eitaa logo
شعر هیأت
10.7هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
183 ویدیو
15 فایل
🔹انتخاب شعر خوب، استوار و سالم، تأثیرگذار و روشن‌گرانه همواره دغدغه ذاکران و مرثیه‌خوانان اهل معرفت و شناخت بوده است. 🔹کانال «شعر هیأت» قدمی کوچک در راستای تحقق این رسالت بزرگ است.
مشاهده در ایتا
دانلود
قدس‌سره 🔹قصیدۀ ناتمام🔹 خوشا که خط عبور تو را ادامه دهیم شعاع چشم تو را تا خدا ادامه دهیم دوباره خواب شب شوم را بیاشوبیم به رغم خوف و خطر جاده را ادامه دهیم بیا به سنّت پیشینیان کمر بندیم که یا ز پای در آییم؛ یا ادامه دهیم شکست کشتی دریادلان اگر در موج از آن کرانه که ماندند؛ ما ادامه دهیم اگر ز مرز زمین و زمان فرا رفتی تو را در آن سوی جغرافیا ادامه دهیم اگرچه عکس تو در قاب تنگ دیده شکست تو را به وسعت آیینه‌ها ادامه دهیم تو آن قصیدۀ شیوای ناتمامی، کاش به شیوه‌ای که بشاید؛ تو را ادامه دهیم 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5289@ShereHeyat
قدس‌سره 🔹حرف عشق🔹 پیش از تو آب معنی دریا شدن نداشت شب مانده بود و جرأت فردا شدن نداشت بسیار بود رود در آن برزخ کبود اما دریغ، زَهرهٔ دریا شدن نداشت در آن کویر سوخته، آن خاک بی بهار حتی علف اجازهٔ زیبا شدن نداشت گم بود در عمیق زمین شانهٔ بهار بی‌تو ولی زمینهٔ پیدا شدن نداشت دل‌ها اگرچه صاف، ولی از هراس سنگ آیینه بود و میل تماشا شدن نداشت چون عقده‌ای به بغض فرو بود حرف عشق این عقده تا همیشه سرِ وا شدن نداشت 📝 @ShereHeyat
قدس‌سره 🔹امام نمرده‌ست🔹 جاری شده‌ست نغمۀ بدرود اما تب سلام نمرده‌ست رفت آن بزرگوار و پس از او آن رسم و آن مرام نمرده‌ست آن مرد بی‌نمونۀ دوران از خاطر خواص نرفته لبخندهای پیر جماران در سینۀ عوام نمرده‌ست ما نسل لحظه‌های حضوریم در روزگار بی تو صبوریم چشم‌انتظار صبح ظهوریم خون در رگ قیام نمرده‌ست زنده‌ست آنکه نام نکویش در ذهن روزگار بماند آری چنان‌که شیخ اجل گفت آن مرد نیک‌نام نمرده‌ست ای ابرهای بغض! ببارید خود را به گریه‌ها بسپارید ای گریه‌های تلخ! بشورید باور کنید امام نمرده‌ست 📝 @ShereHeyat
قدس‌سره 🔹نشان تو🔹 راه گم بود، اگر نام و نشان تو نبود اگر آن دیدهٔ بر ما نگران تو نبود كوه بیداد ز بنیاد نمی‌‏شد ویران اگر از خشم، نهیب تو، تكان تو نبود ریشۀ آنچه نباید، كه ز جا بر می‏‌كند؟ اگر امید، به بازوی توان تو نبود چه كسی راه، به دنیای كرامت می‏‌جست اگر انوار دل فیض‌رسان تو نبود؟ جامهٔ نو، كه بر این ملک كهن می‏‌پوشید؟ آه... ای پیر، اگر بخت جوان تو نبود پای تردید به دل‌های كسان وا می‌‏شد نام محبوب، اگر وردِ زبان تو نبود مأمنی یافت سخن‌های خوش اهل طریق كه در اظهار، به جز طرز بیان تو نبود آنچه گفتی و بر آن زد دل ما، مُهر قبول حرف حق بود، فقط حرف دهان تو نبود هستی‏‌ات بود برازندۀ سیر ملكوت این جهان گرچه جهان بود، جهان تو نبود 📝 🌐 shereheyat.ir/node/175@ShereHeyat
تو با حقّی و حق با توست؛ حق پشت و پناه تو بدی‎ها دور بادا از وجود خیرخواه تو نگاه ما به لب‎های تو خشکیده‌ست، لب تر کن که بر لب‎های خشکیده‌ست -می‎دانم- نگاه تو به پرچم‌دارِ حق، داری شباهت‌های بسیاری به راه کربلا آری چه نزدیک است راه تو اگر این غصه‎ها در کوه بود آتشفشان می‌شد چگونه مانده بعد از سال‎ها در سینه آه تو؟! غضب‎های تو با دشمن، دلی داده به من امّا دلم را برده آن لبخندهای گاه گاه تو سیادت هم دلیل دیگری بر این ارادت‎هاست که ما پیوندها داریم با شال سیاه تو 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5023@ShereHeyat
| 💠 (علیه‌السلام) «كَفَى‏ بِالْمَرْءِ خِيَانَةً أَنْ‏ يَكُونَ أَمِيناً لِلْخَوَنَةِ» برای خیانتکار بودن انسان، همین بس که مورد اعتماد خیانتکاران قرار گیرد. 📗 الدرة الباهرة، ص۴۱؛ نزهة الناظر، ص۱۳۷ 🔹مورد اعتماد دشمن!🔹 لب باز نکرده از زبان می‌افتی می‌بینم از اوج، ناگهان می‌افتی گر مورد اعتماد دشمن باشی از چشم تمام دوستان می‌افتی 📝 @ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹آستان وفا🔹 کبوترانه بیا در هوا پری بزنیم به آستان بلند وفا سری بزنیم بیا به خانۀ فیض جواد اهل‌البیت به این امید که در وا کند، دری بزنیم سفر کنیم به پابوس چشمۀ خورشید نفس در آینۀ ذره‌پروری بزنیم به شوق زمزم او تشنگی به دست آریم ز کوثر کرمش نیز ساغری بزنیم به پیشگاه گل زود پرپر زهرا ز اشک دیده گلاب معطری بزنیم به آستانۀ باب‌المراد آن معصوم سرشک عاطفه از دیدۀ تری بزنیم صدای زمزمه آمد، چه می‌شود آبی بر آتش دلِ سوزانِ مادری بزنیم به بوی آن که شود سایه‌بان پیکر ماه گلی به گوشۀ بال کبوتری بزنیم 📝 @ShereHeyat
علیه‌‌السلام 🔹شوقِ سفر🔹 شب‌نشینانِ فلک چشم ترش را دیدند همه‌شب راز و نیاز سحرش را دیدند تا خدا سیر و سفر داشت همه‌شب، وَز اشک غرق در لاله و گل رهگذرش را دیدند... هر زمان رو به خدا کرد در آن خلوت اُنس او دعا کرد و ملائک اثرش را دیدند... همه سیراب از این چشمۀ رحمت گشتند سائلان بخشش دُرّ و گهرش را دیدند... عمر او آینۀ عمر کم زهرا بود در جوانی همه شوق سفرش را دیدند دود آهش به فلک رفت از آن حجرۀ غم شعله‌های جگر شعله‌ورش را دیدند هرکه پروانۀ شمع غم او شد، هر شب عرشیان سوختن بال و پرش را دیدند... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2881@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹بیداد آشنا🔹 میان حجره چنان ناله از جفا می‌زد که سوز ناله‌اش آتش به ماسوا می‌زد به لب ز کینۀ بیگانه هیچ شکوه نداشت و لیک داد، ز بیداد آشنا می‌زد شرار زهر ز یک‌سو، لهیب غم یک‌سوی به جان و پیکرش آتش، جدا جدا می‌زد... صدای نالۀ وِی هی ضعیف‌تر می‌شد که پیک مرگ بر او از جنان صلا می‌زد برون حجره همه پای‌کوب و دست‌افشان درون حجره یکی بود و دست و پا می‌زد ستاده بود و جواد الائمّه جان می‌داد از او بپرس که زخم زبان چرا می‌زد 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3915@ShereHeyat
میان هلهله سینه مجال آه نداشت برای گریه شریکی نبود و چاه نداشت درست مثل فدک پاره‌پاره شد جگرش شبیه مادر خود حال روبه‌راه نداشت میان حجره کسی وقت احتضار نبود چرا که فاطمه هم طاقت نگاه نداشت بگو به آب که پاکی همیشه دعوی اوست به تشنه‌ای نرسیدن مگر گناه نداشت سپاه حرمله در پشت در به صف بودند حسین بود و عطش، یک نفر سپاه نداشت نبود نیزه، به دیوار تکیه زد یعنی پناه عالمیان بود و خود پناه نداشت برای کشتن او زهر بی‌اثر می‌ماند میان سینه اگر داغ قتلگاه نداشت... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3980@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹این نوحۀ غریب🔹 تاریخ سرخ خون جگری‌ها را می‌آورد چقدر به یاد امشب این نوحۀ غریب که می‌آید با های‌های گریۀ باد امشب این نوحۀ غریب چرا لحنی چون روضۀ امام حسن دارد ای سینه‌های سوخته یاد آرید! از غربت بقیع، زیاد امشب این نوحۀ غریب که بر قلبش تیغ غلیظ هلهله می‌بارد مثل کدام صحنۀ عاشوراست؟ این قصه آشناست، مباد امشب... اعماق عمر زخمی کوتاهش سیراب کرده جنگل و صحرا را دلتنگ بازگشت به سوی اوست رودی که می‌رسد به مراد امشب دنبال خود کشیده و آورده‌ست تا کاظمین جان و جهانم را آن نوحه، آن غم عربی در باد دست مرا به دست که داد امشب؟ این خودنویس و جوهر داغش را این چند بیت و شمع و چراغش را دارم - نه این‌که لایقشان باشم - از رأفت امام جواد امشب 📝 @ShereHeyat
علیه‌‌السلام 🔹امام غریب🔹 شکسته‌اند قلم‌ها و بسته‌اند دهان‌ها نشسته‌اند قدم‌ها و خسته‌اند توان‌ها نبرده راه به جایی خیال از تو سرودن چه ساکن‌اند زمان‌ها، چه الکن‌اند زبان‌ها چه حاجتی به بیان است آنچه را که عیان است که شرح عمر کمت نیست در توان بیان‌ها کم از شکوه تو گفتند راویان احادیث نشسته داغ عظیمی میان سینۀ آن‌ها کسی که حرز تو را بسته است بر سر بازو کشیده خط سیاهی به دور خط و نشان‌ها یکی‌ست لطف و عتابت هر آن که دور شد از تو چشیده است بلاها و دیده است زیان‌ها تویی که مرجع حلُ‌المسائل است نگاهت به ما نگاه بینداز در هجوم گمان‌ها همیشه قصۀ تو می‌خورد گریز به گودال درست لحظۀ آخر بریده است امان‌ها رضا شده‌ست علی‌اکبر و شدی تو حسینش عوض شده‌ست فقط جای پیرها و جوان‌ها دوباره راهی مشهد شدیم و توشۀ ما شد پر از عریضۀ حاجت شبیه نامه‌رسان‌ها غریب‌زاده! قریبِ به اتفاق سپردند که حاجت از تو بخواهیم ای امام جوان‌ها! 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1542@ShereHeyat