بایسته ای چنانکه تپیدن برای دل
یا آنچنانکه بال ِ پریدن عقاب را
حتی اگر نباشی ، می آفرینمت
چونانکه التهاب بیابان سراب را
- قیصر امینپور | شعرهای درگوشی
قد میکشم که باد شوی، پرپرم کنی
بوبو و برگ برگ فراوان ترم کنی
سو سو زدی و من به هوای تو آمدم
پس حقّم این نبود که خاکسترم کنی
خوش میگذشت شاخه؛ رسیدم، که رد شدی
تا یک دهن بچینیام و نوبرم کنی
از اوج سبزهای بلند آمدم که تو
با زردهای ریخته همبسترم کنی
تکرار کردم آنچه تو میخواستی و... آه
غافل شدم از اینکه کس دیگرم کنی
من یک حقیقتم اگر از من گذر کنی
من یک دروغ محضم اگر باورم کنی
چیزی نمانده از منِ آن روزهای من
گل دادهام که باد شوی پرپرم کنی
- مهدی فرجی | شعرهای درگوشی
شب که شدیک بوسه بنشان بر سروپیشانی ام
تا که جانم تا خود صبح به قربانت رود
- شیما سهرابی | شعرهای درگوشی
زندگی گر هزار باره بُوَد
بارِ ديگر تو
بارِ ديگر تو...
- فروغ فرخزاد | شعرهای درگوشی
گر ز مسیح پرسدت مرده چگونه زنده کرد
بوسه بده به پیش او، بر لب ما که اینچنین
- مولانا | شعرهای درگوشی
زلف مشکین تو یک عمر تأمل دارد
نتوان سرسری از معنی پیچیده گذشت
- صائب تبریزی | شعرهای درگوشی
شنیدم مصرعی شیوا، که شیرین بود مضمونش
منم مجنون آن لیلا که صد لیلاست مجنونش
- فریدون مشیری | شعرهای درگوشی
هر شب ای دل گفتگوی زلف جانان می کنی
خود پریشانی و ما را هم پریشان می کنی
- نرگس ابهری | شعرهای درگوشی
چشم و دل دانی چه خواهند این حوالی
بودنت را، دیدنت را ، قانعام حتی کمی
- على سيد صالحی | شعرهای درگوشی
بانو!
نمییابیمت...
اما کنارِ تو
گریه مرسوم است...
مگر میتوان
پهلوی تو بود و
شکسته نبود !!
#یا_فاطمه_الزهرا
- حمیدرضا شکارسری | شعرهای درگوشی
تکه یخی که عاشق ابر عذاب میشود
سر قرار عاشقی همیشه آب میشود
به چشم فرش زیر پا سقف که مبتلا شود
روز وصالشان کسی خانه خراب میشود
کنار قله های غم نخوان برای سنگ ها
کوه که بغض می کند سنگ، مذاب میشود
باغ پر از گلی که شب به آسمان نظر کند
صبح به دیگ می رود؛ غنچه گلاب میشود
چه کرده ای تو با دلم که از تو پیش دیگران
گلایه هم که می کنم شعر حساب میشود
- کاظم بهمنی | شعرهای درگوشی
با خلق هرکس دعوی وارستگی دارد
بیشک به دنیا بیشتر وابستگی دارد
اینجا گریزی از تعلق نیست در هر حال
هرکس به چیزی در جهان دلبستگی دارد
پرسیدم از فرهاد آیا عشق شیرین بود؟
در پاسخم خندید، یعنی بستگی دارد
دنیا تماشاییست اما زندگی اینجا
اندوه دارد، رنج دارد، خستگی دارد
ما تابع عشقیم و این بیتابی بیحد
چون خط ممتد تا ابد پیوستگی دارد
- فاضل نظری | شعرهای درگوشی
بیا گناه کنم با تو بی خیال جهنم
خدا که بدتر از این دوریت عذاب ندارد
- علی قاعدی | شعرهای درگوشی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
"عشق" نه آدمیزاد است و نه جانوری بیرحم و درنده ...
نه چشمهای هیز دارد و نه چنگال آماده ...
"عشق" یک حال خوب است برای تابِ زخمهای وامانده ...
- محمود دولت آبادی | شعرهای درگوشی
شبی خیالِ تو
از دشتِ خوابِ من بُگذشت
دگر به خواب نرفت
این دلِ خیالپرست ...
- فریدون مشیری | شعرهای درگوشی
مثل غزل پختهی سعدیست نگاهت
هربار مرورش بکنم باز قشنگ است
- رویا باقری | شعرهای درگوشی
یا بفرما به سرایم، یا بفرما به سرآیم
غرضم وصل تو باشد، چه تو آیی، چه من آیم
- سعدی | شعرهای درگوشی