تا سر زلف پریشان تو چین در چینست
زیر هر چینی از آن، جای دل غمگین است
بی مه روی بتان، شب همه شب تا بسحر
دامن و دیدهام از اشک، پر ازپروینست
شیوهی کوهکنی، شیوهی فرهاد بود
صفت حسن فروشی، صفت شیرینست
باغ حسن تو چه باغیست که پیوسته در او
سنبل و نرگس و ریحان و گل و نسرینست؟
عاشق ار خواب سلامت نکند نیست عجب
عشق را درد بود بستر و غم، بالینست
وحدت از صومعه گر رخت به میخانه کشید
عارف حق نگر و رند حقیقت بینست
#وحدتکرمانشاهی
#شعرناب