#اربعین_حسینی
#غزل
🔹یک نیستان ناله🔹
آنچه از من خواستی با کاروان آوردهام
یک گلستان گل به رسم ارمغان آوردهام
از در و دیوار عالم فتنه میبارید و من
بیپناهان را بدین دارالامان آوردهام
اندر این ره از جرس هم بانگ یاری برنخاست
کاروان را تا بدینجا با فغان آوردهام
تا نگویی زین سفر با دست خالی آمدم
یک جهان درد و غم و سوز نهان آوردهام
قصهٔ ویرانه شام ار نپرسی خوشتر است
چون از آن گلزار، پیغام خزان آوردهام
دیده بودم تشنگی از دل قرارت برده بود
از برایت دامنی اشک روان آوردهام
تا به دشت نینوا بهرت عزاداری کنم
یک نیستان ناله و آه و فغان آوردهام
تا نثارت سازم و گردم بلاگردان تو
در کف خود از برایت نقد جان آوردهام
تا دل مهرآفرینت را نرنجانم ز درد
گوشهای از درد دل را بر زبان آوردهام
📝 #محمدعلی_مجاهدی
📗 #فلیرحل_معنا
✅ @ShereHeyat
#اربعین_حسینی
#غزل
🔹رسالت🔹
برگشتم از رسالت انجام دادهام
زخمیترین پیمبر غمگین جادهام
ناباورانه از سفرم خیل خارها
تبریک گفتهاند به پای پیادهام
یا نیست باورم که در این خاک خفتهای
یا بر مزار باور خود ایستادهام
بارانم و ز بام خرابه چکیدهام
شرمندهٔ سهسالهٔ از دست دادهام
زیر چراغ ماه سرت خواب رفتهام
بر شانهٔ کجاوهٔ تو سر نهادهام
دل میزدم به آب و به آتش برای تو
از خیمهها بپرس که پروانه زادهام
چون ابر آب میشدم از آفتاب شام
تا ذرهای خلل نرسد بر ارادهام
📝 #سیدرضا_جعفری
📗 #فلیرحل_معنا
✅ @ShereHeyat
#اربعین_حسینی
#غزل
🔹لهجۀ حجازی🔹
آن بادهای که روز نخستش نه خام بود
یک اربعین گذشت و دوباره به جام بود
شکر خدا که صبح زیارت دمیده است
هر چند آفتاب حیاتم به بام بود
این خاک زنده میکند آن عصر تشنه را
وقتی که آسمانِ رخت سرخفام بود
بین من و سرت اگر افتاد فاصله
امام هنوز سایهٔ تو مستدام بود
سرها به نیزه بود ولی حجم سنگها
معلوم بود حملهکنان بر کدام بود
دشنام و هتک حرمت اسلام میهمان!
این از رسوم تازهتر احترام بود
چوب از لبان تو حجرالأسود آفرید
دست سهساله بود که در استلام بود
بین نهیب کوفی و فریاد اهل شام
آن لهجهٔ حجازی تو آشنام بود
📝 #جواد_محمدزمانی
📗 #فلیرحل_معنا
✅ @ShereHeyat
#اربعین_حسینی
#غزل
🔹اندوه چهل سال🔹
شبیه کوه پابرجایم و چون رود سیّالم
به سویت میدوم با کودکانی که به دنبالم...
تمام ابرها بر شانۀ من گریه میکردند
گرفتم آسمان خسته را زیر پر و بالم
نمیدانی چطور آرام کردم کودکانت را
گرفتم قطرههای اشک را با گوشۀ شالم
ببین بر چهرۀ من ردّ پای باد و باران را
ببین بیعمر نوح امروز، بانویی کهنسالم!
نشد لبریز در طوفان غمها کاسۀ صبرم
به آن پروردگاری که خبر دارد از احوالم
اگر عمری بماند تا کنارت سیر بنشینم
برایت شرح خواهم داد از اندوه چهل سالم...
📝 #اعظم_سعادتمند
📗 #مرثیه_با_شکوه
✅ @ShereHeyat
#اربعین_حسینی
#مثنوی
🔹چهل منزل🔹
باز آمدم، از آن سفر مشکل آمدم
از آن شترسواری بیمحمل آمدم
با پای خود نرفتم اگر، با دل آمدم
موجی شدم که با کشش ساحل آمدم
باز آمدم، اگرچه پناهم نمیشود
سرشار از تو شوق نگاهم نمیشود
این سرزمین که جلوهای از محنت من است
حس کردهام خمیدهتر از قامت من است
این دشت پاره پاره پر از بوی آشناست
تنها لباس یوسف این خاک بوریاست
یک روز میهمان همین سرزمین شدیم
هر یک برای حلقهٔ خاکی نگین شدیم
این سرزمین که حرمت مهمان نمیشناخت
این سرزمین که جمع عزیزان نمیشناخت
این سرزمین حکایت حالی غریب داشت
حال و هوای غمزدهای بیشکیب داشت
در باد وحشتی ابدی زوزه میکشید
گیسوی نخلها همه آشفته میوزید
با بادهای اوجنشین ضجه میزدند
انگار آسمان و زمین ضجه میزدند
شوم و غریب بود صدا در گلوی آب
آشفته و تنیده به خون بود بوی آب
در کامها فقط عطش و زخم تیر بود
در جامها سکوت سراب و کویر بود
وقتی برای قطع تن از ریشه آمدند
صدها تبر به قامت یک سرو میزدند
هر نیزهای که رفت به آغوش آسمان
یک کوه درد بود که بر دوش آسمان
خم شد که بلکه آینهٔ قامتم شود
آیینهدار ذرهای از محنتم شود
شرمنده آسمان که خیالش تباه شد
پیش کمان قامت من روسیاه شد
بر آیههای روشن ما کینه میوزید
شلاقها به صورت آیینه میوزید
زنجیر بود و ساقهٔ لرزان غنچهها
از تازیانه جان پریشان غنچهها
از سرو خود تکیده و بیجان رها شدم
برخاستم عصای تن غنچهها شدم
دیدی که دل نمیکنم و با سر آمدی
با سر به دستگیری از خواهر آمدی
من روی ناقه و سر تو بر فراز نی
دیدی چه رفت بر سرم از اهتزاز نی
من خطبه خواندم و سر تو در میان تشت
من زخم خوردم و سر تو بر فراز دشت
من خطبه خواندم و به نگاهت نگاه من
تو کهف خواندی و شدی آنجا پناه من
روی لب تو نور و به کف، شام سنگ داشت
با روشنی، سیاهی از آغاز جنگ داشت
تا آیهای شکفت و به روی لبت نشست
دندان تو به سنگترین کینهها شکست
با کاروان خسته چهل منزل آمدی
با موجهای تبزده تا ساحل آمدی
این خاک داغدیده کسی را پناه نیست
باید به حال و روز همین خاک هم گریست
این خاک از هجوم غمت پاره پاره شد
هر قطعه کهکشان تنی پر ستاره شد
این خاک زخمهای تنت را شمرده است
این خاک مثل پیکر تو زخم خورده است
داغی نشسته بر دلش از ماجرای تو
خون گریه کرده وحش و طیور از برای تو
این خاک با تو همدم و مأنوس گشته است
این خاک با تو مأمن صدا فرشته است
بگذار شرح خاطره را مختصر کنم
این بار هم بدون تو قصد سفر کنم
اینک منم سفیر تو ای پیکر عزیز
این من سفیر قصهٔ تو ای سر عزیز
دیگر برای قافله وقتی نمانده است
از سرزمین پاک تو باید کشید دست
بگذار بر زمین سرِ راحت برادرم
تا با نسیم از سرت آهسته بگذرم
من میروم که قافله را رهبری کنم
در شرح ماجرای تو پیغمبری کنم
📝 #شهربانو_طوسی
✅ @ShereHeyat
#اربعین_حسینی
#حضرت_زینب علیهاالسلام
#مثنوی
🔹چهل منزل🔹
باز آمدم، از آن سفر مشکل آمدم
با پای خود نرفتم اگر، با دل آمدم
باز آمدم، اگرچه پناهم نمیشود
سرشار از تو شوق نگاهم نمیشود
این سرزمین که جلوهای از محنت من است
حس کردهام خمیدهتر از قامت من است
این دشت پاره پاره پر از بوی آشناست
تنها لباس یوسف این خاک بوریاست
یک روز میهمان همین سرزمین شدیم
هر یک برای حلقهٔ خاکی نگین شدیم
این سرزمین که حرمت مهمان نمیشناخت
این سرزمین که جمع عزیزان نمیشناخت
این سرزمین حکایت حالی غریب داشت
حال و هوای غمزدهای بیشکیب داشت
در باد وحشتی ابدی زوزه میکشید
گیسوی نخلها همه آشفته میوزید
با بادهای اوجنشین ضجه میزدند
انگار آسمان و زمین ضجه میزدند
شوم و غریب بود صدا در گلوی آب
آشفته و تنیده به خون بود بوی آب
در کامها فقط عطش و زخم تیر بود
در جامها سکوت سراب و کویر بود...
هر نیزهای که رفت به آغوش آسمان
یک کوه درد بود که بر دوش آسمان...
دیدی که دل نمیکنم و با سر آمدی
با سر به دستگیری از خواهر آمدی
من روی ناقه و سر تو بر فراز نی
دیدی چه رفت بر سرم از اهتزاز نی
من خطبه خواندم و سر تو در میان تشت
من زخم خوردم و سر تو بر فراز دشت
من خطبه خواندم و به نگاهت نگاه من
تو کهف خواندی و شدی آنجا پناه من
روی لب تو نور و به کف، شام سنگ داشت
با روشنی، سیاهی از آغاز جنگ داشت
تا آیهای شکفت و به روی لبت نشست
دندان تو به سنگترین کینهها شکست
با کاروان خسته چهل منزل آمدی
با موجهای تبزده تا ساحل آمدی
این خاک داغدیده کسی را پناه نیست
باید به حال و روز همین خاک هم گریست...
این خاک زخمهای تنت را شمرده است
این خاک مثل پیکر تو زخم خورده است
داغی نشسته بر دلش از ماجرای تو
خون گریه کرده وحش و طیور از برای تو
این خاک با تو همدم و مأنوس گشته است
این خاک با تو مأمن صدا فرشته است
بگذار شرح خاطره را مختصر کنم
این بار هم بدون تو قصد سفر کنم
اینک منم سفیر تو ای پیکر عزیز
این من سفیر قصهٔ تو ای سر عزیز
دیگر برای قافله وقتی نمانده است
از سرزمین پاک تو باید کشید دست...
من میروم که قافله را رهبری کنم
در شرح ماجرای تو پیغمبری کنم
📝 #شهربانو_طوسی
🌐 shereheyat.ir/node/1712
✅ @ShereHeyat
#اربعین_حسینی
#حضرت_زینب علیهاالسلام
#غزل
🔹چراغ ماه🔹
برگشتم از رسالت انجام دادهام
زخمیترین پیمبر غمگین جادهام
ناباورانه از سفرم خیل خارها
تبریک گفتهاند به پای پیادهام
یا نیست باورم که در این خاک خفتهای
یا بر مزار باور خود ایستادهام
بارانم و ز بام خرابه چکیدهام
شرمندهٔ سهسالهٔ از دست دادهام
زیر چراغ ماه سرت خواب رفتهام
بر شانهٔ کجاوهٔ تو سر نهادهام
دل میزدم به آب و به آتش برای تو
از خیمهها بپرس که پروانه زادهام
چون ابر آب میشدم از آفتاب شام
تا ذرهای خلل نرسد بر ارادهام
📝 #سیدرضا_جعفری
🌐 shereheyat.ir/node/1002
✅ @ShereHeyat
#اربعین_حسینی
#حضرت_زینب علیهاالسلام
#غزل
🔹پیامآور خون شهدا🔹
مرگ من بود دمی کز تو جدایم کردند
در همان گوشۀ گودال فدایم کردند
دوستانم که نبودند بگریند به من
دشمنانم همگی گریه برایم کردند
هر کجا خواستم از پای درافتم دیدم
کودکان دست گشودند و دعایم کردند
خجلم از تو که گم گشته امانتهایت
بر سر خار دویدند و صدایم کردند
گریهها داشتم از دوری روی تو ولی
خندهها بود که بر اشک عزایم کردند
همرهانم که گرفتند غبار از محمل
همه در خاک فتادند و رهایم کردند
تا دم مرگ طرفدار تو بودم ای دوست
دشمنان یکسره تحسین به وفایم کردند
این اسارت همه جا عزّت من بود حسین
که پیام آور خون شهدایم کردند...
📝 #غلامرضا_سازگار
🌐 shereheyat.ir/node/1009
✅ @ShereHeyat
#اربعین_حسینی
#حضرت_زینب علیهاالسلام
#غزل
🔹عمری به ما گذشت🔹
ما را که غیر داغ غمت بر جبین نبود
نگذشت لحظهای که دل ما غمین نبود
هرچند آسمان به صبوری چو ما ندید
ما را غمی نبود که اندر کمین نبود
راهی اگر نداشت به آزادی و امید
رنج اسارت، این همه شورآفرین نبود
ای آفتابِ محمل زینب! کسی چو من
از خرمن زیارت تو خوشهچین نبود
تقدیر با سر تو مرا همسفر نبود
در این سفر، مقدّر من غیر از این نبود
گر از نگاه گرم تو آتش نمیگرفت
در شام و کوفه، خطبهٔ من آتشین نبود
در حیرتم که بیتو چرا زندهام هنوز
عهدی که با تو بستم از اول، چنین نبود
ده روزهٔ فراق تو عمری به ما گذشت
یک عمر بود هجر تو، یک اربعین نبود
📝 #محمدجواد_غفورزاده
🌐 shereheyat.ir/node/1004
✅ @ShereHeyat
#اربعین_حسینی
#حضرت_زینب علیهاالسلام
#غزل
🔹یک کاروان دل🔹
به کربلای تو یک کاروان دل آوردم
امانتی که تو دادی به منزل آوردم
هزار بار به دریای غم فرو رفتم
که چند دُرّ یتیمت به ساحل آوردم
کبوتران حرم را، ز چنگ صیادان
نجات داده و چون مرغ بسمل آوردم
به جز رقیه که از پا فتاد پشت سرت
تمام اهل حرم را به منزل آوردم
شبی به محفل ویرانهها، سرت شد شمع
حدیثها من از آن شمع و محفل آوردم
اگر به سلسله بستند بازوی ما را
حیات خصم تو را در سلاسل آوردم...
📝 #سیدرضا_مؤید
🌐 shereheyat.ir/node/1011
✅ @ShereHeyat
#اربعین_حسینی
#حضرت_سکینه علیهاالسلام
#غزل
🔹ای پدر برخیز🔹
شفق نشسته در آغوشت ای سحر برخیز
ستاره میرود از هوش، یک نظر برخیز
کبوتری که به شوق تو بال در خون زد
به بام عشق تو گسترده بال و پر برخیز
چو من به حسرت یک چشم بوسه بر قدمت
نشسته در ره تو خاک رهگذر برخیز
رسیده زائر دلخستهای ز غربت راه
که مانده از سفری سرخ دربه در، برخیز
شبانههای شب شام را دلم طی کرد
به هُرم چلّه نشستم در این سفر برخیز
کنون که خون دلم سرخ همچو لالهٔ دشت
به چهره میچکد از چشمهای تر برخیز
یه یک اشاره بگویم: قسم به حرمت عشق
سکینه آمده از راه، ای پدر! برخیز
📝 #غلامرضا_شکوهی
🌐 shereheyat.ir/node/1010
✅ @ShereHeyat
#اربعین_حسینی
#غزل
🔹یا حبیبی یا حسین🔹
جابر! این خاکی که عطرش، از تو زائر ساخته
آسمانها را در این ایوان، مجاور ساخته
از قدمهایت بپرس: این راه پایانش کجاست؟
کاینچنین از عالم و آدم، مسافر ساخته
نه فقط قلب تو، قلب عالمی را سوخته
نه فقط از من که از هر سنگ، شاعر ساخته
خاک راهش مُحییَ الاموات، عطرش زندگی
از قلوب مرده هم این خاک، عابر ساخته
آن که میخوانی برایش: «یا حبیبی یا حسین»
هر نگاهش، یک حبیببنمظاهر ساخته
هر کسی، هر جا، دم از آزادگی زد، خویش را
با امام عصر عاشورا، معاصر ساخته..
کارش از اول همین بود، آن مسیحایی که از،
فُطرس پرسوخته، مرغ مهاجر ساخته
کاش میدید، آن که رگهای گلویش را برید،
خون جوشانش، چه دلها را که طاهر ساخته
آه! دیدنها چه کرده با دل زینب؟ اگر
این شنیدنها، تو را آشفتهخاطر ساخته..
📝 #قاسم_صرافان
🌐 shereheyat.ir/node/4847
✅ @ShereHeyat
#حضرت_زینب علیهاالسلام
#اربعین_حسینی
#غزل
🔹اندوه چهل سال🔹
شبیه کوه پابرجایم و چون رود سیّالم
به سویت میدوم با کودکانی که به دنبالم...
تمام ابرها بر شانۀ من گریه میکردند
گرفتم آسمان خسته را زیر پر و بالم
نمیدانی چطور آرام کردم کودکانت را
گرفتم قطرههای اشک را با گوشۀ شالم
ببین بر چهرۀ من ردّ پای باد و باران را
ببین بیعمر نوح امروز، بانویی کهنسالم!
نشد لبریز در طوفان غمها کاسۀ صبرم
به آن پروردگاری که خبر دارد از احوالم
اگر عمری بماند تا کنارت سیر بنشینم
برایت شرح خواهم داد از اندوه چهل سالم
میان رفت و آمدهای قایقهای سرگردان
به غیر از کشتیات راه نجاتی نیست در عالم
📝 #اعظم_سعادتمند
🌐 shereheyat.ir/node/3207
✅ @ShereHeyat
#حضرت_زینب علیهاالسلام
#اربعین_حسینی
#غزل
🔹یک چلّه جدایی🔹
اشکها! فصل تماشاست امانم بدهید
شوقِ آیینه به چشم نگرانم بدهید
از شما میشنوم عطر گل یاسین را
خاکها! رنگ یقینی به گمانم بدهید
جامی از اشک فراهم شد اگر، ای مردم
به تسلایِ دل هم سفرانم بدهید
طول یک چلّه جدایی، به خدا یک عمر است
گاه خطّ و خبر از سیر زمانم بدهید
گر خبر دار شدید از گل داودی من
یک شمیم از نفسش روح و روانم بدهید
پارههای دلم افتاده در این دشت، به خاک
رخصت گریه به گلگون کفنانم بدهید
کاکل آشفته، به خون خفته، در این جا سروی
باز در سایهاش آرامش جانم بدهید
این رباب است که با لالهرخان میگوید:
ذکر لالایی گل را به زبانم بدهید
من که از عطر گل فاطمه، مدهوش شدم
خبر از حال و هوای دگرانم بدهید
سجدهها کردهام از بوسه بر این تربت پاک
طاقت از دست شد آرامش جانم بدهید
دشت لبریز گلاب است اگر امکان دارد
برگی از آن گلِ صدبرگ نشانم بدهید
اربعین نیست حدیثی که فراموش شود
شعلۀ عشق، نه آن است که خاموش شود
📝 #محمدجواد_غفورزاده
🌐 shereheyat.ir/node/1012
✅ @ShereHeyat
#حضرت_زینب علیهاالسلام
#اربعین_حسینی
#غزل
🔹یک کاروان دل🔹
به کربلای تو یک کاروان دل آوردم
امانتی که تو دادی به منزل آوردم
هزار بار به دریای غم فرو رفتم
که چند دُرّ یتیمت به ساحل آوردم
کبوتران حرم را، ز چنگ صیادان
نجات داده و چون مرغ بسمل آوردم
به جز رقیه که از پا فتاد پشت سرت
تمام اهل حرم را به منزل آوردم
شبی به محفل ویرانهها، سرت شد شمع
حدیثها من از آن شمع و محفل آوردم
اگر به سلسله بستند بازوی ما را
حیات خصم تو را در سلاسل آوردم...
📝 #سیدرضا_مؤید
🌐 shereheyat.ir/node/1011
✅ @ShereHeyat
#حضرت_زینب علیهاالسلام
#اربعین_حسینی
#غزل
🔹از آن ساعت...🔹
از آن ساعت که خود را ناگزیر از تو جدا کردم
تو بر نی بودی و دیدی چهها دیدم، چهها کردم
گمان بر ماندن و قبر تو را دیدن نمیبردم
ولی فیض زیارت را تمنّا از خدا کردم
به یادم مانده آن روزی که میجستم تو را اما
تنت پیدا به زیر سنگ و تیر و نیزهها کردم
تو را ای آشنایِ دل اگر نشناختم آن روز
مرا اکنون تو نشناسی، وفا بین تا کجا کردم
تن چاک تو را چون جان گرفتم در برم اما
برای حفظ اطفالت، تو را آخر رها کردم
بهسان شمع، آبم کرد بانگ آبآب تو
اگرچه تشنه بودم چشمههای چشم وا کردم
میان خیمههای سوخته همچون دلم آن شب
نماز خود نشسته خواندم و بر تو دعا کردم
شکسته جای مُهرت را، ز بیمهری به نی دیدم
شکستم فرق خویش و اقتدا بر مقتدا کردم
ولی هرگز ندادم عجز را ره در حریم دل
سخنرانی میان دشمنان چون مرتضی کردم
📝 #علی_انسانی
🌐 shereheyat.ir/node/1008
✅ @ShereHeyat
#حضرت_زینب علیهاالسلام
#اربعین_حسینی
#غزل
🔹یک نیستان ناله🔹
آنچه از من خواستی با کاروان آوردهام
یک گلستان گل به رسم ارمغان آوردهام
از در و دیوار عالم فتنه میبارید و من
بیپناهان را بدین دارالامان آوردهام
اندر این ره از جرس هم بانگ یاری برنخاست
کاروان را تا بدینجا با فغان آوردهام
تا نگویی زین سفر با دست خالی آمدم
یک جهان درد و غم و سوز نهان آوردهام
قصهٔ ویرانه شام ار نپرسی خوشتر است
چون از آن گلزار، پیغام خزان آوردهام
دیده بودم تشنگی از دل قرارت برده بود
از برایت دامنی اشک روان آوردهام
تا به دشت نینوا بهرت عزاداری کنم
یک نیستان ناله و آه و فغان آوردهام
تا نثارت سازم و گردم بلاگردان تو
در کف خود از برایت نقد جان آوردهام
تا دل مهرآفرینت را نرنجانم ز درد
گوشهای از درد دل را بر زبان آوردهام
📝 #محمدعلی_مجاهدی
🌐 shereheyat.ir/node/1003
✅ @ShereHeyat
دل میبرد از گنبد خضرا شالش
آذین شده کربلا به استقبالش
از جادۀ اربعین میآید یک صبح
میآید و یک قافله دل دنبالش
📝 #حامد_اهور
🚩 برای مشاهده و دریافت مراثی #اربعین_حسینی و اشعار #زیارت_اربعین به نشانیهای زیر در پایگاه شعر هیأت مراجعه فرمایید:
🌐 shereheyat.ir/m/67
🌐 shereheyat.ir/m/68
✅ @ShereHeyat
#اربعین_حسینی
#زیارت_اربعین
#مثنوی
🔹چهل شب است...🔹
چهل شب است که پای غم تو سوختهایم
به اشک خویش و نگاه تو چشم دوختهایم
چهل شب است نفسهایمان همه آه است
پر از سکوت، پر از گریههای ناگاه است
چهل شب است که مات غروب صحراییم
چهل شب است که محو طلوع سرهاییم
چهل شب است ز دیدار آب میسوزیم
به یاد هقهق طفل رباب میسوزیم
چهل شب است خدایا و نیست باورمان
سری به نیزه بلند است در برابرمان
سرت ستاره دنبالهدار صحراهاست
همیشه در شب تاریخ شعلهات برپاست
زمین مزار شهیدان توست سرتاسر
زمانه شام غریبان توست تا محشر
مرا دلیست که چلهنشین ماتم توست
پیادهای به ره اربعین ماتم توست
امید هست مرانی ز خویش ما را هم
رِعایتی کنی إبنالسبیلها را هم
قبول کن تو دلم را که زائر آمده است
ببین کنار قدمهای جابر آمده است
تو گویی از قفس سینه خارج است دلم
میان گرد و غبار طویرج است دلم
نهاده سر به بیابان شور و عشق و جنون
دویده است به شوق فرج ستون به ستون
ولایت است و شهادت شروع و مقصد ما
مسیر زندگی ما: نجف به کربوبلا
ز جایجای جهان گِرد دوست جمع شدیم
به لطف زلف پریشان اوست جمع شدیم
📝 #محمدمهدی_سیار
🌐 shereheyat.ir/node/5210
✅ @ShereHeyat
#اربعین_حسینی
#زیارت_اربعین
#ترکیب_بند
🔹چهل غروب🔹
چهل غروب جهان خون گریست در غم رویت
چهل غروب، عطش سوخت، شرمسار گلویت
چهل غروب مرا مویه بود و موی پریشان
پناه میبرم از شام هجر بر شب مویت
چهل غروب نفس حبس شد، طلوع نیامد
چهل غروب دویدهست جان خسته به سویت
چهل غروب جهان خطبهخوان مرثیهات شد
چهل هزار غروب و طلوع، مرثیهگویت
کجاست خانهات ای بیکفن شقایق صحرا
که ریگ ریگ بیابان معطرند به بویت
به اربعین تو با جان خسته آمده این دل
بگو که بشنود از شرح رازهای مگویت
به اربعین تو مهمان شدند خیل ملائک
قدم نهاده در این ره هزار عارف و سالک
::
بهجز نگاه تو شیرین نمیکند غم ما را
قبول کن کمی از ذکر و نوحه و دم ما را
نشان ز خون تو دارد نشان ز سبزی گامت
کشیده راه سپیدت سه رنگ پرچم ما را...
خدا نگیرد از این قوم، عشق آل عبا را
که سیل غم نشکستهست عزم محکم ما را
کنار موکب دلدادگان راه زلالت
علم به دست ببین غیرت مجسم ما را
رسیدهایم به پابوستان به پای پیاده
قبول کن غم ما را قبول کن کم ما را
هزار بادیه سهل است در پی تو دویدن
خوشا نگاه زلالت، خوشا به چشمه رسیدن
::
نفسنفس، همۀ راه را به گریه دویدم
به جز نگاه زلالت به چشمهای نرسیدم
چه زخمها که به جامانده بر جهانِ پس از تو
پس از غروب غریبانهات چهها که ندیدم
چهل غروب پس از تو هزار درد نهان را
میان بغض فرو خفتهام به دوش کشیدم
هزار ساله منم، داغ قلب لاله منم من
زمانه رشتۀ دل را برید و من نبریدم
عطش نمیرود از خاطر مکدر دریا
صدای العطش از طفل آب کم نشنیدم
تمام عمر در این داغ جانگداز شکستم
خیال نقش تو در کارگاه دیده کشیدم
زلال خندۀ خورشید و وسع آینهداران
منم که ران ملخ میبرم به مُلک سلیمان
📝 #نغمه_مستشارنظامی
🌐 shereheyat.ir/node/5344
✅ @ShereHeyat
#شعر_عاشورایی
#اربعین_حسینی
#غزل
🔹زینت دوش نبی🔹
رکاب آهسته آهسته ترک خورد و نگین افتاد
پر از یاقوت شد عالم، سوار از روی زین افتاد
دگرگون شد جهان، لرزید دنیا، زیر و رو شد خاک
دمی که زینت دوش نبی روی زمین افتاد
پس از بی مهری دریا، قَسِیُّ القلب شد آتش
به جان دودمان رحمة للعالمین افتاد
خدایا هیچ زخمی بدتر از دلواپسیها نیست
که چشمش سوی خیمه، لحظههای واپسین افتاد
شکستن با غلاف تیغ را سربسته میگویم
زبانم لال... النگوی زنان از آستین افتاد
برای من نگه دار و بیاور زخمهایت را
اگر خواهر مسیرت سوی من در اربعین افتاد
نفهمیدند طاها را... نفهمیدند یاسین را
به چوب خیزران دندانهای از حرف سین افتاد
📝 #سیدحمیدرضا_برقعی
🌐 shereheyat.ir/node/5661
✅ @ShereHeyat
#حضرت_زینب علیهاالسلام
#اربعین_حسینی
#غزل
🔹از آن ساعت...🔹
از آن ساعت که خود را ناگزیر از تو جدا کردم
تو بر نی بودی و دیدی چهها دیدم، چهها کردم
گمان بر ماندن و قبر تو را دیدن نمیبردم
ولی فیض زیارت را تمنّا از خدا کردم
به یادم مانده آن روزی که میجستم تو را اما
تنت پیدا به زیر سنگ و تیر و نیزهها کردم
تو را ای آشنایِ دل اگر نشناختم آن روز
مرا اکنون تو نشناسی، وفا بین تا کجا کردم
تن چاک تو را چون جان گرفتم در برم اما
برای حفظ اطفالت، تو را آخر رها کردم
بهسان شمع، آبم کرد بانگ آبآب تو
اگرچه تشنه بودم چشمههای چشم وا کردم
میان خیمههای سوخته همچون دلم آن شب
نماز خود نشسته خواندم و بر تو دعا کردم
شکسته جای مُهرت را، ز بیمهری به نی دیدم
شکستم فرق خویش و اقتدا بر مقتدا کردم
ولی هرگز ندادم عجز را ره در حریم دل
سخنرانی میان دشمنان چون مرتضی کردم
📝 #علی_انسانی
🌐 shereheyat.ir/node/1008
✅ @ShereHeyat
#حضرت_زینب علیهاالسلام
#اربعین_حسینی
#غزل
🔹پیامآور خون شهدا🔹
مرگ من بود دمی کز تو جدایم کردند
در همان گوشۀ گودال فدایم کردند
دوستانم که نبودند بگریند به من
دشمنانم همگی گریه برایم کردند
هر کجا خواستم از پای درافتم دیدم
کودکان دست گشودند و دعایم کردند
خجلم از تو که گم گشته امانتهایت
بر سر خار دویدند و صدایم کردند
گریهها داشتم از دوری روی تو ولی
خندهها بود که بر اشک عزایم کردند
همرهانم که گرفتند غبار از محمل
همه در خاک فتادند و رهایم کردند
تا دم مرگ طرفدار تو بودم ای دوست
دشمنان یکسره تحسین به وفایم کردند
این اسارت همه جا عزّت من بود حسین
که پیام آور خون شهدایم کردند...
📝 #غلامرضا_سازگار
🌐 shereheyat.ir/node/1009
✅ @ShereHeyat
#حضرت_زینب علیهاالسلام
#اربعین_حسینی
#غزل
🔹یک کاروان دل🔹
به کربلای تو یک کاروان دل آوردم
امانتی که تو دادی به منزل آوردم
هزار بار به دریای غم فرو رفتم
که چند دُرّ یتیمت به ساحل آوردم
کبوتران حرم را، ز چنگ صیادان
نجات داده و چون مرغ بسمل آوردم
به جز رقیه که از پا فتاد پشت سرت
تمام اهل حرم را به منزل آوردم
شبی به محفل ویرانهها، سرت شد شمع
حدیثها من از آن شمع و محفل آوردم
اگر به سلسله بستند بازوی ما را
حیات خصم تو را در سلاسل آوردم...
📝 #سیدرضا_مؤید
🌐 shereheyat.ir/node/1011
✅ @ShereHeyat
#حضرت_زینب علیهاالسلام
#اربعین_حسینی
#غزل
🔹یک چلّه جدایی🔹
اشکها! فصل تماشاست امانم بدهید
شوقِ آیینه به چشم نگرانم بدهید
از شما میشنوم عطر گل یاسین را
خاکها! رنگ یقینی به گمانم بدهید
جامی از اشک فراهم شد اگر، ای مردم
به تسلایِ دل هم سفرانم بدهید
طول یک چلّه جدایی، به خدا یک عمر است
گاه خطّ و خبر از سیر زمانم بدهید
گر خبر دار شدید از گل داودی من
یک شمیم از نفسش روح و روانم بدهید
پارههای دلم افتاده در این دشت، به خاک
رخصت گریه به گلگون کفنانم بدهید
کاکل آشفته، به خون خفته، در این جا سروی
باز در سایهاش آرامش جانم بدهید
این رباب است که با لالهرخان میگوید:
ذکر لالایی گل را به زبانم بدهید
من که از عطر گل فاطمه، مدهوش شدم
خبر از حال و هوای دگرانم بدهید
سجدهها کردهام از بوسه بر این تربت پاک
طاقت از دست شد آرامش جانم بدهید
دشت لبریز گلاب است اگر امکان دارد
برگی از آن گلِ صدبرگ نشانم بدهید
اربعین نیست حدیثی که فراموش شود
شعلۀ عشق، نه آن است که خاموش شود
📝 #محمدجواد_غفورزاده
🌐 shereheyat.ir/node/1012
✅ @ShereHeyat