شعر ترکی ناب از استاد شهریار(:
من جهنمده ده باش یاسدیقا قویسام سنیله
هئچ آییلمام کی دوروب جنت ماوایه گلیم
ننه قارنیندا دا سنله اکیز اولسایدیم اگر
ایسته مزدیم دوغولوب بیر ده بو دونیایه گلیم
سن یاتیب جنتی رویاده گورنده گئجه لر
منده جنتده قوش اوللام کی او رویایه گلیم
معنی↓↓
در جهنم حتی اگر سر به بالین تو بگذارم
محال است که برای رفتن به بهشت هم بیدار شوم
اگر جفت دوقلوی تو در شکم مادر بودم
هرگز نمیخواستم زاده شوم و به این دنیا بیایم
کاش وقتی شب ها خواب بهشت را می بینی
من هم پرنده ای بشوم در بهشت و به خواب تو بیایم
#شعر #شهریار #ارسالی_مخاطب
📜 @sheraneh_eitaa
در آرزوی جلوهی مهتاب جمالش
یا رب! گذراندیم چه شبهای سیاهی...
شبتون در پناه حق
#شهریار #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
ماها تو سفر کردی و شب ماند و سیاهی
نه مرغ شب از ناله من خفت و نه ماهی
شبتون در پناه حق
#شهریار #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
ای چشم خمارین که کشد سرمه خوابت
وی جام بلورین که خورد باده نابت
خواهم همه شب خلق به نالیدن شبگیر
از خواب برآرم که نبینند به خوابت
ای شمع که با شعله دل غرقه به اشکی
یارب تو چه آتش که بشویند به آبت
ای کاخ همایون که در اقلیم عقابی
یارب نفتد ولوله وای غرابت
در پیچ و خم و تابم از آن زلف خدا را
ای زلف که داد این همه پیچ و خم و تابت
عکسی به خلایق فکن ای نقش حقایق
تا چند بخوانیم به اوراق کتابت
ای پیر خرابات چه افتاده که دیریست
در کنج خرابات نبینند خرابت
دیدی که چه غافل گذرد قافله عمر
بگذاشت به شب خوابت و بگذشت شبابت
آهسته که اشکی به وداعت بفشانیم
ای عمر که سیلت ببرد چیست شتابت
ای مطرب عشاق که در کون و مکان نیست
شوری به جز از غلغله چنگ و ربابت
در دیر و حرم زخمه سنتور عبادت
حاجی به حجازت زد و راهب به رهابت
ای آه پر افشان به سوی عرش الهی
خواهم که به گردی نرسد تیر شهابت
شهریست بهم یار و من یک تنه تنها
ای دل به تو باکی نه که پاکست حسابت
#شعر #شهریار
📜 @sheraneh_eitaa
عاقل آن است که این موقع شب خوابیده
منِ دیوانه که خوابم به خیالت طی شد
شبتون در پناه حق
#شهریار #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
دیدمت دورنمای در و بام ای شیراز
سرم آمد به برِ سینه؛ سلام ای شیراز
وامداریم و سر افکنده ز خجلت در پیش
که پسانداختهایم اینهمه وام ای شیراز
توسن بخت نه رام است خدا میداند
ورنه دانی که مرا چیست مرام ای شیراز
نَکهت باغ گل و نُزهت نارنجستان
از نسیمم بنوازند مشام ای شیراز
نرگسم سوی چمن خوانَد و سروم سوی باغ
من مردد که دهم دل به کدام ای شیراز
به قیام از بر هر گنبدِ سبزی، سروی
چون عروسانِ خرامان به خیام ای شیراز
توئی آن کشور افسانه که خشت و گِل تست
با من از عهد کهن پیک و پیام ای شیراز
سرورانت مگر از سرو روانت زادند؟
که در آفاق بلندند و بِنام ای شیراز
قرنها میرود و ذکر جمیل سعدی
همچنان مانده در اَفواهِ اَنام ای شیراز
خواجه بفشرد سخن را و فکندش همه پوست
تا به لب رانْد همه جان کلام ای شیراز
زان می لعل که خمخانه به حافظ دادی
جرعهای نیز مرا ریز به جام ای شیراز
زان خرابات که بر مسند آن خواجه مقیم
گوشهای نیز مرا بخش مقام ای شیراز
پختگان سوخته خوانندم و انصافم کو
آتشی را که تویی من هله خام ای شیراز
تُرکجوشی زدهام نیمپز و نامطبوع
تب عشقی که بتابیم تمام ای شیراز
شهسوار سخنم لیک نه با آن شمشیر
که به روی تو برآید ز نیام ای شیراز
شاید از گرد و غبار سفرم نشناسی
شهریارم، به در خواجه غلام ای شیراز
#شعر #شهریار
📜 @sheraneh_eitaa
شباب عمر عجب با شتاب می گذرد
بدین شتاب خدایا شباب می گذرد
🔹بزرگداشت سید محمد حسین شهریار و روز شعر و ادب فارسی گرامی باد
#شعر #شهریار
📜 @sheraneh_eitaa
ماندم به چمن شب شد و مهتاب برآمد
سیمای شب آغشته به سیماب برآمد
آویخت چراغ فلک از طارم نیلی
قندیل مه آویزه محراب برآم
دریای فلک دیدم و بس گوهر انجم
یاد از توام ای گوهر نایاب برآمد..!
شبتون در پناه حق
#شهریار #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
ای گل به شکر آنکه در این بوستان گلی
خوش دار خاطری ز خزان دیده بلبلی
فردا که رهزنان دی از راه میرسند
نه بلبلی به جای گذارند و نه گلی
دیشب در انتظار تو جانم به لب رسید
امشب بیا که نیست به فردا تقبلی
گلچین گشوده دست تطاول خدای را
ای گل بهر نسیم نشاید تمایلی
خورشید و مه دو کفّهٔ شاهینِ عبرتند
بنگر که نیست طبع فلک را تعادلی
گردون ز جمع ما همه تفریق می کند
با این حساب باز نماند تفاضلی
عمر منت مجال تغافل نمی دهد
مشنو که هست شرط محبت تغافلی
ای باغبان که سوختی از قهرم آشیان
روزی ببینمت که نه سروی نه سنبلی
حالی خوش است کام حریفان به دور جام
گر دور روزگار نیابد تحولی
تا ساز در کفِ تو و سوزی به دل مراست
دستی به هم خوش است و در آفاق غلغلی
یارب که دور دُردکشان بر دوام باد
چندان که هست دور فلک را تسلسلی
گر دوستان به علم و هنر تکیه کرده اند
ما را هنر نداده خدا جز توکلی
عاشق به کار خویش تعلل چرا کند
گردون به کار فتنه ندارد تعللی
شکرانه تفضل حسنت خدای را
با شهریار عاشق شیدا تفضلی
#شهریار #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یا رب آن یوسف گم گشته به من بازرسان
تا طربخانه کنی بیت حزن بازرسان
ای خدایی که به یعقوب رساندی یوسف
این زمان یوسف من نیز به من بازرسان
یارب آن نغمهسرا بلبل خوشالحان را
تا بیاسایم از این زاغ و زغن بازرسان
آن غزال ختنی خط به خطا شد یارب
به خطا رفتهٔ ما را به ختن بازرسان
رونقی بی گل خندان به چمن بازنماند
یارب آن نوگل خندان به چمن بازرسان
از غم غربتش آزرده خدایا مپسند
آن سفرکرده ما را به وطن بازرسان
ای صبا گر به پریشانی من بخشائی
تاری از طره آن عهدشکن بازرسان
شهریار این در شهوار به در بار امیر
تا فشاند فلکت عقد پرن بازرسان
#شعر #شهریار
📜 @sheraneh_eitaa
ندار عشقم و با دل سر قمارم نیست
که تاب و طاقت آن مستی و خمارم نیست
دگر قمار محبت نمیبرد دل من
که دستِ بردی از این بختِ بدبیارم نیست
حساب جاری من گو ببند باجهٔ بانک
که من به بودجهٔ عمر، اعتبارم نیست
من اختیار نکردم پس از تو یار دگر
به غیر گریه که آن هم به اختیارم نیست
جهان فریب دهد آدمی به نقش و نگار
مرا چه نقش فریبنده چون نگارم نیست
به رهگذار تو چشم انتظار خاکم و بس
که جز مزار تو چشمی در انتظارم نیست
تو میرسی به عزیزان سلام من برسان
که من هنوز بدان رهگذر گذارم نیست
قطار قافلهٔ همرهان مرا بگذشت
که من بلیت و گذرنامهٔ قطارم نیست
چه عالمی که دلی هست و دلنوازی نه
چه زندگی که غمم هست و غمگسارم نیست
به لالههای چمن چشم بسته میگذرم
که تاب دیدن دلهای داغدارم نیست
غزال من تو چه شاخ نبات بودی، حیف
که من چو خواجه غزلهای شاهکارم نیست
ز نام بردنِ خود نیز شرمم آید و ننگ
که شهریارم و آن شعر شهریارم نیست
#شعر #شهریار
📜 @sheraneh_eitaa
هیچ آفریدهای به جمال فریده نیست
این لطف و این عفاف به هیچ آفریده نیست
آن سروناز هم که به باغ ارم در است
فرد و فرید هست و لیکن فریده نیست
چشمم پرید تا به رخش کی نظر کنم
چشمی به خوشنشینی این ورپریده نیست
نرگس دریده چشم به دیدار او ولی
دیدار آفتاب به چشم دریده نیست
در بزم او که خفته فرو پلک چشمها
غیر از دل تپیده و رنگ پریده نیست
هر آهویی به هر چمنی میچرد ولی
آن آهویی که در چمن او چریده نیست
زلفش بریده رشته پیوند دل ولی
خود رشتهای که دل دمی از وی بریده نیست
دل یک نگاه او نفروشد به عالمی
اما دلی که او به نگاهی خریده نیست
دُرّیست پروریدهٔ دُرجِ صدف ولی
دُرّی چنین به هیچ صدف پروریده نیست
از شهریار غیر گناه مجردی
یک نقطه سیاه دگر در جریده نیست
#شعر #شهریار
📜 @sheraneh_eitaa