بوسههایت بس ملیح است و نگاهت دلربا
برڪه چون بیند تو را یڪباره دریا میشود
#شاهد_سنقری
@Shere_naab
قاصد و نامه و پیغام، طپشهاے دل است
محوِ دل باش، کزین کوچه خبر میآید
#بیدل_دهلوی
@Shere_naab
Baroon - Telegram: @Pen_Musix.mp3
11.12M
ببار ای بارون ببار...
#شجریان
@Shere_naab
برخیز...! شــعر ها همگی لـَنـگ مانده اند
صبحت به خیر حضرت مضمون هر غزل
#ناشناس
#صبحبخیر
@Shere_naab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#منهایشعر
استقبال عجیب یزدیها
از سرود
#سلامفرمانده
معشوق روزڪَارِ غــــزلهاے ِ #نابــ ، ڪاش !!
همعصـــر شاعــــــــــرانِ زمان تو میشدم
#سجاد_سامانی
@Shere_naab
نشستهدرحیاط وظرف چینی رویزانویش
اناری برلبش گل کرده سنجاقی بهگیسویش
قناریهای این اطراف را بیبالوپر کرده
صدای نازک برخورد چینی با النگویش
مضاعف میکند زیباییاش را گوشوار آنسان
که در باغی درختی مهربان را آلبالویش
کسوف ماه رخ دادهست یا بالا بلای من
به روی چهره پاشیده است از ابریشم مویش؟
اگر پیچ امینالدوله بودم میتوانستم
کمی از ساقههایم را ببندم دور بازویش
تو را از من جدا کردند هر باری به ترفندی
یکی باخنده تلخش یکی با برق چاقویش
قضاوت میکند تاریخ بین خان ده با من
که ازمن شعر میماندواز او باغ گردویش
رعیتزاده بودم دخترش را خان نداد و من
هزاران زخم دردل داشتم این زخم هم رویش
#حامد_عسکری
@Shere_naab
گر یاد تو جرم است غمے نیست ڪه عشق است
جرمے ڪه نوشتند به پاے همه ے ما ...
#فاضل_نظری
@Shere_naab
آخرین معجزه ی قرن به فردا زد و رفت
مطلع البیت غزل های اهورا،زد و رفت
آنکه با خون جگر از ته چاه آمده بود
پشت پا بر جگر داغ زلیخا زد و رفت
آخرین راهبه ی شهر خدا بود ولی
قفل بی دینی من را به کلیسا زد و رفت
تازه می خواست که سارای دلم باشد که-
ناگهان زد به تن رود،به دریا زد و رفت
رفت و با کوچ خودش قافیه را در هم ریخت
طعنه ای تلخ به افسانه ی نیما زد و رفت
یک خبر خون جگر بر دل آبادی ریخت:
“دختر کوچک خان،صبح به صحرا زد و رفت…”
#بهاروند
@Shere_naab
یارِ زیباروے ما از آسمان هم برتر است
آسمان یک مشترے دارد گُل ما صد هزار
#محمد_قریشے
#ک_پ