eitaa logo
شعر هیأت
10.6هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
183 ویدیو
15 فایل
🔹انتخاب شعر خوب، استوار و سالم، تأثیرگذار و روشن‌گرانه همواره دغدغه ذاکران و مرثیه‌خوانان اهل معرفت و شناخت بوده است. 🔹کانال «شعر هیأت» قدمی کوچک در راستای تحقق این رسالت بزرگ است.
مشاهده در ایتا
دانلود
علیهاالسلام 🔹حافظ خون شهیدان🔹 ماجرای کربلا شرح بلای زینب است عصر عاشورا شروع کربلای زینب است شرح صدرش در نمی‌آید به فهم اهل دل صبر زینب آیت صبر خدای زینب است رو «اَلم نَشرَح لَک صَدرَک» بخوان کاین آیه را عشق گفتا بعد پیغمبر، ثنای زینب است باغبان گلشن سرخ ولایت اشک اوست حافظ خون شهیدان گریه‌های زینب است پرچم سرخی که عاشورا به خاک و خون فتاد بر سر پا، باز با صبر و رضای زینب است کوفه و روز اسیری دیدن زینب! دریغ چون در و دیوار کوفه آشنای زینب است.. نی همین در شام و کوفه بلکه در وادی عشق هر کجا پا می‌گذاری جای پای زینب است.. خطبۀ او افتخار ملت اسلام شد بانگ «اَلاِسلامُ یَعلوا» در ندای زینب است پرچمش سرهای هفتاد و دو تن بر نیزه‌هاست ای دریغا! در کف دشمن لوای زینب است.. 📝 @ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹قبلۀ جان🔹 تویی که قبلۀ جان خاک آستانۀ توست عفاف، پرده‌نشین حریم خانهٔ توست.. تویی عقیلهٔ عترت، تویی سلالهٔ نور که نقد عصمت حق گوهر خزانهٔ توست تو زینبی که خِرَد غرق لُجّهٔ حیرت ز قدر و منزلت روح بی‌کرانهٔ توست.. چنان ز منطق شیوا به خصم طعنه زدی که سرشکسته ز آزار تازیانهٔ توست یزید رفت و از او در جهان نماند اثر نه شام، بلکه به هر کشوری نشانهٔ توست تو آن خطابهٔ والا به نقل گفتی باز که داستان غم مادر یگانهٔ توست هنوز چشم سماواتیان به دامن طف به سوی نافله و گریهٔ شبانهٔ توست نه داستان تو تنها حدیث عاشوراست که از کران ازل تا ابد زمانهٔ توست پیام خون شهیدانِ عرصۀ تاریخ رسالتی‌ست که تا حشر زیبِ شانۀ توست.. 📝 @ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹امّ الکتاب🔹 زینب اگر نبود حدیث وفا نبود با رمز و راز عشق کسی آشنا نبود زینب اگر نهیب نمی‌زد علیه کفر نطق مدافعان ولایت رسا نبود زینب اگر اسیر نمی‌شد به راه دوست دین خدا ز قید اسارت رها نبود زینب اگر طلسم ستم را نمی‌شکست امروز صحبت از شرف اولیا نبود.. در شام و کوفه باز نمی‌کرد اگر زبان نام رسول بر سر گلدسته‌ها نبود اُمّ الکتاب اوست «کلامی» به یک کلام زینب اگر نبود کتاب خدا نبود 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5340@ShereHeyat
آن روزِ هراس و تیغ و خون، بی‌تردید پیکار شب و روز به پایان نرسید بنشست ز پا حسین و زینب برخاست در غیبت آفتاب، مهتاب دمید 📝 @ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹شکوه صدا...🔹 موج صدا دریایی از شور و تلاطم بود موجی که پیش او حضور صخره‌ها گم بود با پتک فریادش دل دیوار‌ها می‌ریخت از هیبت او زَهرۀ دربار‌ها می‌ریخت هر چند دست این صدا در پای زنجیر است برق صدا بُرّنده‌تر از رعد شمشیر است این آخرین تیر است از چله رها می‌کرد بُرد صدای زن جهان را بی‌صدا می‌کرد آری زنی در جمع نامردی به تنهایی شد حاصلِ جمعِ شگفتی و شکیبایی با منطقی چون خطبه‌های حیدری، مُتقَن مردانگی‌ها را به چالش می‌کشید این زن تیغ صدا را بر سرِ تزویر و زر می‌زد آن‌ گونه که نبض خلیفه تندتر می‌زد تا می‌چکد از تیغ‌ها خون گرامی‌ها باید بلرزد پایه‌های کاخ شامی‌ها :: من خواهر اویم که می‌فرمود بی‌پروا شمشیرهای تشنه دریابید خونم را هر قدر راز کربلا پوشیدنی‌تر شد «کرب»و«بلا» در دیدگانم دیدنی‌تر شد ای شامِ عشرت! شهرِ در شک‌ها فرورفته دلخوش به اسلامی سراسر رنگ و رو رفته ای چشم‌های کور! ما عین‌الیقین هستیم ما آیه‌های محکم حبل‌المتین هستیم بین سفیدی و سیاهی، رنگ نیرنگ است پیراهن ایمانتان خاکستری رنگ است خوش پیش چشم دِرهم و دینار رقصیدید سرمست دنیا از می تزویر نوشیدید.. این آخرین تیر است از چله رها می‌کرد بُرد صدای زن، جهان را بی‌صدا می‌کرد عشق علی و وادی بی‌معرفت! هرگز دنیا به کام تشنگان آخرت! هرگز.. تا قرنِ غیبت پیش خواهد رفت پای ما تسخیر خواهد کرد عالم را صدای ما سمت هدایت می‌رود کشتی عاشورا با موج «بسم اللّٰه مَجرا‌ها و مُرساها» 📝 @ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹شکیبایی🔹 سرخیِ شمشیر و سرنیزه تماشایی نبود شام غم‌های تو را لبخند فردایی نبود.. زخم دیدی، زخم خوردی، زخم سرتاپا، ولی پاسخ این زخم‌ها غیر از شکیبایی نبود خطبه‌ات شمشیر و شمر و نیزه را در هم شکست هیچ شعری این همه در اوج شیوایی نبود تو نبودی، صبر سرخ کربلا نایی نداشت تو نبودی، در گلوی نینوا نایی نبود عشق یعنی با وجود آن‌همه غم‌های تلخ کربلا در چشم‌هایت غیر زیبایی نبود ما مدافع... نه، پناه آورده‌ایم اینجا به تو سایه‌ای می‌خواستیم و جز حرم جایی نبود 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5674@ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹از جان گذشته🔹 این زن که از برابر طوفان گذشته بود عمرش کنار حضرت باران گذشته بود صبرش امان حوصله‌ها را بریده بود وقتی که از حوالی میدان گذشته بود باران اشک بود و عطش شعله می‌کشید آب از سر تمام بیابان گذشته بود آتش گرفته بود و سر از پا نمی‌شناخت از خیمه‌های بی سر و سامان گذشته بود اما هنوز آتش در را به یاد داشت آن روزها چه سخت و پریشان گذشته بود... می‌دید آیه آیهٔ آن زیر دست و پاست کار از به نیزه کردن قرآن گذشته بود یک لحظه از ارادت خود دست برنداشت عمرش تمام بر سر پیمان گذشته بود بر صفحه‌های سرخ مقاتل نوشته‌اند این زن هزار مرتبه از جان گذشته بود 📝 🌐 shereheyat.ir/node/229@ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹قسم به صبر!🔹 چه رنج‌ها که به پیشانی تو دیده نشد که غم برای کسی جز تو آفریده نشد چه بغض‌ها که گلوی تو را فشرد ولی صدای گریۀ تو لحظه‌ای شنیده نشد دلی نبود که هم‌رزم تیغ‌ها نشود گلی نماند که با دست زخم چیده نشد... به استواری لحن تو در حماسه قسم! به قامتت که دمی زیر غم خمیده نشد، قسم به صبر! به داغی که تازه است هنوز دلی صبورتر از زینب آفریده نشد 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4245@ShereHeyat
علیهاالسلام 🔹شهید داغ حسین🔹 تکیده قامتش و تکیه بر عصا نزده‌ست همان که غیر خدا را دمی صدا نزده‌ست شهید داغ حسین است و ما در این فکریم که سر به چوبۀ محمل زده‌ست یا نزده‌ست هنوز بر سر تل، دست روی سر دارد هنوز پای غمش ایستاده، جا نزده‌ست هنوز چشم به راه است ماه برگردد و قرن‌هاست کسی سر به خیمه‌ها نزده‌ست خوشا به شاعر اگر آتشی به دل دارد بدا بر آن قلمی که دم از شما نزده‌ست به پای‌بوسی صیدی که بین گودال است کسی شبیه تو این‌گونه دست و پا نزده‌ست... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3721@ShereHeyat
💠 شاعران مضطر پلک صبوری می‌گشایی و چشم حماسه‌ها روشن می‌شود کدام سرانگشت پنهانی زخمه به تار صوتی تو می‌زند که آهنگ خشم صبورت عیش مغروران را منغّص می‌کند می‌دانیم تو نایب آن حنجرۀ مشبّکی که به تاراج زوبین رفت و دلت مهمان‌سرای داغ‌های رشید است ای زن! قرآن بخوان تا مردانگی بمانَد قرآن بخوان به نیابت کل آن سی جزء که با سرانگشت نیزه ورق خورد قرآن بخوان و تجوید تازه را به تاریخ بیاموز و ما را به روایت پانزدهم معرفی کن قرآن بخوان تا طبل هلهله از ‌های و هوی بیفتد خیزران، عاجزتر از آن است که عصای دستِ شکست‌های بزک شده باشد :: شاعران بیچاره شاعران درمانده شاعران مضطر با نام تو چه کردند؟ :: تاریخ ِ زن آبرو می‌گیرد وقتی پلک صبوری می‌گشایی و نام حماسی‌ات بر پیشانی دو جبهۀ نورانی می‌درخشد: زینب! 📝 🔹سهل‌انگاری یا کم‌معرفتی یا قافیه‌اندیشی شاعران یا هر نام دیگری که برای آن بگذاریم، باعث شده تا از دیرباز بعضی واژه‌ها و تصاویر و تشبیه‌های نارسا و یا مخدوش به ادبیات مذهبی راه پیدا کنند و تا سال‌ها و قرن‌ها بر این ادبیات سایه بیندازند و شعرای دیگر نیز به رسم عادت از این واژه‌ها و تعابیر در شعر خود استفاده کنند. این واژه‌ها و تعابیر باعث شده‌اند که گاه تصاویری که از شخصیت‌های بزرگ دینی در ادبیات می‌بینیم تصاویری کدر و غیرمنطبق با شأن حقیقی این ذوات نورانی باشد. به عنوان مثال هر چند بیماری امام زین‌العابدین(علیه‌السلام) در کربلا یک واقعیت تاریخی است، اما این‌که به بهانۀ این واقعیت در همه جا تصویر شخصی بیمار و عاجز و ناتوان از ایشان ارائه شود، دیگر ربطی به واقعیت تاریخی ندارد و منجر به نادیده گرفتن شؤون والای امامت خواهد شد. همچنین مضطر و بیچاره و درمانده خواندن عقیلۀ بنی‌هاشم(سلام‌الله‌علیها). 🔸مسلّم است که مبارزه با چنین آسیب‌هایی در ادبیات دینی، اول از همه به عهدۀ خود شاعران است. یعنی شاعر هم شعر خود را از چنین تعابیری پیراسته کند و هم اعتراض خود را با زبان هنر و شعر اعلام کند. زنده‌یاد سیدحسن حسینی در این شعر سپید با زیبایی این هر دو کار را توامان انجام داده است. اول این‌که با زبان فاخر خود تصویر باشکوه و باصلابتی از حضرت زینب(سلام‌الله‌علیها) ارائه داده و آن حضرت را با احترام و عظمت مورد خطاب قرار داده. دوم این‌که در همین شعر و در همین خطاب، شعرا را مورد سرزنش قرار داده و با زبانی تعریضی و گزنده تمام آنچه را که شعرا در گذشته به عقیلۀ بنی‌هاشم(سلام‌الله‌علیها) نسبت داده‌اند به خود شعرا نسبت داده: شاعران بیچاره شاعران درمانده شاعران مضطر با نام تو چه کردند؟ یعنی اگر شعرا شما را بیچاره و درمانده و مضطر خوانده‌اند، از بیچارگی و درماندگی خودشان بوده وگرنه نام باشکوه شما از تمام این اوصاف مبراست. ✍🏻 📗 🌐 shereheyat.ir@ShereHeyat
🔹آرزوی وصل🔹 عمری‌ست انتظار تو ای ماه می‌کشم در انتظار مهر رخت آه می‌کشم... سرگشتگی ز دیدۀ من شد نصیب دل دل را ز دست دیده به هر راه می‌کشم سر تا به پای غرق تمنّا شود دلم در لوح دیده روی تو هر گاه می‌کشم... کوه غمی که رنج فراقت به دل نهاد در آرزوی وصل تو چون کاه می‌کشم یک دم ز مهر بر سر «مشفق» قدم گذار عمری‌ست انتظار تو ای ماه می‌کشم 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2932@ShereHeyat
🔹آغاز راه...🔹 شرح خبر تأیید پیروزی‌ست تفسیر صبحِ لیلة الأسراست آغاز راه است آخر خط نیست ما جشنمان در مسجدالاقصاست آن وعده، صادق شد چه رخدادی «قل ربِّ أدخِلنی» در این وادی امداد شد آری چه امدادی این سِرّ «أمرُاللّهِ مفعولا»ست این راه عشق است و خطر دارد راهی شود هرکس جگر دارد هرکس که با ما نیست برگردد با ما بیاید هرکسی با ماست از مکّه تا بیت‌المقدّس را جاءالحقِ ما درنوردیده‌ست ترس یهود از قُبّة الصّخره‌ست ترس سعود از قُبّة الخضراست از کربلای شصت و یک هر روز یک کربلای تازه روییده‌ست از روزِ بر نی رفتن خورشید هر ساعت و هر روز عاشوراست سُبحانکَ اللّهمَ یا جبّار سُبحانکَ اللّهمَ یا قهّار ماییم و عشقِ حیدر کرّار سربندِ ما لَبّیکِ یا زهراست تسبیح‌گوی حضرت عشق‌اند ما فی السّماواتِ و ما فی الارض از اوست، از او بود و خواهد بود ما هرچه داریم از همان بالاست 📝 @ShereHeyat