eitaa logo
شعر آئینی حکمتانه
196 دنبال‌کننده
105 عکس
35 ویدیو
11 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
تسلیت خبر حادثه‌ وقتی به زبان ها پیچید بار دیگر غم و اندوه به جان ها پیچید بندرعباس همان شهر مقاوم لرزید آسمان تیره شد و آه و فغان ها پیچید خون و خاک و غم و اندوه تبانی کردند تسلیت بود که در عمق بیان ها پیچید گوکه یک لحظه قیامت شده در هرمزگان یا که طوفان مصیبت به مکان ها پیچید بندرعباس مصیبت زده را دریابید که در آن آتش بیداد و خزان ها پیچید همچنین غزه ی ویران شده را دریابید که به خون، پیکر اطفال و جوان ها پیچید عرصه تنگ آمده امروز به یاران خدا بانگ الغوث و تظلم به اذان ها پیچید بندرعباس و فلسطین چه به هم می آیند داغ هردو به لب مرثیه خوان ها پیچید آفرین باد بر این ملت با فضل و کمال خون سرخ از شریان در شریان ها پیچید داغ فقدان عزیزان به خدا سنگین است در دلم آتشی از غصه ی آن ها پیچید تسلیت باد بر این ملت آیینه صفت حس هم دردیشان بر دل و جان ها پیچید   @shereaenihekmatane
دختر خورشید دختر خورشید سلام علیک خواهر خورشید سلام علیک وادی قم از تو مبارک شده مظهر خورشید سلام علیک ************** آمدی و دل سر و سامان گرفت ابر به رقص آمد و باران گرفت لطف تو شد شامل این مرز و بوم خاک قم از مقدم تو جان گرفت ************** خواهر خورشیدی و معصومه ای دخت کمالاتی و منظومه ای می رسد از تو برکت همچنان علت ایجاد قم و حومه ای ************** ای حرم تو حرم اهل بیت(ع) جلوه ی جود و کرم اهل بیت(ع) کاش شوم شاعر درباری ات یا که فدای قدم اهل بیت (ع) ************** ای حرمت خانه ی کروبیان خارج از اندیشه و فن و بیان فاطمه ی دوم شیعه تویی ای تو پناه همه ی شیعیان ************** ای حرمت قبله آمال ما حاضری و ناظر اعمال ما دامن خود را بتکان لحظه ای تا برسد روزی امسال ما @shereaenihekmatane
تقدیم به دستان پینه بسته کارگران عزیز و زحمتکش با دست پینه بسته قنوتی دوباره کرد خطّی کشید و سمت خدا را اشاره کرد از صبح تا غروب خدا گرم کار بود از همّتش چو موم ، سنگ خاره کرد دستی به سینه لبش غرق خنده بود آنگه که دسترنج خودش را شماره کرد کرّوبیان به سفرهء او حلقه می زدند وقتی که نان زحمت خود را دو پاره کرد در سر هوای کوی امام غریب(ع) داشت دلتنگی ضریح و شکوه نقاره کرد با او تمام خاطره ها حرف می زدند در لحظه ای حکایت چندین هزاره کرد ظلمی که رفت بر تن یاران رفته اش چون آتشی به سینهءتنگش شراره کرد مثل همیشه صاحب خانه نهیب زد باید که رفت و خانهء دیگر اجاره کرد چشم انتظار بارش باران نشسته بود قرآن گرفت و نیمه شبی استخاره کرد قلبش، اگرچه زخمی جور زمانه بود پشتش، اگرچه حادثه ای بد قواره کرد اما هنوز حال و هوایی عجیب داشت گویی که دور دست افق را نظاره کرد آنشب دو چشم حادثه خوابی نمی سرود گاهی نظر به ماه و گهی بر ستاره کرد صبحی دمید و پنجره ها را گشود باز صبحی که درد سینه ی بیچاره چاره کرد @shereaenihekmatane
بداهه ای سروده شده روی تراکتور از شاعر آئینی در حال شخم زدن زمین کشاورزی شخم زخم دارم زمین ناحیه را شخم می زنم پست و بلند و زاویه را شخم می زنم تا شعر تر برای شما دست و پا کنم وزن و ردیف و قافیه را شخم می زنم فرصت کم است شتابی دوباره کن ساعت، دقیقه، ثانیه را شخم می زنم تا وا کنم مسیر نفس های خاک را با گاوِ آهنی، ریه را شخم می زنم غمگین مباش قصه ی فردا شنیدنی ست وقتی مسیر آتیه را شخم می زنم در خاک سرد تا بزند نبض زندگی صحرای خشک و بادیه را شخم می زنم پیدا کنم نشانه ای از سید عزیز دارم تمام ضاحیه را شخم می زنم ققنوس عشق پر بگشاید به آسمان خاکستر طلائیه را شخم می زنم تا هرکه را شراب غزل میهمان کنم اشعار ناب ماضیه را شخم می زنم @shereaenihekmatane
دور ایاقا گوزلیم دور ایاقا چوللری آباد ائلیگ مملکت عزتینی عالمه فریاد ائلیگ ناقدر باخسیلا بیر عده، شیاطین الینه بو شیاطینی گَرَگ فتنه قلمداد ائلیگ وِردی روحیه ی ایثاری بیزه رهبریمیز ال اله ورمگینن دولتی امداد ائلیگ خودکفایی رَوِشین بیزلره اورگدی امام(ره) فکریمیز، ذهنیمیزی، غربی دن آزاد ائلیگ یاد اولا انقلابین رهبر(ره) فرزانه سی ده خودکفا اتمگینن روحینی ده شاد ائلیگ بیزی تحریم ائلیوب دشمن اگر، بیزده اونا هرمزون تنگه سینی، تنگه ی مرصاد ائلیگ اولمویا راضی اولاخ آتمیشی هفتاد ائلدیگ فکریمیز ده بو اولا، هفتادی هشتاد ائلیگ بی لیاقت لری قویساخ قیراقا، ممکن اولار اینکه ایرانیمیزی شاخه ی شمشاد ائلیگ هرکسی چاتدی ورودی لره باشماقی سویا بو مقدس وطنی (انک بالواد) ائلیگ بیز گرگ یاخچی ورگ تربیت اولادیمیزه اولارین هربیرینی قاسم و صیاد ائلیگ هرنه مشکل واریمیز چاره سی وار داخل ده هرنه فاسد واریمیز هدیه به جلاد ائلیگ الغرض ایرانی آباد ائلیگ هممتی نن صلواتیله، امام و شهدا یاد ائلیگ @shereaenihekmatane
عطر سيب پیچیده در رواق دلم عطر سیب ها. شاید رسیده دست تو امّن یجیب ها با پای دل به مشهد عشقت رسیده ام پیوسته ام به قافله ی نا شکیب ها درمانده ایم و خسته ی راهیم ای عزیز ای منتهای عشق و امام غریب ها وزن و عروض و قافیه حتی نیاز نیست وقتی تویی بهانه ی شعر ادیب ها از منطقت شکسته شکوه کنیسه ها افتاده اند پای قدومت صلیب ها یک از هزار وصف تو ممکن نمی شود سر می دهند هرچه خطابه خطیب ها  باید گرفت پنجره فولاد عشق را تا طی شود تمام فراز و نشیب ها دردی درون سینه ی من تیر می کشد لطفی کن ای سرآمد کل طبیب ها وقتی تو را لسان حقیقت شناختند باید کنند خون به دلت نانجیب ها خواهد رسید مردی از این ایل و طایفه تا خط کشد به هرچه دروغ و فریب ها
مسیر عاشفی در مسیر عاشقی پیکر نمی آید به کار این سر شوریده هم دیگر نمی آید به کار باید از پیکر گذشت و از سر شوریده هم هیچیک در محضر دلبر نمی آید به کار جان که از پیمانه عشق خدا سرمست شد ساقی و میخانه و ساغر نمی آید به کار بر فراز آسمان باید نشست و خطبه خواند بر فراز آسمان منبر نمی آید به کار باند پرواز الهی باز می خواند تو را بر چنین پرواز بال و پر نمی آید به کار همچو ابراهیم  باید از دل آتش گذشت در دل میدان مین سنگر نمی آید به کار  آل هاشم می شود با آل هاشم همنشین پیکر و سر نزد بیغمبر نمی آید به کار تا امیر عشق دل ها گشت عبداللهیان  جز شهادت رتبه ای برتر نمی آید به کار رحمتی هم گشته اکنون مالک استان عشق بر علی جز مالک اشتر نمی آید به کار بعد از این از عزت ایران حفاظت می کند کس نگوید موسوی دیگر نمی آید به کار تیم پروازی اگر از جنس مردان خداست بالگردی واجد شهپر نمی آید به کار فانی فی الله  را کی می فریبد سیم و زر کیسه کیسه سکه های زر نمی آید به کار کشتی ایثارشان دارد هوای بیکران در چنین کشتی دگر لنگر نمی آید به کار خادم کوی خراسان می رود سوی رضا بهر او جز واژه ی نوکر نمی آید به کار ماجرای این شهیدان را به خون باید نوشت دیگر اینک جوهر و دفتر نمی آید به کار @shereaenihekmatane
بانوی غیور زینبی یعنی تو از عشق خدا لبالبی یعنی تو الحق که نشان کربلا را داری هم شیرزنیّ و مکتبی یعنی تو ┄┅══✧🍀❁🇮🇷❁🍀✧══┅┄ @shereaenihekmatane
شادمان می روی امروز یه دیدار حسین(ع) ای که بودی همه ی عمر گرفتار حسین(ع) ای که در راه خدا محکم و ثابت بودی تا نوشتند تو را نوکر دربار حسین(ع) تو به دستان شقی های زمان جان دادی اشقیایی که شده قاتل خونخوار حسین(ع) داغ هجر همدانی به دلت سنگین بود آخر الامر شدی همدم و همکار حسین در دل معرکه ها خنجر مالک بودی و به هنگام بیان رهرو عمار حسین(ع) مانده بودی چه کنی داغ سلیمانی را مثل قاسم شده ای یار وفادار حسین(ع) کرده امروز هوای همدان را شرجی اشکِ جاری شده از دیده زوار حسین(ع) چه غیورانه خریدند تو را از بازار!!! یوسف عرضه شده بر سر بازار حسین(ع) علم از دست تو سردار،!! نیفتد هرگز فقط از دوش تو برداشت علمدار حسین(ع) افتخار همدان تا به ابد خواهی بود ای نویسنده به خون قصه خونبار حسین(ع) ┄┅══✧🍀❁🇮🇷❁🍀✧══┅┄ @shereaenihekmatane
1_19617474626.aac
حجم: 5.06M
تلفیق شعر و اذان ظهر عاشورا مداح و موذن: آقای مجید شعاعی ُ عاشقان کشته ی اغیار حسین است حسين بر تنش زخمه ی بسیار حسین است حسين زینت عرش خدا نام حسین بن علیست. تا ابد سرور احرار حسين است حسين مصطفی در صفتش بضعه منّی فرمود زینت احمد مختار حسین است حسين پهلوانان عرب از دو دمش بگریزند پسر حیدر کرار حسین است حسين آنکه با نغمه ی هیهات،  وَ من الذله آمده اول اخبار حسین است حسين آنکه در راه خدا اصغر و اکبر داده شاه بی ماه و علمدار حسین است حسين کربلا چشمه ی عشق است و کماکان جاریست راوی قصه ی خونبار حسین است حسين آنکه با جامه ی خونین و سری بر نیزه آمده بر سر بازار حسین است حسين اینک ای شیعه ی مولا زرهت بر تن کن چونکه آماده ی پیکار حسین است حسين ┄┅══✧🍀❁🇮🇷❁🍀✧══┅┄ @shereaenihekmatane
خاتون دل ها سلام ای راحت جانم رقیه(س) به پای تو گل افشانم رقیه(س) سه ساله هستی و باب الحوائج تو را مشکل گشا خوانم رقیه پناهم ده در این بیچارگی ها که من از بی پناهانم رقیه قسم بر دست های کوچک تو که بسته بر تو ایمانم رقیه کسی تعریف عرفان خواهد از من تویی تعریف عرفانم رقیه خرابه از تو آبادی گرفته خراب از این گناهانم رقیه بحز این در که درگاه امام است دری دیگر نمی دانم رقیه به فریادم برس خاتون دل ها پریشانم پریشاانم رقیه تو که درمان درد عاشقانی نطر کن سوی درمانم رقیه ز بعد فاطمه کوثر تویی تو تو هستی روح قرآنم رقیه تویی هم اول و هم آخر من تویی آغاز و پایانم رقیه قسم بر مادرت ام ابیها به عشق تو مسلمانم رقیه شنیدم اهل ایران را پناهی که من هم اهل ایرانم رقیه نظر کن با نگاه مهربانت اسیر دست طوفانم رقیه ببار ای ابر رحمت بر کویرم که من دلتنگ بارانم رقیه تویی که میزبان عاشقانی منم که بر تو مهمانم رقیه هوای کربلا دارم دوباره سفر را کن تو آسانم رقیه مرا هم زائر کاشانه ات کن بده یک لحظه اسکانم رقیه شفاعت کن به صحرای قیامت هراسانم، هراسانم رقیه ┄┅══✧🍀❁🇮🇷❁🍀✧══┅┄ @shereaenihekmatane
قصه غزه به پایان خودش نزدیک است شهر ویران شده تاریک تر از تاریک است از هیاهوی خیابان خبری دیگر نیست  کوچه انگار که باریک تر از باریک است عطری از مرکز توزیع غذا می آید دشمن اینگونه پی وسوسه و تحریک است بوی خون است و غذا در همه جا پیچیده کودک تشنه یقینا هدف شلیک است در توحش همه جا دست توانا دارد  آنکه او صاحب علم و هنر و تکنیک است کشت و کشتار و ستم شیوه دیرینه اوست و سپس قوم جفا پیشه پی تملیک است بوی خون، رنگ جنون، خوی توحش دارد بر تنش گرچه مدرنیته لباسی شیک است این تمدن که چنین شوکت غربی دارد بی گمان لایق تمجید و بسی تبریک است سرطان است در این منطقه صهیون پلید راه درمان چنین غده فقط تفکیک است غزه ققنوس غریبی ست که برخواهد خاست (اندکی صبر که هنگام سحر نزدیک است) ┄┅══✧🍀❁🇮🇷❁🍀✧══┅┄ @shereaenihekmatane