شادروان استاد منوچهر نیستانی ـ در 4 مردادماه سال 1315 خورشیدی در کرمان متولد شد. او تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش بهپایان رسانید. تحصیلات متوسطه را در دبیرستان دارالفنون تهران پشت سر گذاشت سپس در سال 1334 خورشیدی به دانشسرای عالی تهران راه یافت و در رشته زبان و ادبیات فارسی فارغالتحصیل گردید.
از سال 1337 تا 1342 در دبیرستانهای شاهرود به تدریس ادبیات فارسی پرداخت سپس به تهران منتقل شد و در سال 1357 بازنشسته گردید.
نخستین شعرهای نیستانی در روزنامههای بیداری و هفت واد و اندیشهٔ کرمان چاپ رسید و اولین دفتر شعرش با نام «جوانه» در سال 1333 نیز در کرمان منتشر شد. مدتی نیستانی در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان مشغول به کار شد و اشعار و ترانههایی برای کودکان سرود. سومین دفتر شعر نیستانی با نام «دیروز، خط فاصله» به سال 1350 منتشر شد. و برگزیدهی اشعاری از او با نام «دو با مانع» در سال 1369 چاپ شد. وی علاوه بر سرودن شعر، در زمینه پژوهش ادبی و ترجمه نیز فعالیت داشتهاست.
شعر او شعری اندوهگین و تلخ و آمیخته با طنز میباشد و زبانی ساده و بیپیرایه دارد. اگرچه گرایش عمدهّ شعر وی عاشقانهاست، ولی بعضاً گرایشهای اجتماعی نیز در آن دیده میشود.
او در شعرش بیشتر منطقی است تا احساسی و منطق او در شعر، بازتاب دیدگاههای اجتماعی اوست. زبان شعر او تغزلی است. نیستانی در قالبهای غزل، شعر نو نیمایی و شعر بی وزن، اشعاری قابل توجه، نو و عمیق سروده است. در مجموع نیستانی شاعری است آگاه با زبانی خاص خود که در سرودن غزلهای عاشقانه – اجتماعی و ناامیدانهی خود از گونههای دیگر شعرش موفقتر است. به دلیل ابتکارات نو و شیوهی خاصی که وی در سرودن غزل آغاز نمود، بعضی منتقدان نیستانی را پدر غزل نوین ایران نیز نامیدهاند اگرچه بسِآمد تعمدی در آثار او که خاص غزل نوین است، هفت غزل است ، به هر حال تأثیر بیچون و چرای غزل او را بر جریان تجدد غزل در دههی هفتاد غیرقابل انکار است.
تأثیر او بر جریانهای فعال در غزل موسوم به دهه هفتاد غیرقابل انکار است، غزل نوین ایران (غزل فرم، غزل روایی ، غزل مینیمال و غزل پستمدرن) بیتردید وامدار نگاه متفاوت او به غزل هستند.
سرانجام در صبح پنج شنبه 27 اسفند ماه 1367 در حالی که 45 سال بیشتر نداشت دچار سکتهی قلبی شد و زندگی را وداع گفت.
#منوچهر_نیستانی #معرفی_شاعر
📜 @sheraneh_eitaa
آنچه از یاران شنیدم آنچه در باران گذشت
آنچه در باران ده آن روز بر یاران گذشت
های های مستها پیچید در بن بستها
طرح یک تابوت در رؤیای بیماران گذشت
کوه ها را در خیال پاک تا مرز غروب
سیلی از آوای اندوه عزاداران گذشت
کاروان دختران شرمگین روستا
لاله بر کف در مهی از بهت بسیاران گذشت
در ته تاریک کوچه یک دریچه بسته شد
انتظار بی سرانجام بد انگاران گذشت
جای پایی ماند و زخمی سبزهزاران را به تن
جمعه ی جانانه ی گلگشت عیاران گذشت
تا به گورستان رسد - دیدار اهل خاک را
ماهتاب پیر لنگان از علفزاران گذشت..
#شعر #منوچهر_نیستانی
📜 @sheraneh_eitaa