eitaa logo
شـعـــــرنـاب
4.1هزار دنبال‌کننده
6.8هزار عکس
1.4هزار ویدیو
7 فایل
خامش نشسته شـعرم ، در پیش دیدگانت ای شیوه ی نگاهت،از #شعرناب خوش آیدی جهت تبلیغات : @sherijat_tab پل ارتباطی ما: @Fatemeh_t287 اینجا حرفاتونو میشنوم: https://harfeto.timefriend.net/17540728553291
مشاهده در ایتا
دانلود
من دلم را به تو دادم سرم را به باد...🙃 👤
به خودم که نگاه می‌کنم می‌بینم؛ باید چندین سالِ پیش به دنیا می‌آمدم! کنارِ حوضِ آبی خانمان، زیرِ درخت خرمالو چای می‌نوشیدم و به روح انگیز و مرضیه و ویگن گوش می‌دادم. عاشق مردی با ساس بند مشکی که کت و شلوار مشکیِ تر و تمیزی به تن کرده و پاپیون بیشتر از کراوات به چهره اش می‌آید ، می‌شدم. عصر ها با شورلت سفیدش به سراغم می‌آمد که شهر را خیابان به خیابان، و پاییزش را برگ به برگ به دوست داشتنمان آغشته می‌کردیم. من باید خیلی سالِ پیش زندگی می‌کردم تا در و پنجره‌ی خانه‌ی‌مان چوبی می‌بود. و موسیقی را با گرامافون به جان و دلِ خانه تزریق می‌کردم. دمِ غروب منتظر می‌ماندم که عشقم به خانه بیاید و یک "بانو" کنارِ اسمم بچسباند، تا با سیب و انار و دامنِ گلدار به استقبالش بروم و او سرخیِ گونه هایم را ببوسد و بگوید: دلبر سیب دارد .. دلبر انار دارد ... و هر دو لبخند بزنیم. از آن لبخندها که یعنی خیلی دوستت دارم ، که یعنی بی تو نمی‌شود ، نه می‌شود نه می‌توانم ... از آن لبخندها. بعد دلمان گرم می‌شد به عشق، به خانه، به زندگی. از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان ! من آدمِ این زمان نیستم. از تار و پودم جا مانده‌ام ... به هر دری می‌زنم عشق را اینجا ، بین اين‌همه شلوغی، پیدا نمی‌کنم.🥺
•••┈✾~🙂~✾┈••• میخواستم پَر وا کنی در من! آبی ندیدی آسمانم را... :) ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈ @Shere_naab ┈┈••✾•🌷•✾••┈┈
به خودم که نگاه می‌کنم می‌بینم؛ باید چندین سالِ پیش به دنیا می‌آمدم! کنارِ حوضِ آبی خانمان، زیرِ درخت خرمالو چای می‌نوشیدم و به روح انگیز و مرضیه و ویگن گوش می‌دادم. عاشق مردی با ساس بند مشکی که کت و شلوار مشکیِ تر و تمیزی به تن کرده و پاپیون بیشتر از کراوات به چهره اش می‌آید ، می‌شدم. عصر ها با شورلت سفیدش به سراغم می‌آمد که شهر را خیابان به خیابان، و پاییزش را برگ به برگ به دوست داشتنمان آغشته می‌کردیم. من باید خیلی سالِ پیش زندگی می‌کردم تا در و پنجره‌ی خانه‌ی‌مان چوبی می‌بود. و موسیقی را با گرامافون به جان و دلِ خانه تزریق می‌کردم. دمِ غروب منتظر می‌ماندم که عشقم به خانه بیاید و یک "بانو" کنارِ اسمم بچسباند، تا با سیب و انار و دامنِ گلدار به استقبالش بروم و او سرخیِ گونه هایم را ببوسد و بگوید: دلبر سیب دارد .. دلبر انار دارد ... و هر دو لبخند بزنیم. از آن لبخندها که یعنی خیلی دوستت دارم ، که یعنی بی تو نمی‌شود ، نه می‌شود نه می‌توانم ... از آن لبخندها. بعد دلمان گرم می‌شد به عشق، به خانه، به زندگی. از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان ! من آدمِ این زمان نیستم. از تار و پودم جا مانده‌ام ... به هر دری می‌زنم عشق را اینجا ، بین اين‌همه شلوغی، پیدا نمی‌کنم.
نه که رفته باشی یا نداشته باشمت از اول هم نیامده بودی .. از اول نبودی نمیخواستی که باشی ! دلم داشتنت را توهم زده بود دید میچسبد ادامه داد ...🗿
همیشه کنجِ خیالی نه بودنی، نه وصالی چگونه از تو بگویم که آرزوی محالی...
‌ بوی عطرت که شنفتم به لبم جان آمد منم آن گل که نچیدی و زمستان آمد ...🙂
من از بغلت شکوفه بر‌می‌گردم... 🌸🍃
•••┈✾~🥺~✾┈••• با اینکه لبخند از لبم لَختی نمی‌افتد هرکس درونم را ورق زد دید غمگینم از بی‌قراری‌های قلبم تازه فهمیدم هرجا که عطرت می‌وزد آن‌جاست تسکینم از بس تنت را در خیالاتم به تن کردم هرجا که دلتنگت شوم در خواب شیرینم من اهل غم خوردن نبودم عشق یادم داد هرجا که خندیدم بدان مشغول تلقینم حالا که قلبم را به زحمت مبتلا کردم دیگر نمی‌دانم کمم، بیشم، کدامینم؟!
•••┈✾~🥺~✾┈••• با اینکه لبخند از لبم لَختی نمی‌افتد هرکس درونم را ورق زد دید غمگینم از بی‌قراری‌های قلبم تازه فهمیدم هرجا که عطرت می‌وزد آن‌جاست تسکینم از بس تنت را در خیالاتم به تن کردم هرجا که دلتنگت شوم در خواب شیرینم من اهل غم خوردن نبودم عشق یادم داد هرجا که خندیدم بدان مشغول تلقینم حالا که قلبم را به زحمت مبتلا کردم دیگر نمی‌دانم کمم، بیشم، کدامینم؟!
آنجا که می‌رفتی، کاش گیر می‌کرد. کلید توی قفل پیراهنت به در دلت پیشِ من ..!
می‌آیم به تو مثل رنگ به چهره ات مثل لباس به تنت مثل عینک به صورتت می‌آیم به تو به داشتنت از همان آمدن ها که رفتن ندارد ...🙃❤️