eitaa logo
شاعرانه
22.2هزار دنبال‌کننده
5.5هزار عکس
1.1هزار ویدیو
87 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر و ارسال اثر https://eitaayar.ir/anonymous/G246.b53
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ عاقل آن است که این موقع شب خوابیده منِ دیوانه که خوابم به خیالت طی شد شبتون در پناه حق 📜 @sheraneh_eitaa
دیدمت دورنمای در و بام ای شیراز سرم آمد به برِ سینه؛ سلام ای شیراز وامداریم و سر افکنده ز خجلت در پیش که پس‌انداخته‌ایم این‌همه وام ای شیراز توسن بخت نه رام است خدا می‌داند ورنه دانی که مرا چیست مرام ای شیراز نَکهت باغ گل و نُزهت نارنجستان از نسیمم بنوازند مشام ای شیراز نرگسم سوی چمن خوانَد و سروم سوی باغ من مردد که دهم دل به کدام ای شیراز به قیام از بر هر گنبدِ سبزی، سروی چون عروسانِ خرامان به خیام ای شیراز توئی آن کشور افسانه که خشت و گِل تست با من از عهد کهن پیک و پیام ای شیراز سرورانت مگر از سرو روانت زادند؟ که در آفاق بلندند و بِنام ای شیراز قرن‌ها می‌رود و ذکر جمیل سعدی همچنان مانده در اَفواهِ اَنام ای شیراز خواجه بفشرد سخن را و فکندش همه پوست تا به لب رانْد همه جان کلام ای شیراز زان می لعل که خمخانه به حافظ دادی جرعه‌ای نیز مرا ریز به جام ای شیراز زان خرابات که بر مسند آن خواجه مقیم گوشه‌ای نیز مرا بخش مقام ای شیراز پختگان سوخته خوانندم و انصافم کو آتشی را که تویی من هله خام ای شیراز تُرک‌جوشی زده‌ام نیم‌پز و نامطبوع تب عشقی که بتابیم تمام ای شیراز شهسوار سخنم لیک نه با آن شمشیر که به روی تو برآید ز نیام ای شیراز شاید از گرد و غبار سفرم نشناسی شهریارم، به در خواجه غلام ای شیراز 📜 @sheraneh_eitaa
شباب عمر عجب با شتاب می گذرد بدین شتاب خدایا شباب می گذرد 🔹بزرگداشت سید محمد حسین شهریار و روز شعر و ادب فارسی گرامی باد 📜 @sheraneh_eitaa
‍ ماندم به چمن شب شد و مهتاب برآمد سیمای شب آغشته به سیماب برآمد آویخت چراغ فلک از طارم نیلی قندیل مه آویزه محراب برآم دریای فلک دیدم و بس گوهر انجم یاد از توام ای گوهر نایاب برآمد..! شبتون در پناه حق 📜 @sheraneh_eitaa
ای گل به شکر آنکه در این بوستان گلی خوش دار خاطری ز خزان دیده بلبلی فردا که رهزنان دی از راه میرسند نه بلبلی به جای گذارند و نه گلی دیشب در انتظار تو جانم به لب رسید امشب بیا که نیست به فردا تقبلی گلچین گشوده دست تطاول خدای را ای گل بهر نسیم نشاید تمایلی خورشید و مه دو کفّهٔ شاهینِ عبرتند بنگر که نیست طبع فلک را تعادلی گردون ز جمع ما همه تفریق می کند با این حساب باز نماند تفاضلی عمر منت مجال تغافل نمی دهد مشنو که هست شرط محبت تغافلی ای باغبان که سوختی از قهرم آشیان روزی ببینمت که نه سروی نه سنبلی حالی خوش است کام حریفان به دور جام گر دور روزگار نیابد تحولی تا ساز در کفِ تو و سوزی به دل مراست دستی به هم خوش است و در آفاق غلغلی یارب که دور دُردکشان بر دوام باد چندان که هست دور فلک را تسلسلی گر دوستان به علم و هنر تکیه کرده اند ما را هنر نداده خدا جز توکلی عاشق به کار خویش تعلل چرا کند گردون به کار فتنه ندارد تعللی شکرانه تفضل حسنت خدای را با شهریار عاشق شیدا تفضلی 📜 @sheraneh_eitaa
1.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یا رب آن یوسف گم گشته به من بازرسان تا طربخانه کنی بیت حزن بازرسان ای خدایی که به یعقوب رساندی یوسف این زمان یوسف من نیز به من بازرسان یارب آن نغمه‌سرا بلبل خوش‌الحان را تا بیاسایم از این زاغ و زغن بازرسان آن غزال ختنی خط به خطا شد یارب به خطا رفتهٔ ما را به ختن بازرسان رونقی بی گل خندان به چمن بازنماند یارب آن نوگل خندان به چمن بازرسان از غم غربتش آزرده خدایا مپسند آن سفرکرده ما را به وطن بازرسان ای صبا گر به پریشانی من بخشائی تاری از طره آن عهدشکن بازرسان شهریار این در شهوار به در بار امیر تا فشاند فلکت عقد پرن بازرسان 📜 @sheraneh_eitaa
ندار عشقم و با دل سر قمارم نیست که تاب و طاقت آن مستی و خمارم نیست دگر قمار محبت نمی‌برد دل من که دستِ بردی از این بختِ بدبیارم نیست حساب جاری من گو ببند باجهٔ بانک که من به بودجهٔ عمر، اعتبارم نیست من اختیار نکردم پس از تو یار دگر به غیر گریه که آن هم به اختیارم نیست جهان فریب دهد آدمی به نقش و نگار مرا چه نقش فریبنده چون نگارم نیست به رهگذار تو چشم انتظار خاکم و بس که جز مزار تو چشمی در انتظارم نیست تو می‌رسی به عزیزان سلام من برسان که من هنوز بدان رهگذر گذارم نیست قطار قافلهٔ همرهان مرا بگذشت که من بلیت و گذرنامهٔ قطارم نیست چه عالمی که دلی هست و دلنوازی نه چه زندگی که غمم هست و غمگسارم نیست به لاله‌های چمن چشم بسته می‌گذرم که تاب دیدن دل‌های داغدارم نیست غزال من تو چه شاخ نبات بودی، حیف که من چو خواجه غزل‌های شاهکارم نیست ز نام بردنِ خود نیز شرمم آید و ننگ که شهریارم و آن شعر شهریارم نیست 📜 @sheraneh_eitaa
هیچ آفریده‌ای به جمال فریده نیست این لطف و این عفاف به هیچ آفریده نیست آن سروناز هم که به باغ ارم در است فرد و فرید هست و لیکن فریده نیست چشمم پرید تا به رخش کی نظر کنم چشمی به خوش‌نشینی این ورپریده نیست نرگس دریده چشم به دیدار او ولی دیدار آفتاب به چشم دریده نیست در بزم او که خفته فرو پلک چشم‌ها غیر از دل تپیده و رنگ پریده نیست هر آهویی به هر چمنی می‌چرد ولی آن آهویی که در چمن او چریده نیست زلفش بریده رشته پیوند دل ولی خود رشته‌ای که دل دمی از وی بریده نیست دل یک نگاه او نفروشد به عالمی اما دلی که او به نگاهی خریده نیست دُرّی‌ست پروریدهٔ دُرجِ صدف ولی دُرّی چنین به هیچ صدف پروریده نیست از شهریار غیر گناه مجردی یک نقطه سیاه دگر در جریده نیست 📜 @sheraneh_eitaa
نیما غم دل گو که غریبانه بگرییم سر پیش هم آریم و دو دیوانه بگرییم من از دل این غار و تو از قله آن قاف از دل بهم افتیم و به جانانه بگرییم دودیست در این خانه که کوریم ز دیدن چشمی به کف آریم و به این خانه بگرییم آخر نه چراغیم که خندیم به ایوان شمعیم که در گوشه کاشانه بگرییم این شانه پریشان‌کنِ کاشانهٔ دل‌هاست یک شب به پریشانی از این شانه بگرییم من نیز چو تو شاعر افسانه خویشم بازآ به هم ای شاعر افسانه بگرییم پیمانِ خط جام، یکی از جرعه به ما داد کز دور حریفان دو سه پیمانه بگرییم برگشتن از آیین خرابات نه مردی‌ست می مُرده بیا در صف میخانه بگرییم از جوش و خروش خم وخمخانه خبر نیست با جوش و خروش خم و خمخانه بگرییم با وحشت دیوانه بخندیم و نهانی در فاجعه حکمت فرزانه بگرییم با چشم صدف خیز که بر گردن ایام خرمهره ببینیم و به دردانه بگرییم آیین عروسی و چک و چانه زدن نیست بستند همه چشم و چک و چانه بگرییم بلبل که نبودیم بخوانیم به گلزار جغدی شده شبگیر به ویرانه بگرییم پروانه نبودیم در این مشعله باری شمعی شده در ماتم پروانه بگرییم بیگانه کند در غم ما خنده ولی ما با چشم خودی در غم بیگانه بگرییم بگذار به هذیان تو طفلانه بخندند ما هم به تب طفل طبیبانه بگرییم 📜 @sheraneh_eitaa
می توان در سایه آموختن گنج عشق جاودان اندوختن اول از استاد، یاد آموختیم پس، سویدای سواد آموختیم از پدر گر قالب تن یافتیم از معـلم جان روشن یافتیم ای معلم چون کنم توصیف تو چون خدا مشکل توان تعریف تو ای تو کشتی نجات روح ما ای به طوفان جهالت نوح ما یک پدر بخشنده آب و گل است یک پدر روشنگر جان و دل است لیک اگر پرسی کدامین برترین آنکه دین آموزد و علم یقین 📜 @sheraneh_eitaa
از غم جدا مشو که غنا می‌دهد به دل اما چه غم غمی که خدا می‌دهد به دل گریان فرشته‌ای‌ست که در سینه‌های تنگ از اشک چشم نشو و نما می‌دهد به دل این صبر تلخ و نغمهٔ شیرین طبیب ماست با اشک شور خود که شفا می‌دهد به دل چون شیر مادران که بُوَد مستحیل خون غم هم به استحاله غذا می‌دهد به دل بس خنده‌ها که ظلم تن و ظلمت دل است ای زنده باد غم که ضیا می‌دهد به دل تا عهد دوست خواست فراموش دل شدن غم می‌رسد به وقت و وفا می‌دهد به دل دل پیشواز نالهٔ رود ارغنون نواز نازم غمی که ساز و نوا می‌دهد به دل این غم غبار یار و خود از ابر این غبار سر می‌کشد چو ماه و صلا می‌دهد به دل سلطان دل صلای «بَلا للوَلا» زده است تا دل ولیّ اوست بلا می‌دهد به دل فتح از مجاهدی‌ست که دل در جهاد نفس تا شد اسیر، جان به فدا می‌دهد به دل صحرا و سنگلاخ ضلال است، هوشدار این غم نشان راه هدا می‌دهد به دل غم خضر ما و چشمه‌اش این چشم اشکبار وین چشمه قطره قطره بقا می‌دهد به دل ای اشک شوق آینه‌ام پاک کن ولی زنگ غمم مبر که صفا می‌دهد به دل غم صیقل خداست خدایا ز ما مگیر این جوهر جلی که جلا می‌دهد به دل قانع به استخوانم و از سایه تاج‌بخش با همتی که بال هما می‌دهد به دل تسلیم با قضا و قدر باش شهریار وز غم جزع مکن که جزا می‌دهد به دل 📜 @sheraneh_eitaa
چه شد که بار دگر یاد آشنا کردی چه شد که شیوهٔ بیگانگی رها کردی به قهر رفتن و جور و جفا شعار تو بود چه شد که بر سر مهر آمدی وفا کردی منم که جور و جفا دیدم و وفا کردم تویی که مهر و وفا دیدی و جفا کردی بیا که با همه نامهربانیت ای ماه خوش آمدی و گل آوردی و صفا کردی بیا که چشم تو تا شرم و ناز دارد، کس نپرسد از تو که این ماجرا چرا کردی زکات قامت چون سرو ناز و زلف دوتا بیا که پشت من از بار غم دوتا کردی منت به یک نگه آهوانه می بخشم هر آنچه ای ختنی خط من خطا کردی اگرچه کار جهان بر مراد ما نشود بیا که کار جهان بر مراد ما کردی هزار درد فرستادیم به جان لیکن چو آمدی همه آن دردها دوا کردی کلید گنج غزل‌های شهریار تویی بیا که پادشه ملک دل گدا کردی 📜 @sheraneh_eitaa