بر قلّه ایستادم
آغوش باز کردم
تن را به باد صبح
جان را به آفتاب سپردم
روح ِ یگانگی
با مهر، با سپهر
با سنگ، با نسیم
با آب، با گیاه،
در تار و پود من جریان یافت...
#فریدون_مشیری #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
مست از عشق تو،
از عمق فراموشی
راه خواهم افتاد!
باز از ریشه به برگ
باز از «بود» به «هست»
باز از خاموشی تا فریاد...
#فریدون_مشیری #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
عشق هرجا رو کند آنجا خوش است
گر به دریا افکند آنجا خوش است
گر بسوزاند در آتش دلکش است
ای خوشا آن دل که در این آتش است
تا ببینی عشق را آیینهوار
آتشی از جان خاموشت بر آر
هرچه میخواهی به این دنیا نگر
دشمنی از خود نداری سختتر
عشق پیروزت کند بر خویشتن
عشق آتش میزند در ما و من
عشق را دریاب و خود را واگذار
تا بیابی جان نو خورشیدوار
عشق هستیزا و روحافزا بُوَد
هرچه فرمان میدهد زیبا بُوَد
#فریدون_مشیری #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
من نیز چوخورشید دلم
زنده به عشق است
راه دل خود را نتوانم،که نپویم
هر صبح که در آیینهٔ جادویی خورشید
چون می نگرم او همه من، من همه اویم...
#فریدون_مشیری #شعر
|صبحتون بخیر و پر برکت 🌸🍃
📜 @sheraneh_eitaa
بر تن خورشيد می پيچد به ناز
چادر نيلوفری رنگ غروب
تک درختی خشک در پهنای دشت
تشنه می ماند در اين تنگ غروب
از كبود آسمانها روشنی
می گريزد جانب آفاق دور
در افق، بر لاله ی سرخ شفق
می چكد از ابرها باران نور
می گشايد دود شب آغوش خويش
زندگی را تنگ می گيرد به بر
باد وحشی می دود در كوچهها
تيرگی سر می كشد از بام و در
شهر می خوابد به لالای سكوت
اختران نجواكنان بر بام شب
نرم نرمک باده ی مهتاب را
ماه می ريزد دورن جام شب
نيمه شب ابری به پنهای سپهر
ميی رسد از راه و می تازد به ماه
جغد می خندد به روی كاج پير
شاعری می ماند و شامی سياه
در دل تاريک اين شبهای سرد
ای اميد نا اميدی های من
برق چشمان تو همچون آفتاب
می درخشد بر رخ فردای من.
#فریدون_مشیری #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
4.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کآخر ای دوست، نخواهی پرسید
که دل از دوری رویت چه کشید؟
سوخت در آتش و خاکستر شد
وعدههای تو به دادش نرسید
داغ ماتم شد و بر سینه نشست
اشک حسرت شد و بر خاک چکید
آن همه عهد، فراموشت شد؟
چشم من روشن، روی تو سپید
جان به لب آمده در ظلمت غم
کی به دادم رسی ای صبح امید؟
آخر این عشق، مرا خواهد کشت
عاقبت داغ مرا خواهی دید
دل پر درد”فریدون” مشکن
که خدا بر تو نخواهد بخشید
#فریدون_مشیری #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
آخر ای دوست نخواهی پرسيد
که دل از دوری رويت چه کشيد
سوخت در آتش و خاکستر شد
وعده های تو به دادش نرسيد
داغ ماتم شد و بر سينه نشست
اشک حسرت شد و بر خاک چکيد
آن همه عهد فراموشت شد
چشم من روشن، روی تو سپيد
جان به لب آمده در ظلمت غم
کی به دادم رسی ای صبح اميد
آخر اين عشق، مرا خواهد کشت
عاقبت داغ مرا خواهی ديد
دل پر درد فريدون مشکن
که خدا بر تو نخواهد بخشيد.
#فریدون_مشیری #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
میخواهم و میخواستمت، تا نفسم بود
میسوختم از حسرت و عشق تو بسم بود
عشق تو بسم بود، که این شعله ی بیدار
روشنگر شبهای بلند قفسم بود
آن بخت گریزنده دمی آمد و بگذشت
غم بود، که پیوسته نفس در نفسم بود
بالله، که بجز یاد تو، گر هیچ کسم هست
حاشا، که بجز عشق تو، گر هیچ کسم بود
سیمای مسیحایی اندوه تو، ای عشق
در غربت این مهلکه فریاد رسم بود
لب بسته و پر سوخته، از کوی تو رفتم
رفتم، به خدا گر هوسم بود، بسم بود...
#فریدون_مشیری #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
1.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تو می گویی بلای جان عاشق،
شب هجران و غمهای فراق است؟
ولی چشمان بی تاب تو گوید:
بلای جان عاشق اشتیاق است...!
شبتون در پناه حق
#فریدون_مشیری #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
بنشین، مرو، چه غم که شب از نیمه رفته است؟
بنشین که با خیال تو، شبها نخفتهایم
شبتون در پناه حق
#فریدون_مشیری #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
ما آتشِ افتاده به نیزار ملالیم
ما عاشقِ نوریم و سروریم و صفاییم
بگذار که سرمست و غزلخوان من و خورشید
بالی بگشاییم و به سوی تو بیاییم
#فریدون_مشیری #شعر
📜 @sheraneh_eitaa
گاهی میان مردم؛ در ازدحام شهر
غیر از تو، هر چه هست فراموش میکنم
شبتون در پناه حق🌙
#فریدون_مشیری #شعر
📜 @sheraneh_eitaa