eitaa logo
شاعرانه
25.5هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
863 ویدیو
83 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
شد غرق در غم روزگارت عمه جانم خیلی دلم شد بیقرارت عمه جانم در پیش چشمت زیر خنجر دست و پا زد در خاک و خون دار و ندارت عمه جانم بر روی تل، در غربتِ شام غریبان ایکاش بودم در کنارت عمه جانم تنها و بی محرم شدی دیگر ندیدی مرهم برای حال زارت عمه جانم جانم فدایت! عصرِ عاشورا به سختی دیدم گره خورده به کارت عمه جانم مانند قلبت چند جای چادرت سوخت در شعله هایِ پُر حرارت عمه جانم چشم عمو عباسمان را دور دیدند شد پیش چشمت خیمه غارت عمه جانم لعنت بر آنکه بست دست خسته ات را در بین آتش؛ با جسارت...عمه جانم بین تمام داغ هایی را که دیدی می سوزم از داغ اسارت عمه جانم! 📜 @sheraneh_eitaa
از صدای «الیّ...» گفتن تو جگرم از غمت کباب شده چند ساعت شبیه عمری رفت بدنم را ببین چه آب شده نیزه‌ها را یکی یکی ... ای وای از تنت ای برادرم ... ای وای چند تا تیر بد قلق اما ... جان شیرین مادرم ای وای سر نداری به پیکرت اما چند جمله ز خواهرت بشنو حرف‌هایی به قلب من مانده که نگویم به هیچکس جز تو خیمه‌ها را یکی یکی گشتم با همین حال زار و پر دردم همه را جمع کردم آخر، وای ... جز دو تا کودکی که گم کردم دست‌هاشان به هم گره کرده پای یک بوته خار خوابیدند عاقبت ترس ... یا نمی‌دانم آن دم آخری چه می‌دیدند من شنیدم که یک نفر میگفت زدن دختران مباح شده ... سپر کودکان شدم تو ببین صورتم را، چطور سیاه شده شعله‌ها را ز دامن همه‌ی کودکانت گرفته‌ام اما آنقدَر سوخت دستم آخر که ضعف سختی گرفت جانم را به خودم آمدم وَ دیدم که رفته بودم دقایقی از هوش دختری گفت زیر لب با بغض «عمه مویم نمی‌کنی خاموش؟» کودکان را چه سخت خواباندم ولی اما رباب را چه کنم هر دقیقه ز خواب میپرد و ناله‌ی آب آب را چه کنم 📜 @sheraneh_eitaa
باغبان داغدار گلشن دین زینب است آشنا با لحظه های سبز آمین زینب است اسوه وارستگی در حصر دونان و ددان همدم احیاگران نی نوا این زینب است استوار از او بنای باور مردان حق معنی معراج انسان خدابین زینب است می کند با خطبه های آتشین روشنگری باعث ویرانی کاشانه کین زینب است بازمانده از تبار آب و آه و آینه آبرو بخشیده بر ایمان و آیین زینب است در میان ناکسان، از ایزد منان، امان جسته معیار حقیقت کرده تعیین زینب است راوی رنج مگوی راهیان کربلا تا ابد پیغمبر وارسته دین زینب است در کنار غنچه های خسته مانده همچنان صبر را سرمشق در تاراج گلچین زینب است نهضت جاوید او تفسیر درس کربلا شمع سوزان طریقت سرّ یاسین زینب است کاروان عاشقان با او روان در هر کران در مصاف سست دینان، سدّ رویین زینب است آن که بر جسم برادر دوخت چشم خون فشان تا نمود اسب اسارت دشمنش زین زینب است زینت مولا چو زهرا، آن که حکم عصمت و دفتر عفّت به نامش خورده آذین زینب است کرد شب با خطبه ای در شام، روزِ دشمنان با کلامش زخم ها را باز تسکین زینب است <ایمن> از جام ولا می نوش در شام بلا خطبه خوان در مکتب حق تا به تلقین زینب است 📜 @sheraneh_eitaa
می‌خواست هرچه از تو خدایت، همان شدی عاشق شدی، شهید شدی، جاودان شدی باید بخوانمت، ششمین فرد پنج تن کبری‌ترین عقیلۀ این خاندان شدی صبر تو را چگونه بلا سر بیاورد؟ زینب تو قبل خلق شدن امتحان شدی دل‌شادی از شهادت عون و محمدت از این‌که چون حسین، تو هم بی‌جوان شدی وقت وداع و بوسۀ آخر چه بر تو رفت؟ آرام جان که رفت، تو هم نیمه‌جان شدی ‌آیینه‌دار و قافله‌سالار و بی‌قرار بعد از حسین، یک‌تنه یک کاروان شدی بار امانت است که بر دوش می‌کشی بیهوده نیست این‌که چنین قدکمان شدی جان را چه قابل است، که بی هیچ وحشتی صد بار پیش‌مرگِ امام زمان شدی سوزاند کوفه را رجز جانگداز تو وقتی که لب گشودی و آتشفشان شدی در خطبۀ تو شقشقیه شعله می‌کشید دیدند کوفیان که امیر بیان شدی از تو نداشت پاسخ دندان‌شکن‌تری تنها جواب سرکشی خیزران شدی منزل به منزل آمدی و هیچ‌کس ندید در خود شکستی از غم و زهرانشان شدی در شام، بهتر است نمانیم و بگذریم باید نگفت این‌که کجا میهمان شدی شهری که چشم بود سراپای مردمش آنجا شهید طعنه و زخم زبان شدی بزم شراب و سکر یزید و یزیدیان دیدی فریب معرکه را و بر آن شدی، تا بشکنی غرور هُبل‌های لات را آنجا تبر به دوش، خلیل زمان شدی باید گلوی مرثیه‌ها را فشرد و گفت کی بی‌قرار و مضطرب و ناتوان شدی؟ بی‌شک شده‌ست چوبۀ محمل به سر زنان آنجا که نوحه کردی و مرثیه‌خوان شدی 📜 @sheraneh_eitaa
کوثری دیگر رسیده، با دو صد شور و شعف زین اب، جانان حیدر، همچو دری در صدف بانوی هفت آسمان، عشق حسین بن علی از وجودش شکر و تسلیم و رضا شد منجلی از مقامات بلند و عصمت اللهی او بردن نام قشنگش، با سلام و با وضو آسمان غرق تحیر از شکوه و عزتش مُلکیان غرق تماشا از جمال و شوکتش صاحب عقل و درایت، چون امیرالمومنین مانده از او جاودانه، خطبه‌هایی آتشین بانوی حجب و حیا، چون مادر والا مقام صاحب فضل و کرامت، آیت اللهی تمام ماه و خورشید و ستاره، خادمان مکتبش در جهان جاری است انوار وجود طیبش حافظ حجب و حیا و حافظ گنج ولا نام او تصویرساز ماجرای کربلا کربلا بود و دمادم عشق بود و امتحان ' ما رایت ‌... ' شد چراغ و مقتدای رهروان 📜 @sheraneh_eitaa
با دستِ بسته است ولی دست‌بسته نیست زینب سرش شكسته ولی سرشكسته نیست هرچند سر به‌ زیر... ولی سرفراز بود زینب قیام كرده چون از پا نشسته نیست زینب اسیر نیست، دو عالم اسیر اوست او را اسیر قافله خواندن خجسته نیست رنج سفر، خطر، غم بازار، چشم شوم داغ سه‌ ساله دیده ولی باز خسته نیست حتی اگر به صورت او سنگ می‌خورد او زینب است، معجرش از هم گسسته نیست 📜 @sheraneh_eitaa
شاهباز طمعم باز عندلیب شیدا شد یا که طوطی نطقم طوطی شکرخا شد رفرف خیالم رفت تا مقام او ادنی یا براق عقلم را جا بعرش اعلی شد مشتری شدم از جان مدح زهره روئیرا منشی عطارد را خامه عنبر آسا شد گوهری نمایان شد از خزانۀ غیبی وز کتاب لاریبی آیه ای هویدا شد از معانی بکرم زال چرخ شد واله حسن دختر فکرم باز در تجلی شد یکه تاز فکرت را باز شد دو ته زانو تا بمحدت بانو همچو چرخ پویا شد در حریم آن خاتون ره نیابد افلاطون اسم اعظم مکنون رسم آن مسمی شد اوست بانوی مطلق در حرمسرای حق بزم غیب را رونق آن جمال زیبا شد برج عصمت کبری دخت زهرۀ زهرا کو بغرۀ غراء مهر عالم آرا شد از فصاحت گفتار و ز ملاحت رفتار سرّ حیدر کرّار در وی آشکارا شد گلشن امامت را گلبن کرامت بود باغ استقامت را رشک شاخ طوبی شد طور علم ربانی طور حکم سبحانی با کمال انسانی در جمال حورا شد عقل بندۀ کویش، عشق زندۀ بویش وامق مه رویش صد هزار عذرا شد عرش فرش درگاهش پیش کرسی جاهش در پناه هرگاهش کل ما سوی الله شد آسمان زمین بوسش ماه شمع فانوسش پرده دار ناموسش ساره بود و حوا شد کعبه الامانی بود رکنها الیمانی بود مستجار جانی بود لیک اسیر اعدا شد شد بر اشتر عریان با دلی ز غم بریان مهد عصمتش گریان ز انقلاب دنیا شد حکم بر منایا داشت مرکز بلایا گشت قبله البرایا بود کعبه الرزایا شد در سرادق عصمت در حجاب عزت بود بی حجاب و بی خرگه کوه و دشت پیما شد شد عقیلۀ عالم رهسپار شام غم چشم چشمۀ زمزم خونفشان به بطحا شد یکه شاهد وحدت دخت خسرو اسلام شمع محفل جمعی بدتر از نصاریٰ شد آنکه آستانش بود رشک جنه المأوی همچو گنج شایانش در خرابه مأوی شد 📜 @sheraneh_eitaa
عشق بی نام و نشان می‌ماند اگر زینب نبود قدر آزادی نهان می‌ماند اگر زینب نبود عشق با او فارغ التحصیل دانشگاه شد صبر هم در امتحان می‌ماند اگر زینب نبود چهره‌ی نورانی اسلام و مذهب بی‌گمان در حصاری از گمان می‌ماند اگر زینب نبود در غم گل‌های پرپر، باغبان دشت خون قامتش همچون کمان می‌ماند اگر زینب نبود آتش بیداد وقتی بر گل و گلشن فتاد باغ گل بی باغبان می‌ماند اگر زینب نبود بار داغ یک گلستان لاله بر دوشش کشید بر زمین باری گران می‌ماند اگر زینب نبود کاروان دادخواه خون هفتاد و دو گل بی امیرِ کاروان می‌ماند اگر زینب نبود پاسداری کرد او از مکتب عدل و شرف دین حق کی در امان می‌ماند اگر زینب نبود! مژده‌ی فتح و ظفر با خود آورد اربعین این سفر بی ارمغان می‌ماند اگر زینب نبود کرد دل‌ها را هوایی در هوای کوی دوست کربلا کی جاودان می‌ماند اگر زینب نبود! ای «وفایی» مکتب اسلام مدیونش بُوَد دین حق بی ترجمان می‌ماند اگر زینب نبود 📜 @sheraneh_eitaa
هرچند پای خستۀ زینب توان نداشت هرچند بین قافله جانش امان نداشت بار امانتی که به منزل رسانده است چیزی کم از رسالت پیغمبران نداشت جز گیسوان غرق به خون روی نیزه‌ها در آتش بلا به سرش سایه‌بان نداشت آیا به جز حوالی گودال، ساربان، راهی برای رفتن این کاروان نداشت؟ یک شهر چشم خیره و... بگذار بگذریم شهری که از مروّت و غیرت نشان نداشت آری هزار داغ و مصیبت کشیده بود اما تنور و تشت طلا را گمان نداشت دیگر لب مقدس قرآن کربلا جایی برای طعنۀ آن خیزران نداشت! 📜 @sheraneh_eitaa
تو را بانوی آب و آینه گفتند، از این جاست که در آیینه ی چشمانتان خون خدا پیداست تو را زینب صدا کردند و گشتی زینت بابا عجب زینت شدی بانو در این دنیا و آن دنیا! تو در پروردگارت غرق و گلگون کرده‌ای دامن سرودی شعر فتح و خطبه‌ات رسواگر دشمن پرستارِ یتیمانِ شهیدانِ چو گل پرپر و امیدِ زنانِ بی‌پناهِ آل پیغمبر مگر در اوج غم‌ها از خدا بانو چه می‌خواهی؟ که در اوج مصیبت هم تو شفع و وتر می‌خوانی؟ مصائب را شکستی و ندیدی غیر زیبایی تو پرچمدار هر آزاده‌ای در اوج شیدایی 📜 @sheraneh_eitaa
تویی که قبلۀ جان خاک آستانۀ توست عفاف، پرده‌نشین حریم خانهٔ توست.. تویی عقیلهٔ عترت، تویی سلالهٔ نور که نقد عصمت حق گوهر خزانهٔ توست تو زینبی که خِرَد غرق لُجّهٔ حیرت ز قدر و منزلت روح بی‌کرانهٔ توست.. چنان ز منطق شیوا به خصم طعنه زدی که سرشکسته ز آزار تازیانهٔ توست یزید رفت و از او در جهان نماند اثر نه شام، بلکه به هر کشوری نشانهٔ توست تو آن خطابهٔ والا به نقل گفتی باز که داستان غم مادر یگانهٔ توست هنوز چشم سماواتیان به دامن طف به سوی نافله و گریهٔ شبانهٔ توست نه داستان تو تنها حدیث عاشوراست که از کران ازل تا ابد زمانهٔ توست پیام خون شهیدانِ عرصۀ تاریخ رسالتی‌ست که تا حشر زیبِ شانۀ توست.. 📜 @sheraneh_eitaa