش آمدی، صفا آوردی 📜 @sheraneh_eitaa