eitaa logo
شـعـــــرنـاب
4.1هزار دنبال‌کننده
6.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
6 فایل
خامش نشسته شـعرم ، در پیش دیدگانت ای شیوه ی نگاهت،از #شعرناب خوش تر زیبـــاترین و نـــاب تــــــرین اشعار کلاسیک ومعاصر در #کانال‌شـعــــرناب. آیدی جهت تبلیغات : @sherijat_tab پل ارتباطی ما: https://harfeto.timefriend.net/16528142314913
مشاهده در ایتا
دانلود
بوسه‌هایت بس ملیح است و نگاهت دلربا برڪه چون بیند تو را یڪباره دریا می‌شود @Shere_naab
قاصد و نامه و پیغام، طپش‌هاے دل است محوِ دل باش، کزین کوچه خبر می‌‌آید @Shere_naab
در دام تو یک شب دلم از ناله نیاسود آسودگی از مرغ گرفتار گریزد @Shere_naab
برخیز...! شــعر ها همگی لـَنـگ مانده اند صبحت به خیر حضرت مضمون هر غزل @Shere_naab
معشوق روزڪَارِ غــــزل‌هاے ِ ، ڪاش !! هم‌عصـــر شاعــــــــــرانِ زمان تو می‌شدم @Shere_naab
نشسته‌درحیاط وظرف چینی روی‌زانویش اناری برلبش گل کرده سنجاقی به‌گیسویش قناری‌های این اطراف را بی‌بال‌و‌پر کرده صدای نازک برخورد چینی با النگویش مضاعف می‌کند زیبایی‌اش را گوشوار آنسان که در باغی درختی مهربان را آلبالویش کسوف ماه رخ داده‌ست یا بالا بلای من به روی چهره پاشیده است از ابریشم مویش؟ اگر پیچ امین‌الدوله بودم می‌توانستم کمی از ساقه‌هایم را ببندم دور بازویش تو را از من جدا کردند هر باری به ترفندی یکی باخنده تلخش یکی با برق چاقویش قضاوت می‌کند تاریخ بین خان ده با من که ازمن شعر می‌ماندواز او باغ گردویش رعیت‌زاده بودم دخترش را خان نداد و من هزاران زخم دردل داشتم این زخم هم رویش @Shere_naab
گر یاد تو جرم است غمے نیست ڪه عشق است جرمے ڪه نوشتند به پاے همه ے ما ... @Shere_naab
آخرین معجزه ی قرن به فردا زد و رفت مطلع البیت غزل های اهورا،زد و رفت آنکه با خون جگر از ته چاه آمده بود پشت پا بر جگر داغ زلیخا زد و رفت آخرین راهبه ی شهر خدا بود ولی قفل بی دینی من را به کلیسا زد و رفت تازه می خواست که سارای دلم باشد که- ناگهان زد به تن رود،به دریا زد و رفت رفت و با کوچ خودش قافیه را در هم ریخت طعنه ای تلخ به افسانه ی نیما زد و رفت یک خبر خون جگر بر دل آبادی ریخت: “دختر کوچک خان،صبح به صحرا زد و رفت…” @Shere_naab
یارِ زیباروے ما از آسمان هم برتر است آسمان یک مشترے دارد گُل ما صد هزار