#حضرت_سكينه علیهاالسلام
#مسمط
🔹آیات شگفت🔹
تشنه بودم، خواستم لب وا کنم، آبی بنوشم
ناگهان کوه غمی احساس کردم روی دوشم
دیدم آشوبم، تلاطم دارد اشکم، در خروشم
میرسید از هر طرف فریاد جانکاهی به گوشم:
«شیعتی ما إن شَرِبْتُم ماء عَذْبٍ فاذکرونی»
راه را گم کرده بودم، آخر آیا میرسیدم؟
خسته و تنها در آن صحرا، چه غربتها که دیدم
هر غریبی را که دیدم، زیر لب آهی کشیدم
دشت ساکت بود، اما این صدا را میشنیدم:
«اِذ سَمِعْتُم بِغَریبٍ اَوْ شَهیدٍ فَانْدُبُونی»
آرزوها داشتم... راهی شدم تا در سپاهش...
کاش من هم میشدم از کشتگان یک نگاهش
آخر راه من و... او تازه بود آغاز راهش
راه او آغاز میشد از میان قتلگاهش...
«لَیْتَکُم فی یَوْمِ عاشورا جمیعاً تَنْظُرونی»
میزد آتش بر جهانی غربت بیانتهایش
کودک ششماهه هم میخواست تا گردد فدایش
ناگهان شد غرق خون با یک سهشعبه ربنایش
کاش آنجا آب میشد آب از هُرم صدایش:
«كَيْفَ أَسْتَسْقی لِطِفْلی فَأَبَوْا أَنْ يَرْحَمُونی»
بود آیات شگفتی از گلویی تشنه جاری
هر دلی بیتاب میشد با طنین سرخ قاری
دخترش راوی خون بود آن میان با بیقراری
میسرود این اشکها را تا بماند یادگاری:
«وَ انا السّبط الّذی مِن غَیر جُرم قَتَلونی»
📝 #یوسف_رحیمی
🌐 shereheyat.ir/node/2036
✅ @ShereHeyat
نه از لباس کهنهات نه از سرت شناختم
تو را به بوی آشنای مادرت شناختم
تو را نه از صدای دلنشین روزهای قبل
که از سکوت غصهدار حنجرت شناختم
تو شعر عاشقانه بودی و من این قصیده را
میان پارهپارههای دفترت شناختم
قیام در قعود را، رکوع در سجود را
من از نماز لحظههای آخرت شناختم
غروب بود و تازه من طلوع آفتاب را
به روی نیزه، از سر منوّرت شناختم
شکست عهد کوفه... این گناه بیشمار را
به زخمهای بیشمار پیکرت شناختم
تو را به حس بیبدیل خواهر و برادری
به چشمهای بیقرار خواهرت شناختم
اگرچه روی نیزهای ولی نگاه کن مرا
نگاه کن... منم سکینه دخترت... شناختی؟
📝 #رضا_حاج_حسینی
🌐 shereheyat.ir/node/1068
✅ @ShereHeyat
#حضرت_سکینه علیهاالسلام
#غزل
🔹سفیر قافلهسالار کربلا🔹
سکینه باش دلم! تا ز غم رها باشی
همیشه در حرم امن کبریا باشی
سکینه باش دلم! تا که بگذری از خویش
سفیر قافلهسالار کربلا باشی
سکینه باش دلم! محکم و صبور بمان
اراده کرده خدا غرق در بلا باشی
صبور باش که هر روز روزِ عاشوراست
مباد از حرم و خیمهها جدا باشی
سفر کن ای دل من پابهپای نیزه و سر
که در تمامی اوقات کربلا باشی..
چه زیر بارش بیرحم تازیانه، چه سنگ
چه زیر سایهٔ سرنیزه، هر کجا باشی
حریم امن خدا باش تا برای ابد
مقیم دائمی دشت نینوا باشی
📝 #مریم_سقلاطونی
✅ @ShereHeyat
#حضرت_سکینه علیهاالسلام
#غزل
🔹قرار دل پدر🔹
وقتی مرا سکینه لقب داد، مادرم
فهمیدم از تمام جهان رنج میبرم..
باید برای واقعه آمادهتر شوم
باید که از احاطۀ اندوه بگذرم
باید که کوه کوه، غم و التهاب را
در رستخیز فاجعه طاقت بیاورم
آهسته قد کشیده از انبوه داغها
هفتاد و دو مصیبت عظمی، برابرم
در من هزار خیمه صبوری به پا کنید
من سوگوار داغ بزرگ برادرم
من چارده بهار خزان میکشم به دوش
من لحظه لحظه، شاعر گلهای بیسرم
نامم سکینه است، قرار دل پدر
زین رو مرا «سکینه» لقب داده مادرم
📝 #خدیجه_پنجی
✅ @ShereHeyat
#شعر_اخلاقی
#حدیث | #رباعی
💠 #امام_حسن_عسکری (علیهالسلام)
«مِنَ التَّوَاضُعِ اَلسَّلَامُ عَلَى كُل مَنْ تَمُرُّ بِهِ»
از نشانههای فروتنی، سلام کردن به هر رهگذر است.
📗 تحف العقول، ص۴۸۷
🔹نشانۀ فروتنی🔹
هر حادثه با فروتنی شیرین است
خاک از نفس باغچه، عطرآگین است
همواره سلام کن به هر رهگذری
افتادگی از نشانههایش این است
📝 #هادی_فردوسی
✅ @ShereHeyat
#امام_حسن_عسکری علیهالسلام
#امام_عصر علیهالسلام
#غزل
🔹سایۀ سر🔹
من که شور عاشقی در سینه و سر داشتم
صد هزار آیینۀ غم، در برابر داشتم
هر شب از سامرّه در «سرداب غیبت» تا سحر
روی صحبت در مدینه با پیمبر داشتم
صبحدم آتش گرفت از آه سوزانم چمن
سر چو از سجادۀ سبز دعا برداشتم
باغ شد لبریز از خونِ دلِ آلالهها
باغبان میرفت و من چشمی ز خون تر داشتم
لالهها میسوختند از داغِ من چون چلچراغ
بسکه من در سینه داغ شعلهپرور داشتم
ای سرافراز دو عالم! ای شکوه سروها!
در بلندای حضورت سایۀ سر داشتم
ای تو با من مهربانتر از نسیم آشنا
اُنس و الفت با تو از گل، نازنینتر داشتم
ای سراپا عطر یاسین، ای بهارستان وحی!
بی تو من حال شقایقهای پرپر داشتم..
لطف زهرا داد امشب تا سحر تسکین مرا
آشنایی با نوازشهای مادر داشتم
📝 #محمدجواد_غفورزاده
🌐 shereheyat.ir/node/5790
✅ @ShereHeyat
#امام_حسن_عسکری علیهالسلام
#قصیدهواره
🔹اشک حسرت🔹
مردِ جوان دارد وصیت مینویسد
میگرید و ذکر مصیبت مینویسد
دنیا برای رحمت او جا ندارد
آه این غریب از رفع زحمت مینویسد
از شرح حال خود سخن میراند اما
انگار در توصیف غربت مینویسد
کاتب ندارد این امیر از بس که تنهاست
از درد خود در کنج خلوت مینویسد
غربت درِ این خانه را از پشت بستهست
مهمان ندارد؛ جای صحبت، مینویسد
خمس و زکات شیعیان را می شمارد
سهم فقیران را به دقت مینویسد
در چند خط میگوید از حج و ثوابش
این بند را با اشک حسرت مینویسد
پیش از نمازِ واپسینش رو به قبله
از خاطراتش چند رکعت مینویسد
زندان به زندان با نماز و روزه و عشق
دربان به دربان درسِ عبرت مینویسد
حتی برای خشم شیرانِ درنده
با چشمهایش از محبت مینویسد
بعد از شکایت از جفای این زمانه
در سر رسید فصل غیبت مینویسد ـ
من زود دارم میروم اما میایم
با احتیاط از رازِ رجعت مینویسد
مینوشد آب و یاد اجدادش میافتد
با رعشه از آزار شربت مینویسد
سر را به پای طفل گندمگون نهادهست
بر طالعش حکم امامت مینویسد
فردا خلیفه بر درِ این خانه با زهر
از مرگِ او جای شهادت مینویسد
بازارهای سامرا خاموش و گریان
بر در حدیثِ حفظِ حرمت مینویسد
با دستهای کوچکش یک طفلِ معصوم
نام پدر را روی تربت مینویسد
📝 #انسیه_سادات_هاشمی
🌐 shereheyat.ir/node/1073
✅ @ShereHeyat
عزایش رستخیز روضۀ ماست
عطش هم اشکریز روضۀ ماست
امام از کودک خود آب میخواست
همین جمله گریز روضۀ ماست
📝 #میثم_مؤمنینژاد
✅ @ShereHeyat
#امام_حسن_عسکری علیهالسلام
#غزل
🔹خونگریهٔ باران🔹
یازده بار جهان گوشهٔ زندان کم نیست
کنج زندان بلا گریهٔ باران کم نیست
سامرایی شدهام، راه گدایی بلدم
لقمه نانی بده، از دست شما نان کم نیست
قسمت کعبه نشد تا که طوافت بکند
بر دل کعبه همین داغ فراوان کم نیست
یازده بار به جای تو به مشهد رفتم
بپذیرش، به خدا حج فقیران کم نیست
زخم دندان تو و جام پر از خونابه
ماجراییست که در ایل تو چندان کم نیست
بوسهٔ جام به لبهای تو یعنی این بار
خیزران نیست ولی روضهٔ دندان کم نیست
از همان دم پسر کوچکتان باران شد
تا همین لحظه که خونگریهٔ باران کم نیست
در بقیع حرمت با دل خون میگفتم
که مگر داغ همان مرقد ویران کم نیست
📝 #سیدحمیدرضا_برقعی
🌐 shereheyat.ir/node/1075
✅ @ShereHeyat
#امام_حسن_عسکری علیهالسلام
#غزل
🔹وقتی حسن باشی...🔹
باید که دنیا فصل در فصلش خزان باشد
وقتی که با تو اینچنین نامهربان باشد
ای کاش که من نیز امشب زائرت بودم
جایی که فرزندت در آنجا روضهخوان باشد..
وقتی حسن باشی دگر جای تعجب نیست
سقف مزارت هم، زمانی آسمان باشد
وقتی حسن باشی دگر جای تعجب نیست
وضعت میان خانه چون زندانیان باشد
وقتی حسن باشی دگر جای تعجب نیست
خون دلت از کنج لبهایت روان باشد
آری حسن بودی ولی هرگز ندیدی که
گلبرگ روی مادرت چون ارغوان باشد
سخت است تشنه باشی و لبهای لرزانت
حتی برای آب خوردن ناتوان باشد
هنگام برخورد لبت با کاسهٔ آب است
وقت گریز روضههای خیزران باشد
📝 #محمدعلی_بیابانی
🌐 shereheyat.ir/node/1074
✅ @ShereHeyat
#امام_حسن_عسکری علیهالسلام
#غزل
🔹حسن یوسف🔹
طلوعت روشنی بخشیده هر آیینه ایمان را
نگاهت آیه آیه شرح داده بطن قرآن را
دم عیساییات کفر شیاطین را در آورده
که سلمان میکند لبخند تو هر نامسلمان را
قنوتت عطر حُسن یوسف آوردهست و آغوشت
اسیر مهر تو کردهست زندانبان و زندان را
ببارد یا نبارد، امر امر توست مولا جان!
سپرده دست تو پروردگارت نبض باران را
تویی «مَن عِندَهُ عِلمُ الکتاب» و گوشهٔ چشمت
فقاهت یاد داد امثال «فضل» و «اِبن ریّان» را
حریف تو نشد دشمن، خودش هم خوب میداند
به جام زهر میخواهد بگیرد از تو میدان را...
کبوترهای صحنت میشویم ابن الرضا هر شب
پراکندی به عالم دم به دم عطر خراسان را
📝 #حسین_مؤدب
🌐 shereheyat.ir/node/1078
✅ @ShereHeyat
#امام_حسن_عسکری علیهالسلام
#غزل
🔹به یاد غربت تو...🔹
هوای بام تو داریم ما هواییها
خوشا به حال شب و روز سامراییها
چه نعمتیست سر سفرهات نمک خوردن
چه افتخار بزرگیست این گداییها
خداست بانی این اعتقاد نورانی
خداست بانی این جور آشناییها
تو کربلای اسیری و روضه میخوانند
به یاد غربت تلخ تو کربلاییها
دوباره حسرت دیدار در دل کعبهست
چقدر کعبه دلش خون شد از جداییها
به یاد حضرت فرزندتان هر آدینه
چه حس و حال قشنگیست همصداییها
📝 #قاسم_اردکانی
🌐 shereheyat.ir/node/1072
✅ @ShereHeyat
#شعر_اخلاقی
#حدیث | #رباعی
💠 #امام_حسن_عسکری (علیهالسلام)
«ما أَقْبَحَ بِالْمُؤْمِنِ أَنْ تَكُونَ لَهُ رَغْبَةٌ تُذِلُّهُ»
چه زشت است برای مؤمن دلبستگی به چیزی که او را خوار میکند.
📗 تحف العقول، ص۵۲۰
🔹آرامش دل🔹
آرامش دل به قدر بیداری اوست
آرایش گل به شبنم جاری اوست
زیبندۀ شأن بندۀ مومن نيست
رغبت به هر آنچه موجب خواری اوست
📝 #سیدمحمدرضا_یعقوبی_آل
✅ @ShereHeyat
#امام_حسن_عسکری علیهالسلام
#غزل
🔹کریمی، چون امامِ مجتبی🔹
خستهام از راه، میپرسم خدایا پس کجاست؟
شهر... آن شهری که میگویند: «سُرَّمَن رَءا»ست
تابلوهای کنار جاده میگویند نیست
چند فرسخ بیشتر از راه ما، تا راه راست...
رو به رویم ناگهان درهای بازِ خانهات
بر لبم نام کریمی، چون امامِ مجتباست
احتمال ریزش یکریز باران قطعی است
در دلم اندوه عصر جمعههای کربلاست
آسمان یک کاشی از محراب تو، دریا فقط
گوشهٔ سجادهات در نیمهشبهای دعاست
از کراماتت چه باید گفت وقتی با تو است
آنچه یک حرفش فقط با آصف بن برخیاست
از کبوترهای شهرم نامهای آوردهام
حالشان خوب است اما روحشان اینجا رهاست
راستی! حال کبوترهای بامت خوب شد؟
در صدای من طنین انفجار گریههاست
سکّهها جاریست از چشمانم اما باز هم
دستهایم رو به سویت کاسههای سامراست
📝 #اعظم_سعادتمند
🌐 shereheyat.ir/node/1069
✅ @ShereHeyat
#امام_حسن_عسکری علیهالسلام
#غزل
🔹وعدهگاه آخر ما🔹
قصد، قصد زیارت است اما
مانده اول دلم کجا برود
حال و روز مرا هر آنکس دید
گفت باید به کربلا برود
-نجف و کربلا- دلم لرزید،
-مشهد و کاظمین- خوب آمد
یازده بار استخاره زدم
تا بفهمد به سامرا برود
ابتدای مسیر، الله است
انتهایش بقیةالله است
سامرا وعدهگاه آخر ماست
جاده باید به انتها برود
همه یک روح و یک بدن هستید
پس تمام شما حسن هستید
دل من با تو سامرایی شد
تا به دیدار مجتبی برود
تو بقیع پر از مخاطرهای
کربلایی و در محاصرهای
یا که باید جگر به زهر دهی
یا سرت روی نیزهها برود..
📝 #محسن_ناصحی
🌐 shereheyat.ir/node/1076
✅ @ShereHeyat
آن جانِ جهانِ جود برمیگردد
ـ بر اجدادش درود ـ برمیگردد
مردی که شنیدهاید غیبت دارد
با آنکه نرفته بود برمیگردد
📝 #امید_مهدینژاد
✅ @ShereHeyat
#امام_عصر علیهالسلام
#غزل
🔹چشمۀ نور🔹
روی تو را ز چشمۀ نور آفریدهاند
لعل تو از شراب طهور آفریدهاند...
پنهان مکن جمال خود از عاشقان خویش
خورشید را برای ظهور آفریدهاند
منعم مکن ز مهر خود ای مه، که ذرّه را
مفتون مهر و عاشق نور آفریدهاند...
از پرتو جمال تو در کوه و برّ و بحر
سینای عشق و نخلۀ طور آفریدهاند...
عمری اسیر هجر تو بود و فغان نکرد
بنگر دل مرا چه صبور آفریدهاند...
پروانه را در آتش هجران خود مسوز
او را برای درک حضور آفریدهاند
📝 #محمدعلی_مجاهدی
🌐 shereheyat.ir/node/3801
✅ @ShereHeyat
#امام_عصر علیهالسلام
#غزل
🔹ستارۀ صبح🔹
تو ای تجلّی عصمت! ظهور خواهی کرد
به جام لاله، شراب طهور خواهی کرد
تو صبح روشن عشقی که با تبسم خود
جهان شبزده را غرق نور خواهی کرد
به یک نگاه تو دلها به هم شود نزدیک
به یک اشاره که از راه دور خواهی کرد
دلم شکیب ندارد، ولی یقین دارم
که سنگ را به نگاهی، صبور خواهی کرد
برای آنکه پُر از عطر انتظار شوند
سحر به خاطرِ گلها، خطور خواهی کرد
صفای خیمۀ سبزت کجا، بهشت کجا؟
بهشت را تو سرای سرور خواهی کرد
نشسته، منتظر رجعتت، ستارۀ صبح
قسم به کعبه! که روزی ظهور خواهی کرد
خدا گواست که سیمای کعبه را آن روز
به یک دو بوسه پُر از شوق و شور خواهی کرد
تو باغ را به طوافِ بهار خواهی بُرد
و داغ را ز دل لاله، دور خواهی کرد
به دشت کرببلا، دعوت از شقایقها
به میهمانی بزمِ حضور خواهی کرد
برای آن که بپیچد عبیر یاسین، باز
ز کوچههای مدینه، عبور خواهی کرد
کنار آیۀ عصمت، در آستان بقیع
تمام سورۀ غم را، مرور خواهی کرد
قسم به پرچم سرخ شفق، خدا داند
شمیمِ یادِ تو، از ما بلا بگرداند
📝 #محمدجواد_غفورزاده
🌐 shereheyat.ir/node/5787
✅ @ShereHeyat
#امام_عصر علیهالسلام
#غزل
🔹بعثت دیگر🔹
الا قرار دل و جانِ بیقرار ظهورت!
کدام جمعه بُوَد روز و روزگار ظهورت؟
کدام روز به شب میرسد که آمده باشی؟
کدام جمعه شود شنبه بر مدارِ ظهورت؟
خوش آن سپیده! که نور از خیام سبز تو گیرد
خوش آن سحر! که برآید به افتخار ظهورت
دعای عهد بخوانم در آرزوی قیامت
سرشک شوق فشانم به رهگذار ظهورت
بهار مبعث پیغمبری گرفت جهان را
شکوه دیگر بعثت بُوَد بهار ظهورت
گرهگشای دو عالم، دعای من همه این است
که دست حق بگشاید گره ز کار ظهورت
ز قطرهقطرۀ آن چشمهچشمه نور بجوشد
ز کوثری که برآید ز آبشار ظهورت
ز بس شکوفۀ رحمت بریزد از همه جانب
شکوفهزار شود خاک رهگذار ظهورت
خوش آن سحر! که نصارا گشوده چشم ببینند
بُوَد مسیح مقدّس، طلایهدار ظهورت
شرایطیست در این انتظار و من که ندارم
دلم خوش است که هستم در انتظار ظهورت
📝 #سیدرضا_مؤید
🌐 shereheyat.ir/node/5789
✅ @ShereHeyat
#امام_عصر علیهالسلام
#غزل
🔹جمعۀ موعود🔹
همین است ابتدای سبز اوقاتی که میگویند
و سرشار گل است آن ارتفاعاتی که میگویند
اشارات زلالی از طلوع تازهٔ نرگس
پیاپی میوزد از سمت میقاتی که میگویند
زمین در جستجو، هر چند بیتابانه میچرخد
ولی پیداست دیگر آن علاماتی که میگویند
جهان این بار دیگر ایستاده با تمام خویش
کنار خیمهٔ سبز ملاقاتی که میگویند
کنار جمعهٔ موعود، گلهای ظهور او
یکایک میدمد طبق روایاتی که میگویند
کنون از دشتهای روشن امّید میآید
صدای آخرین بند مناجاتی که میگویند
و فردا بیگمان این سمت عالم روی خواهد داد
سرانجام عجیب اتفاقاتی که میگویند
📝 #زکریا_اخلاقی
🌐 shereheyat.ir/node/269
✅ @ShereHeyat
#امام_عصر علیهالسلام
#غزل
🔹یوسف گمگشته🔹
ای عشق! کاری کن که درماندند درمانها
برگرد و برگردان حقیقت را به ایمانها
چشمانتظارت شهرهامان کوچه در کوچه
غرق خیالِ بوسه بر پایت، خیابانها
مستِ شب گیسوی تو، چشم سحرخیزان
بیتاب تسبیح سحرگاهت، شبستانها
مهدیهها دل بردهاند از حوض مسجدها
دور «ولیِّ عصر» میگردند میدانها...
پُر میشود شهر از نوای «آیة الکرسی»
تا بگذری از زیر این دروازه قرآنها...
در خواب، چشمان تو را دیدند نرگسها
شوق گل روی تو را دارند گلدانها
ای در صدای مهربانت حجتی کامل!
ای در نگاه روشنت اثبات برهانها!
هر جمعه در شهری برایت ندبه میخوانیم
تا یوسف گمگشته! باز آیی به کنعانها...
📝 #قاسم_صرافان
🌐 shereheyat.ir/node/3795
✅ @ShereHeyat
#امام_عصر علیهالسلام
#نماز_جمعه
#غزل
🔹عطر محمد🔹
نماز جمعه بودم آفتاب از خاطرم رد شد
ردیف شعرهای من پس از آن «خواهد آمد» شد
نماز جمعه میخواندم هوای گریه با من بود
جهان لبخند زد، جانها پر از عطر محمد شد
قنوتِ گریه بستم، دیدنش را آرزو کردم
صدای گنبد و گلدستهها پژواکِ «باشد» شد
کسی آنسوتر از من «شاید این جمعه بیاید» خواند
جماعت گفت: باید فارغ از «اما و شاید» شد
یکی پرسید: «پس کی میرسد ماهی که در راه است؟»
جلوتر از من آقایی جوان، ذکرش «میآید» شد..
نماز جمعه و باران نرم انتظار، اما
غروب جمعه شد آقا نیامد، باز هم بد شد
📝 #محمود_اکرامیفر
✅ @ShereHeyat
#امام_عصر علیهالسلام
#مثنوی
🔹مهدی موعود🔹
..هله! ای باد که از سامره راهی شدهای
از همان شهر پر از خاطره راهی شدهای
قبل هر چیز بگو اینکه ز یارم چه خبر؟
وه که از فاصله با او گله دارم، چه خبر؟
منتظر باشم از این راه بیاید یا نه؟
آن سفر کرده به ناگاه بیاید یا نه
همه با هم به همین جاده اگر خیره شویم
میتوانیم به این فاصلهها چیره شویم..
میرسد او که همه منتظرانش هستیم
هر کجا هست به دنبال نشانش هستیم
راه را باز کنید اسب سپیدش پیداست
از همین فاصله آن قد رشیدش پیداست
این نمازیست که هر روز به جا آوردید
بله آن مهدی موعود، به جا آوردید؟
با همان سادگی و عدل علی آمده است
گر چه ما باورمان نیست ولی آمده است
وه که بر ظلم چه بیواهمه شمشیر کشید
بر سر کفر چنان فاطمه تکبیر کشید
نام خونین حسین است که بر لب دارد
خطبههایش همگی آتش زینب دارد
در همان وقت و زمانی که خدا میداند
از همان جا و مکانی که خدا میداند
میرسد تا پر پرواز شما بگشاید
«مژده، ای دل! که مسیحا نفسی میآید»
📝 #هادی_جانفدا
🌐 shereheyat.ir/node/5794
✅ @ShereHeyat
#امام_عصر علیهالسلام
#مثنوی
🔹نشانی ظهورت پیداست🔹
آن صدایی که مرا سوی تماشا میخواند
از فراموشیِ امروز به فردا میخواند
آشنا بود صدا، لهجۀ زیبایی داشت
گله از فاصله، از غربت و تنهایی داشت
همنفس با من از آهنگ فراقم میخواند
داشت از گوشۀ ایران به عراقم میخواند
یادم انداخت که آن سوی تماشا او هست
میروم میروم از خویش به هر جا او هست
جمکران بدرقه در بدرقه، تسبیح به دست
سهله آغوش گشودهست مفاتیح به دست
رایحه رایحه با بوی خودش میخوانَد
خانۀ دوست مرا سوی خودش میخوانَد
خانۀ دوست که از دوست پر از خاطره است
خانۀ دوست که نام دگرش سامره است
آن اویسم که شبی راه قرن را گم کرد
با دل ما تو چه کردی که وطن را گم کرد؟
وطن آنجاست برایم که پر از خویشتن است
یعنی آنجا که در آن خانۀ محبوب من است
سامرا! خانۀ محبوب من! از او چه خبر؟
از دلآرام من، از خوبِ من، از او چه خبر؟
ما همه غرق سکوتیم تو اینبار بگو
سامرا! طاقت ما طاق شد از یار بگو
سایۀ روشنش آورده مرا تا اینجا
بوی پیراهنش آورده مرا تا اینجا
به اذانش، به قنوتش، به قیامش سوگند
به رکوعش، به سجودش، به سلامش سوگند
قَسَمت میدهم آری به همان راز و نیاز
آخرین بار کجا در حرمت خواند نماز؟
آخرین مرتبه کی راهی میقات شدهست؟
آخرین بار کجا غرق مناجات شدهست؟
خسته از فاصلهام با منِ بیتاب بگو
با من از گریۀ او در دل سرداب بگو
سامرا! ای که بلندای شکوهت عرش است
گرد و خاک قدمش روی کدامین فرش است؟
حرمت ساحل آرامترین امواج است
این گدا سامرهای نیست، ولی محتاج است
از زمستان پیاپی به بهارم برسان
بر لبم عرض سلام است به یارم برسان
ما به تکرار دچاریم بگو با یارم
غیر او چاره نداریم، بگو با یارم ـ
رنگ و رو رفته شد آفاق، به دنیا برگرد
ما نخواندیم دعای فرج اما برگرد
آنچه را مانع دیدار شد از دیده بگیر
جز تو ما از همه گفتیم، تو نشنیده بگیر
تو فقط چارۀ هر دردی و برمیگردی
وعدۀ بی برو برگردی و برمیگردی
روزیِ باغچه آن روز نفس خواهد بود
جای دل، آنچه شکستهست، قفس خواهد بود
از سر مأذنۀ کعبه اذان میخوانیم
قبلۀ کج شده را سوی تو میچرخانیم
هر کجا مینگرم ردّ عبورت پیداست
کوچه در کوچه نشانی ظهورت پیداست
تازه این اول قصهست، حکایت باقیست
ما همه زنده بر آنیم که رجعت باقیست
مینویسم که شب تار سحر میگردد
یک نفر مانده از این قوم که برمیگردد
📝 #سیدحمیدرضا_برقعی
🌐 shereheyat.ir/node/4601
✅ @ShereHeyat
در بين ملائک از تو نام آوردهست
نام از تو شکوه ناتمام آوردهست
هر بار که آمدهست از سوی خدا
جبريل، به محضرت سلام آوردهست
📝 #یوسف_رحیمی
✅ @ShereHeyat