eitaa logo
شعر هیأت
10.5هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
181 ویدیو
15 فایل
🔹انتخاب شعر خوب، استوار و سالم، تأثیرگذار و روشن‌گرانه همواره دغدغه ذاکران و مرثیه‌خوانان اهل معرفت و شناخت بوده است. 🔹کانال «شعر هیأت» قدمی کوچک در راستای تحقق این رسالت بزرگ است.
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه‌السلام 🔹تبسم‌های زندان🔹 بپرس از آسمان ما کمی احوال باران را نگاه تو دگرگون می‌کند حال بیابان را بیا آرام کن دریای درهم برهم دل را فرو بنشان در امواج دعایت خشم طوفان را بیا از کوچه‌های شهر بگذر تا که بگذارد نگاهت، پیش روی بُشر، ردِّ پای ایمان را خجالت می‌کشد زنجیر افتاده به پای تو که چشمان تو گریان می‌کند هر جسم بی‌جان را پر از وَالصّالحینی تو پر از وَالکاظِمینَ الغَیظ تمنا می‌کنم از چشم تو تفسیر قرآن را نمازت جنگ سختی بود رو در روی دشمن‌ها نمازی که در آورده‌ست حتی اشک شیطان را بمیرم زنده کردی عاشقی را در قفس آقا که عاشق کرده‌ای حتی نگهبانان زندان را گرفتی بین آغوشت تمام شهرهایش را گرفته بوی گل‌های تو سر تا پای ایران را 📝 @ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹آرامش طوفانی🔹 خورشید هر شب می‌دمد از مشرق پیشانی‌ات وادی طور است این زمین یا خلوت عرفانی‌ات جز یاد حق در خلوتت راهی ندارد هیچکس وقتی که هستی هم‌قسم با سجدۀ طولانی‌ات هر بار یونس می‌شود مبهوت کظم غیظ تو چشمی ندیده یک‌دم از این قوم روگردانی‌ات هر کس اسیر سورۀ والشمسِ رویت می‌شود از قعر ظلمت می‌رسد تا ساحل نورانی‌ات عزم تو فولادی‌تر است از میله‌های این قفس هرگز ندیده دیدۀ فرعونیان حیرانی‌ات «یا رَبِّ خَلِّصنِی مِنَ السِّجن» از نگاهت می‌چکد اما همه در حیرت از آرامش طوفانی‌ات یعقوبی و دارد دلِ تنگت هوای یوسفت بوی مدینه می‌وزد از گریۀ پنهانی‌ات با بُشر حافی آمدم امشب به سوی طور تو آزاد آزاد است از بند جهان زندانی‌ات 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1357@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹نگاه مهربان او🔹 درون سینۀ من سرزمینی رو به ویرانی‌ست دلی دارم که «فِی قَعرِ السُّجُون» عمری‌ست زندانی‌ست نه خورشیدی نه ماهی... روز و شب در چشم من یکسان جهان زندان، اتاق کوچکم همواره ظلمانی‌ست نمی‌دانم چرا جامانده‌ام از آسمان، شاید، به دست و پای من زنجیرهایی هست و پیدا نیست.. ولی امشب خدا را شکر حال دیگری دارم چه فرقی می‌کند شعرم عراقی یا خراسانی‌ست؟ خراسان، آستانه، قم... دلم پر می‌کشد امشب که پای سفرۀ موسی بن جعفر وقت مهمانی‌ست دمادم ذکر یا باب الحوائج روی لب‌هایم که حال امشب من حال دنیا نیست، عرفانی‌ست دو چشم بردبارش معنی «وَ الکاظِمینَ الغَیظ» نگاه مهربان او از آیات مسلمانی‌ست که حتی آن زن آوازه‌خوان را هم هدایت کرد که حتی از غمش چشم نگهبان نیز بارانی‌ست به حالش اشک می‌ریزد مسلمان، نامسلمان هم برایش روضه می‌خواند در و دیوار زندان هم 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4971@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹و العصر🔹 غمی ویران‌تر از بغض گلو افتاده در جانش بزرگی که زبانزد بود در این شهر ايمانش کسی که از خلیفه تا گدای کوچه‌گرد شهر نمک‌پرورده بود از سفره‌های فضل و احسانش به حکمت، آیه آیه از لبش والعصر جاری بود به رحمت، هر سحر فوج ملک بودند مهمانش سكوت اشک زهرا بود و باید خواند دریایش شکوه نام حیدر بود و باید خواند طوفانش کسی از پشت این در دست خالی برنمی‌گردد مگر بخشیده باشد حضرت موسی دوچندانش به عطر ربنای جاری بین قنوت خود بهشتی آفریده گوشۀ تاریک زندانش نگاهش قبلهٔ خورشید و از زیبایی‌اش این بس، بگویم هست ماه آسمان آیینه‌گردانش دلش آشفته‌تر از تشنه کامی‌های عاشوراست عطش پشت عطش می‌ریزد از لب‌های عطشانش گلو می‌داند این بغض نفس‌گیر صدایش را که حتی کوه باشد می‌کند این داغ ویرانش... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1361@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹به تسبیحش قسم...🔹 فلق در سینه‌اش آتش‌فشان صبحگاهی داشت که خون‌آلود پیغام از کبوترهای چاهی داشت طراوت در هوا از ریشۀ زنجیر می‌روید زمین در خود سپیداری در اعماق سیاهی داشت مگر خورشید را هم می‌توان خاموش کرد آخر کسی از تیرۀ شب در سرش افکار واهی داشت عبایی روی خاک افتاده بود از خاک خاکی‌تر که در آن نخ‌نما آغوش اسرار الهی داشت کدامین گل به جرم عطر افشاندن گرفتار است مگر او نیت دیگر به غیر از خیرخواهی داشت هماره آه او خرج دعا بر دیگران می‌شد اگر در سینه‌اش یارای آهی گاه‌گاهی داشت به تسبیحش قسم، زنجیرۀ عالم به دست اوست چنین مردی کجا در سر خیال پادشاهی داشت چه بنویسم از آن گودال، از آن قعر سجون، از زخم از آن زندان که حکم روضه‌های قتلگاهی داشت :: تمام کشور من، کاظمین کوچک مردی‌ست که در هر گوشه‌ای از خاک ایران بارگاهی داشت... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4561@ShereHeyat
حس می‌شود همواره عطر ربنا از تو آکنده شد زندان هارون از خدا، از تو در پهنۀ سجاده، ای دریای بی‌ساحل! انگار که چیزی نمانده جز عبا از تو افطار شد -خورشید آمد خاکبوسی کرد- لب‌تشنه‌ای و می‌ترواد کربلا از تو تنها صدای هق‌هق زنجیر می‌آید شلاق هم آموخته صبر و رضا از تو هرقدر دشنامت دهد هرچه بیازارد پاسخ نمی‌گیرد نگهبان جز دعا از تو حتی شده دلبسته‌ات هر حلقۀ زنجیر آن‌گونه که آسان نخواهد شد جدا از تو زندانی دنیا شدم، مولا دعایم کن! باب الحوائج خواستم تنها تو را از تو 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2193@ShereHeyat
🏴 انا لله و انا الیه راجعون ای دل‌نگران که چشم‌هایت بر در... شرمنده که امروز به یادت کمتر... جز رنج، چه بود سهمت از این همه عشق؟ مظلوم‌ترین عاشق دنیا، مادر! شاعر ارجمند اهل‌بیت جناب آقای حسین عباس‌پور درگذشت مادر گرامی‌تان را تسلیت عرض نموده و از خداوند منان برای ایشان رحمت و غفران و برای شما و خانواده محترمتان صبر و اجر مسئلت داریم. ✅ @ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹اعجاز بهار🔹 چشم هر شاه و گدا با تو مقابل شده است بر درِ خانۀ پُر مِهرِ تو سائل شده است چشمت اعجازِ بهار است که هر رهگذری با اشارات نگاهت متحول شده است گر چه زندانی تاریکی دنیا شده‌ای نور خورشید هم از نور تو کامل شده است دوست دارد بشود دانۀ تسبیحت اگر قفل و زنجیر به دستت متوسل شده است این تن خستۀ تو یا که عبایی کهنه‌ست آه، تشخیص تو از دور چه مشکل شده است 📝 @ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹دعایم کن🔹 جهان را، بی‌کران را، جن و انسان را دعا کردی زمین را، آسمان را، ابر و باران را دعا کردی تمامِ مردمِ ایران سرِ خوانِ شما هستند که هم شیراز، هم قم، هم خراسان را دعا کردی اثر کرده دعایت در زنی آوازه‌خوان حتی و این یعنی تمامِ روسیاهان را دعا کردی مبادا آن‌که دِینی باشد از زنجیر بر دوشت غل و زنجیر را، دیوارِ زندان را دعا کردی به ضربِ تازیانه روزه‌ات را باز‌ می‌کردند تو اما قبلِ افطارت نگهبان را دعا کردی 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2190@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹...ولی نفرین نکرد🔹 زیر بار کینه پرپر شد ولی نفرین نکرد در قفس ماند و کبوتر شد ولی نفرین نکرد روزهای تیره هریک شب‌تر از دیروز تار در میان دخمه‌ای سر شد ولی نفرین نکرد هرچه آن صیادها را صید خود کرد این شکار روزی‌اش یک دام دیگر شد ولی نفرین نکرد روزهٔ غم، سجدهٔ غم، شکر غم، افطار غم زندگی با غم برابر شد ولی نفرین نکرد وای اگر نفرین کند دنیا جهنم می‌شود از جهنم وضع بدتر شد ولی نفرین نکرد وقت افطار آمد و دیدم که خرماها چطور یک به یک در سینه خنجر شد ولی نفرین نکرد آن دم بی‌بازدم چون آتشی رفت و سپس آنچه باید می‌شد آخر شد ولی نفرین نکرد 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1358@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹و الكاظمين الغيظ🔹 احساس از هفت آسمان می‌بارد، احساس بوی گل سرخ است يا بوی گل ياس؟ عالم همه تفسير لبخند تو ای عشق از بای بسمِ اللَّه بخوان تا سينِ وَ النّاس باب الحوائج تشنه‌تر از ديگران است اين راز را تنها تو می‌دانی و عباس تاريخ را هر جا ورق زد باد، ای داد پايی به زنجير است يا دستی به دستاس امّا تو می‌بخشی، تو بابای رضايی والكاظمينَ الغيظ وَ العافينْ عنِ النّاس... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2156@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹غریب کاظمین🔹 می‌شود بر شانۀ لطفت پریشان گریه کرد پابرهنه سویت آمد، مثل باران گریه کرد هردم ای آیینه با آهت دل عالم گرفت چشم دنیا تار شد سر در گریبان گریه کرد خون به جای اشک از زنجیر دستانت چکید پا به پای تو در و دیوار زندان گریه کرد از شکوه تو زن آوازه‌خوان لکنت گرفت با نوای ربّنای تو نگهبان گریه کرد تازیانه خط به خط بر پیکرت مقتل نوشت تازیانه زخم‌هایت را فراوان گریه کرد بیت آخر خواند دعبل از غریب کاظمین بی‌صدا زیر عبا، شاه خراسان گریه کرد 📝 🌐 shereheyat.ir/node/234@ShereHeyat