zahir.gif
حجم:
5.4K
ظهیرالدین ابوالفضل طاهر بن محمد فاریابی (۵۵۰ - ۵۹۸ ه.ق) از قصیدهسرایان بزرگ قرن ششم در فاریاب (در نزدیکی بلخ) زاده شد. مدتی را در نیشابور به سر برد و پس از وفات در مقبرةالشعرای تبریز به خاک سپرده شد.
وی از شاعران استاد و سخنسرایان بلیغ پایان قرن ششم و یکی از بزرگان قصیده و غزل است که در تحول غزل نقش مهمی را ایفا کرده است. سخن ظهیر روان و پر از معانی دقیق و در عین حال فصیح و دارای معانی و الفاظ صریح می باشد.
خواننده دیوان او جز در چند مورد معدود کمتر به موارد پیچیده و مبهم بر می خورد. او در عین این که به ردیفهای مشکل روی آورده، سخنی روان دارد و ردیفها مغلوب قدرت بیانش هستند. توانایی ظهیر در مدح بسیار است و در این مورد آفریننده معانی گوناگون و قادر بر مبالغههای شگفتانگیز و ایراد مضامین بدیع است.
او را در تحول غزل واسطه انوری و سعدی میدانند. زبان صاف و روان و هموارش در غزل که زبانی واسطه بین سبک خراسانی و عراقی است راه را برای ظهور سعدی هموار ساخت. در واقع ظهیر فاریابی با قصاید و غزلیات شیوا و روان خود یکی از مؤثرترین شاعران حد واسط سبک خراسانی و سبک عراقی در تحول سبک به شمار میآید.
#ظهیر_فاریابی #معرفی_شاعر
📜 @sheraneh_eitaa
دلم چون بر سر زلف تو جان بست
برو عشقت در هر دو جهان بست
سر زلفت چو زین حالت خبر یافت
به قصد جان من جان در میان بست
تو را کاین رسم و آیین باشد ای جان
چه بار از وصل تو بر خر توان بست؟
لطافت در جهان روی تو آورد
صبا چیزی از آن بر گلستان بست
شکر در نی چو خطت سبز و تردید
از آن خود را در آن شیرین دهان بست
لبت را لعل خوانم نه ز کان خون
ز سودای لبت در عرق کان بست
ندانم تا چه می خوانی تو زان لب
مرا باری در آن معنی زبان بست
دری کز فتنه بر روی تو بگشود
به دست معدلت صاحب قران بست
#شعر #ظهیر_فاریابی
📜 @sheraneh_eitaa
یک امشبم که خم ابروی تو محراب است
چرا به گرد من از آب دیده غرقاب است
مرا که با تو نشینم گریستن بر چیست
اگر نه بخت بد وعاشقی زیک باب است
چرا هوای لبت خون من به جوش آورد
اگرنشاندن خون از خواص عنّاب است
شراب در تو اثر کرد وشمع جمله بسوخت
تو آن مبین که مرا از رخ تو مهتاب است
بیا که بهتر از این فرصتی نخواهم یافت
که چشم مست تویعنی که فتنه در خواب است
#شعر #ظهیر_فاریابی
📜 @sheraneh_eitaa
از عشق تو در تنم روان می سوزد
شرحش چه دهم که بر چه سان می سوزد؟
از ناله چو چنگم رگ تن پی گسلد
وز گریه چو شمعم دل و جان می سوزد
#شعر #ظهیر_فاریابی
📜 @sheraneh_eitaa
دل خیمه غم بر آتش تاب زده ست
خونابه ز دیدگان ره خواب زده ست
این تعبیه بین که دل برون آورده ست
وین رنگ نگر که دیده بر آب زده ست
#شعر #ظهیر_فاریابی
📜 @sheraneh_eitaa
عناب لبت رنگ زخم بر بوده ست
عنابی چشم من از آن نغنوده ست
عناب که فضله های خون بنشاند
عناب لبت خون دلم بفزوده ست
#شعر #ظهیر_فاریابی
📜 @sheraneh_eitaa
ای باد بیا و بوی گلزار بیار
دی بلبل مست ناله زار بیار
ای سبزه گرت ملک چمن می باید
پروانه مطلق ز خط یار بیار
#شعر #ظهیر_فاریابی
📜 @sheraneh_eitaa
چو شمع تنم ز دل به جان می آید
جانم به لب از تاب زبان می آید
زین آتش دل خوشم چنان می آید
کز آتش آب در دهان می آید
#شعر #ظهیر_فاریابی
📜 @sheraneh_eitaa
در عشق اگر دمی قرارت باشد
با صحبت نیکوان چه کارت باشد؟!
سر تیز چو خار باش،تا یار چو گل
گه در بر و گاه در کنارت باشد
#شعر #ظهیر_فاریابی
📜 @sheraneh_eitaa