eitaa logo
شاعرانه
34.5هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
490 ویدیو
34 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
آمد به چمن برف شگرف خنکی در قور که دید همچو برف خنکی ناگه ز دل غنچه برون آمد برف چون از دهن ملیح حرف خنکی 📜 @sheraneh_eitaa
ایرج میرزا (زاده شده در پاییز سال ۱۲۵۲ یا ۱۲۵۳ شمسی در تبریز، درگذشته در ۲۲ اسفند ۱۳۰۴ شمسی در تهران) ملقب به «جلال‌الممالک» و «فخرالشعرا»، از جمله شاعران برجستهٔ ایرانی در عصر مشروطیت (اواخر دوره قاجار و اوایل دوره پهلوی) و از پیشگامان تجدد در ادبیات فارسی بود. او فرزند صدرالشعرا غلامحسین‌میرزا، نوهٔ ایرج پسر فتحعلی‌شاه و نتیجهٔ فتحعلی شاه قاجار بود. تحصیلاتش در مدرسه دارالفنون تبریز صورت گرفت .وقتی امیرنظام گروسی مدرسه مظفری را در تبریز تاسیس کرد، ایرج میرزا سمت معاونت آن مدرسه را یافت و در این سمت مدیریت ماهنامهٔ ورقه (نخستین نشریه دانشجویی تبریز) را برعهده گرفت. در نوزده سالگی لقب «ایرج بن صدرالشعرا» یافت. لیکن بزودی از شاعری دربار کناره گرفت و به مشاغل دولتی مختلفی از جمله کار در وزارت فرهنگ (معارف آن زمان) پرداخت. سپس به استخدام اداره گمرک درآمد و پس از مشروطیت هم در مشاغل مختلف دولتی از جمله وزارت کشور در سمت فرماندار آباده و معاونت استانداری اصفهان خدمت کرد. ایرج میرزا در پی یک سکته قلبی در منزلی در تهران درگذشت. آرامگاه ظهیرالدوله خانه ابدی ایرج میرزا شد. وی به زبان‌های ترکی، فارسی، عربی و فرانسه تسلط داشت و روسی نیز می‌دانست و خط نستعلیق را خوب می‌نوشت. ایرج میرزا در قالب‌های گوناگون شعر سروده و ارزشمندترین اشعارش مضامین انتقادی، اجتماعی، احساسی و تربیتی دارند. شعر ایرج ساده و روان و گاهی دربرگیرندهٔ واژه‌ها و گفتارهای عامیانه است و اشعار او از جمله اشعار اثرگذار بر شعر دوره مشروطیت بود. 📜 @sheraneh_eitaa
قمر آن نیست که عاشق بَرَد از یاد او را یادش آن گُل که نه از کف ببَرَد باد او را ملَکی بود قمر پیشِ خداوند عزیز مرتعی بود فلک خرّم و آزاد او را چون خدا خلقِ جهان کرد به این طرز و مثال دقّتی کرد و پسندیده نیفتاد او را دید چیزی که به دل چنگ زند در وی نیست لاجرم دل ز قمر کند و فرستاد او را حسن هم داد خدا بر وی ، حُسنِ عَجَبی گرچه بس بود همان حسنِ خداداد او را جمله اَطوارِ نِکوهیده از او باز گرفت هرچه اخلاقِ نکو بود و بجا ، داد او را گر به شمشاد و به سوسن گذرد اندر باغ بپرستند همه سوسن و شمشاد او را بلبل از رشکِ صدایِ او گلو پاره کند ورنه بهر چه بُوَد این همه فریاد او را 📜 @sheraneh_eitaa
هر وقت که دیدی غَضَبت رو آورد از یک تا صد شماره کن ای سره مرد در ضمن شماره عقلت آید سر جای دیگر نکنی آنچه نمی باید کرد 📜 @sheraneh_eitaa
ای دوست به ذات حق تعالی سوگند کز هجر تو ساعتی نیم من خرسند وز یاد تو هیچ‌گه تغافل نکنم تا حشر اگر بُرند بندم از بند 📜 @sheraneh_eitaa
عاشقی محنتِ بسیار کشید تا لبِ دِجله به معشوق رسید نشده از گل رویش سیراب که فلک دسته گلی داد به آب نازنین چَشم به شط دوخته بود فارغ از عاشق دلسوخته بود دید در رویِ شط آمد به شتاب نو گلی چون گل رویش شاداب گفت بَه بَه چه گل زیبایی ست لایق دست چو من رعنایی ست حیف از این گل که برد آب او را کند از منظره نایاب او را زین سخن عاشق معشوقه پرست جست در آب چو ماهی از شست خوانده بود این مَثل آن مایه ناز که نکویی کن و در آب انداز خواست کازاد کند از بندش نام گل برد و در آب افکندش گفت رَو تا که ز هجرم بِرَهی نام بی مهری بر من ننهی موردِ نیکیِ خاصت کردم از غم خویش خلاصت کردم باری آن عاشق بیچاره چو بط دل به دریا زد و افتاد به شط دید آبی است فراوان و دُرست به نشاط آمد و دست از جان شست دست و پایی زد و گل را بربود سوی دلدارش پرتاب نُمود گفت کای آفت جان سُنبلِ تو ما که رفتیم ، بگیر این گُلِ تو! بِکُنَش زیب سَر ، ای دلبر من یاد آبی که گذشت از سر من جز برای دل من بوش مکن عاشق خویش فراموش مکن خود ندانست مگر عاشق ما که ز خوبان نتوان خواست وفا عاشقان را همه گر آب بَرَد خوبرویان همه را خواب بَرَد 📜 @sheraneh_eitaa