eitaa logo
شعر کودک و نوجوان
579 دنبال‌کننده
181 عکس
62 ویدیو
6 فایل
اشعار آموزنده و مذهبی برای کودکان و نوجوانان * بیان احکام دینی و تربیتی در قالب شعر * تکثیر و کپی برداری مجاز می باشد شاعر : علیرضا قاسمی @Alireza_poet
مشاهده در ایتا
دانلود
17.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
موکِبِ کوچکِ ما اِمسالْ مُحرَّم آقا به لُطفِ رَبِّ کریم با بچه های هیأت ما هم یه موکِب زدیم دُرُسته پول نداریم دُرُسته خیلی کَمیم ولی با عشقِ شما تو موکِبا ما سَریم با چند تا اِستکان و سَماوَری از قدیم خادِمِ عاشقاتون آقا ما از اِمشَبیم پیچیده بوی اِسپَند تویِ فَضا با نَسیم و پَخشِ توی موکِب زینبِ (س) مَرحوم سَلیم ¹ این اِفتخارِ آقا خادِمِتون ما شَویم لُطفِ شما بوده که اینجا حالا اومَدیم قشنگه این ثَواب و به هیچ ثَوابی نَدیم ما این شَبا به یادِ سَروَرِ این عالَمیم به یادِ مولا حُسین (ع) در سوگ و آه و غَمیم ما نوکَرِ اباالفضل (ع) سَقّایِ تِشنه لَبیم که واسه آب رسوندن به خِیمه های حَریم تو کَربلا شهید شد و شُد مَقامَش عظیم شاعر : علیرضا قاسمی https://eitaa.com/sherekoodak2022 .:.:. تکثیر و کپی برداری مجاز می باشد .:.:. ۱ . به یاد نوحه زیبا و ماندگارِ ، « زینب زینب » از مرحوم سَلیمِ موذن زاده اردبیلی .
12.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اَشک های قِیمَتی یادِت میاد عزیزم وقتی مُحَرَّم رسید با بچه های هیأت با هم یه موکِب زدید دلِ شما به عشقِ امامْ حُسینْ(ع) می تَپید حاضِر بودید این عشق و به کُلِ دُنیا نَدید اون روز رو یادِتون هست ؟ تو دَسته زَنجیر زَدید حُسینْ ، حُسینِتون رو حَضرتِ زهرا (س) شنید گریه هاتون رو از دِلْ خدایِ مهربونْ دید اَشکِ شما رو آقا از روی گونَتون چید با اِحترامْ اونا رو میونِ گُلها پیچید گُذاشتِشون تا وقتی که روزِ مَحشَر رسید روزِ حسابْ کتاب و دِلهُره های شدید اَشکاتون و شبیهِ اَلماس و نورِ خورشید تَقدیمِتون کُنه تا شما بِشید رو سفید آره عزیزِ جونَم خدا به ما ها بخشید لیاقَتِ گریَه رو بَرا حُسینِ (ع) شهید دُعا کُنید همیشه و تو دُعا تون بِگید خدایا اون روز نَیاد که از حُسین (ع) دور بِشید شاعر : علیرضا قاسمی https://eitaa.com/sherekoodak2022 .:.:. تکثیر و کپی برداری مجاز می باشد .:.:.
مسافرِ کربلا نِشسته با حسرت با اشکِ رو دیده به قابِ عکسی از حَرَم شده خیره وَسایِلَش را او تو کوله اَش چیده با شور و حالی خاص اگر چه او پیره بابا بزرگ امروز به کربلا میره این و می‌دونم من دِلش یه جا گیره گَمون کُنم دیشب خوابِ حَرَم دیده آخه هَمَش میگه باید بِرَم دیره شاید که سالِ بعد نَشُد بِرَم دیگه با ذکرِ یا زینب (س) با اشکِ رو دیده بابا بزرگ امروز به کربلا میره شاعر : علیرضا قاسمی https://eitaa.com/sherekoodak2022 .:.:. تکثیر و کپی برداری مجاز می باشد .:.:.
17.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
موکِبِ کوچکِ ما اِمسالْ مُحرَّم آقا به لُطفِ رَبِّ کریم با بچه های هیأت ما هم یه موکِب زدیم دُرُسته پول نداریم دُرُسته خیلی کَمیم ولی با عشقِ شما تو موکِبا ما سَریم با چند تا اِستکان و سَماوَری از قدیم خادِمِ عاشقاتون آقا ما از اِمشَبیم پیچیده بوی اِسپَند تویِ فَضا با نَسیم و پَخشِ توی موکِب زینبِ (س) مَرحوم سَلیم ¹ این اِفتخارِ آقا خادِمِتون ما شَویم لُطفِ شما بوده که اینجا حالا اومَدیم قشنگه این ثَواب و به هیچ ثَوابی نَدیم ما این شَبا به یادِ سَروَرِ این عالَمیم به یادِ مولا حُسین (ع) در سوگ و آه و غَمیم ما نوکَرِ اباالفضل (ع) سَقّایِ تِشنه لَبیم که واسه آب رسوندن به خِیمه های حَریم تو کَربلا شهید شد و شُد مَقامَش عظیم شاعر : علیرضا قاسمی https://eitaa.com/sherekoodak2022 .:.:. تکثیر و کپی برداری مجاز می باشد .:.:. ۱ . به یاد نوحه زیبا و ماندگارِ ، « زینب زینب » از مرحوم سَلیمِ موذن زاده اردبیلی .
12.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اَشک های قِیمَتی یادِت میاد عزیزم وقتی مُحَرَّم رسید با بچه های هیأت با هم یه موکِب زدید دلِ شما به عشقِ امامْ حُسینْ(ع) می تَپید حاضِر بودید این عشق و به کُلِ دُنیا نَدید اون روز رو یادِتون هست ؟ تو دَسته زَنجیر زَدید حُسینْ ، حُسینِتون رو حَضرتِ زهرا (س) شنید گریه هاتون رو از دِلْ خدایِ مهربونْ دید اَشکِ شما رو آقا از روی گونَتون چید با اِحترامْ اونا رو میونِ گُلها پیچید گُذاشتِشون تا وقتی که روزِ مَحشَر رسید روزِ حسابْ کتاب و دِلهُره های شدید اَشکاتون و شبیهِ اَلماس و نورِ خورشید تَقدیمِتون کُنه تا شما بِشید رو سفید آره عزیزِ جونَم خدا به ما ها بخشید لیاقَتِ گریَه رو بَرا حُسینِ (ع) شهید دُعا کُنید همیشه و تو دُعا تون بِگید خدایا اون روز نَیاد که از حُسین (ع) دور بِشید شاعر : علیرضا قاسمی https://eitaa.com/sherekoodak2022 .:.:. تکثیر و کپی برداری مجاز می باشد .:.:.
شعر کودکانه حضرت رُقَیّه (س) شبِ سومِ محرم که رسید دخترم یه روضه ی جدید شنید روضه خون روضه ی دختری رو خوند با یه روضه ما رو کربلا رسوند روضه خون می گفت تو دشتِ کربلا وقتی شد غروب و عصرِ عاشورا همه ی پَهلِوونا شدن شهید نه حسین(ع) ماند و نه عبّاسِ(س) رشید خیمه ها رو دُشمنا آتیش زدن آدمایی که ستمکار و بَدَن میونِ آتیش و دود و نیزه ها تویِ بستر و میونِ خیمه ها از خدا کمک میخواست به زیرِ لَب آقامون امامِ سجّاد توی تَب عمه گفت به بچه ها فرار کنید توی خیمه ها تو آتیش نَمونید بچه ها از خیمه بیرون پَریدن روی خار و سنگ و تیغا دَویدن خار و سنگ و تیغ پاهاشون و بُرید دشمن اما پِیِ بچه ها دَوید یکی گوشواره رو با گوش می کِشید یکی گفت طعمِ کُتَک رو بِچِشید یکی گفت عَموش شهید شده بزن یکی گفت گوشواره هاش برای من یکی گفت سیلی چرا لَگد بزن یکی گفت سه ساله رو بسپار به من شِکماشون از حرام پُر شده بود گریه های بچه ها نداره سود یِکیشون نگفت آخه گناه دارن یَتیمَن پدر یا مادر ندارن همه جوره بچه‌ ها رو هِی زدن آدمایی که بی مِهر و عاطِفَن واسَشون مهم نبود که دُخترن دُخترن طاقتِ سیلی ندارن یکی از اون بچه ها رُقَیّه بود دختری سه ساله با چشمِ کبود چادرِ رُقَیّه رو گرفت کِشید دختری که موهاشو کسی ندید دستِ بچه ها رو بستن با طناب توی گرما بدونِ یه قطره آب همگی راهیِ شهرِ شام شدن با یه کارِوانی از کودک و زن توی راه هر کی رُقَیّه رو می‌دید توی دامَنِش هزار تا سنگ می چید سنگا رو به سمتِ اون پرتاب می‌کرد نمی‌گفت که سنگا داره خیلی درد بچه ها به شهرِ شام تا رسیدن تو خَرابه ای گرفتن خوابیدن عمه زینب(س) کنارِ بچه ها بود بچه ها رو تو بَغَل گرفته بود بودْ خرابه نزدیکِ کاخِ یزید صدای بچه ها رو یزید شنید گفت چرا این بچه ها نمی‌خوابن چرا گریه می‌کنند و بی تابَن یکی گفت رُقَیّه تو خرابه ها شده دلتنگِ باباشو گریه ها اَمونِش رو بس بُریده اِی یزید واسه گریه هاش یه دَستوری بِدید بی حَیا گفت حالا که بابا می‌خواد سرِ بابا رو باید به بچه داد سرِ بابا رو آوردن رو به روش سر و دید رُقَیّه رفت یهو زِ هوش شد اسیرِ دستِ تلخِ سرنوشت طِفلَکی دِق کرد و رفت سمتِ بهشت روضه ی روضه خون اینجا شد تمام حَلقه زد قطره ی اَشکی تو چِشام دخترم با حِس و حالِ بچگی گفت مامان میشه این و به من بِگی چطوری من می‌تونم با سِنِ کم حضرتِ رُقَیّه رو خوشحال کنم مادرم گفت گُلِ من با چادُرِت با وجودِ این حجابِ کامِلِت بیا نذرِ حضرتِ رُقَیّه کُن چادرت رو تا اَبَد سَرِت بکن شاعر : علیرضا قاسمی https://eitaa.com/sherekoodak2022 .:.:. تکثیر و کپی برداری مجاز می باشد .:.:.
شعر کودکانه اربعین می‌خوام به شوقِ دیدَنِت با قطره اَشکی رو چِشام پیاده تا به کربلا این اربعین رو من بیام چی کار کُنم امام حسین (ع) آخه من عاشقِ شُمام تَمومه دلخوشیم اینه که تو مسیرِ کربلام تشنه بِشَم ذکرِ حسین (ع) فقط میاد روی لَبام خسته بشم توی مسیر صبرم اگر بشه تمام اونجا به یادِ زِینبم (س) تو اون شلوغی ، اِزدحام پاهام که تاوَل بزنه اونجا به یادِ بچه هام به یادِ زَخمای تنِ رُقیّه دخترِ امام که پا بِرهنه روی خاک رفتن به سوی شهرِ شام امامِ مهربونِ من یه کاری کُن آقا برام زیارتِ شما شده خیال و خوابِ این شَبام دُعا کنید این اربعین به دیدنِ شما بیام شاعر : علیرضا قاسمی https://eitaa.com/sherekoodak2022 .:.:. تکثیر و کپی برداری مجاز می باشد .:.:.
17.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
موکِبِ کوچکِ ما اِمسالْ مُحرَّم آقا به لُطفِ رَبِّ کریم با بچه های هیأت ما هم یه موکِب زدیم دُرُسته پول نداریم دُرُسته خیلی کَمیم ولی با عشقِ شما تو موکِبا ما سَریم با چند تا اِستکان و سَماوَری از قدیم خادِمِ عاشقاتون آقا ما از اِمشَبیم پیچیده بوی اِسپَند تویِ فَضا با نَسیم و پَخشِ توی موکِب زینبِ (س) مَرحوم سَلیم ¹ این اِفتخارِ آقا خادِمِتون ما شَویم لُطفِ شما بوده که اینجا حالا اومَدیم قشنگه این ثَواب و به هیچ ثَوابی نَدیم ما این شَبا به یادِ سَروَرِ این عالَمیم به یادِ مولا حُسین (ع) در سوگ و آه و غَمیم ما نوکَرِ اباالفضل (ع) سَقّایِ تِشنه لَبیم که واسه آب رسوندن به خِیمه های حَریم تو کَربلا شهید شد و شُد مَقامَش عظیم ۱ . به یاد نوحه زیبا و ماندگارِ ، « زینب زینب » از مرحوم سَلیمِ موذن زاده اردبیلی . شاعر : علیرضا قاسمی https://eitaa.com/sherekoodak2022 .:.:. تکثیر و کپی برداری مجاز می باشد .:.:.
شعر کودکانه حضرت رُقَیّه (س) شبِ سومِ محرم که رسید دخترم یه روضه ی جدید شنید روضه خون روضه ی دختری رو خوند با یه روضه ما رو کربلا رسوند روضه خون می گفت تو دشتِ کربلا وقتی شد غروب و عصرِ عاشورا همه ی پَهلِوونا شدن شهید نه حسین(ع) ماند و نه عبّاسِ(س) رشید خیمه ها رو دُشمنا آتیش زدن آدمایی که ستمکار و بَدَن میونِ آتیش و دود و نیزه ها تویِ بستر و میونِ خیمه ها از خدا کمک میخواست به زیرِ لَب آقامون امامِ سجّاد توی تَب عمه گفت به بچه ها فرار کنید توی خیمه ها تو آتیش نَمونید بچه ها از خیمه بیرون پَریدن روی خار و سنگ و تیغا دَویدن خار و سنگ و تیغ پاهاشون و بُرید دشمن اما پِیِ بچه ها دَوید یکی گوشواره رو با گوش می کِشید یکی گفت طعمِ کُتَک رو بِچِشید یکی گفت عَموش شهید شده بزن یکی گفت گوشواره هاش برای من یکی گفت سیلی چرا لَگد بزن یکی گفت سه ساله رو بسپار به من شِکماشون از حرام پُر شده بود گریه های بچه ها نداره سود یِکیشون نگفت آخه گناه دارن یَتیمَن پدر یا مادر ندارن همه جوره بچه‌ ها رو هِی زدن آدمایی که بی مِهر و عاطِفَن واسَشون مهم نبود که دُخترن دُخترن طاقتِ سیلی ندارن یکی از اون بچه ها رُقَیّه بود دختری سه ساله با چشمِ کبود چادرِ رُقَیّه رو گرفت کِشید دختری که موهاشو کسی ندید دستِ بچه ها رو بستن با طناب توی گرما بدونِ یه قطره آب همگی راهیِ شهرِ شام شدن با یه کارِوانی از کودک و زن توی راه هر کی رُقَیّه رو می‌دید توی دامَنِش هزار تا سنگ می چید سنگا رو به سمتِ اون پرتاب می‌کرد نمی‌گفت که سنگا داره خیلی درد بچه ها به شهرِ شام تا رسیدن تو خَرابه ای گرفتن خوابیدن عمه زینب(س) کنارِ بچه ها بود بچه ها رو تو بَغَل گرفته بود بودْ خرابه نزدیکِ کاخِ یزید صدای بچه ها رو یزید شنید گفت چرا این بچه ها نمی‌خوابن چرا گریه می‌کنند و بی تابَن یکی گفت رُقَیّه تو خرابه ها شده دلتنگِ باباشو گریه ها اَمونِش رو بس بُریده اِی یزید واسه گریه هاش یه دَستوری بِدید بی حَیا گفت حالا که بابا می‌خواد سرِ بابا رو باید به بچه داد سرِ بابا رو آوردن رو به روش سر و دید رُقَیّه رفت یهو زِ هوش شد اسیرِ دستِ تلخِ سرنوشت طِفلَکی دِق کرد و رفت سمتِ بهشت روضه ی روضه خون اینجا شد تمام حَلقه زد قطره ی اَشکی تو چِشام دخترم با حِس و حالِ بچگی گفت مامان میشه این و به من بِگی چطوری من می‌تونم با سِنِ کم حضرتِ رُقَیّه رو خوشحال کنم مادرم گفت گُلِ من با چادُرِت با وجودِ این حجابِ کامِلِت بیا نذرِ حضرتِ رُقَیّه کُن چادرت رو تا اَبَد سَرِت بکن شاعر : علیرضا قاسمی https://eitaa.com/sherekoodak2022 .:.:. تکثیر و کپی برداری مجاز می باشد .:.:.
مسافرِ کربلا نِشسته با حسرت با اشکِ رو دیده به قابِ عکسی از حَرَم شده خیره وَسایِلَش را او تو کوله اَش چیده با شور و حالی خاص اگر چه او پیره بابا بزرگ امروز به کربلا میره این و می‌دونم من دِلش یه جا گیره گَمون کُنم دیشب خوابِ حَرَم دیده آخه هَمَش میگه باید بِرَم دیره شاید که سالِ بعد نَشُد بِرَم دیگه با ذکرِ یا زینب (س) با اشکِ رو دیده بابا بزرگ امروز به کربلا میره شاعر : علیرضا قاسمی https://eitaa.com/sherekoodak2022 .:.:. تکثیر و کپی برداری مجاز می باشد .:.:.
شعر کودکانه اربعین می‌خوام به شوقِ دیدَنِت با قطره اَشکی رو چِشام پیاده تا به کربلا این اربعین رو من بیام چی کار کُنم امام حسین (ع) آخه من عاشقِ شُمام تَمومه دلخوشیم اینه که تو مسیرِ کربلام تشنه بِشَم ذکرِ حسین (ع) فقط میاد روی لَبام خسته بشم توی مسیر صبرم اگر بشه تمام اونجا به یادِ زِینبم (س) تو اون شلوغی ، اِزدحام پاهام که تاوَل بزنه اونجا به یادِ بچه هام به یادِ زَخمای تنِ رُقیّه دخترِ امام که پا بِرهنه روی خاک رفتن به سوی شهرِ شام امامِ مهربونِ من یه کاری کُن آقا برام زیارتِ شما شده خیال و خوابِ این شَبام دُعا کنید این اربعین به دیدنِ شما بیام شاعر : علیرضا قاسمی https://eitaa.com/sherekoodak2022 .:.:. تکثیر و کپی برداری مجاز می باشد .:.:.