تو آن هستی که چشمانم،تو را دید و پسندیدت
منم آنکس که شیدا شد،از آن وقتی تو را دیدت
تو خاتونِ گلاب و گل،خداوندِ ریاحینی
من آنم کز هزاران گل، جدایت کرد و بوئیدت
به وقتِ بیقراریها و یا دل ناگرانیها
دلم سنگِ صبورت شد،نوازش کرد و بوسیدت
همانندِ دلِ دریا تلاطم میکنی؛ اما
دلِ این صخرهی سنگی،دوام آورد و بخشیدت
به حدی دوستت دارم که میدانم خدا روزی
سوالش از تو این باشد،چه کردی او پرستیدت
رسیده ساعت صفر و نیازم گشته دیدارت
تو آن هستی که چشمانم، تورا دید و پسندیدت
- حسین فروتن | شعرهای درگوشی
پاسخ بده از این همه مخلوق چرا من؟
تا شرح دهم از همه ی خلق چرا تو
- محمدعلی بهمنی | شعرهای درگوشی
گفتم خَموش و
همچون نسیم صبح
لرزان و بی قرار وزیدم به سوی تو
اما تو هیچ بودی و
دیدم هنوز هم
در سینه هیچ نیست
به جز آرزوی تو ...
- فروغ فرخزاد | شعرهای درگوشی
دردم بجان رسید و طبیبم پدید نیست
دارو فروش خسته دلان را دکان کجاست
- خواجوی کرمانی | شعرهای درگوشی
جمعه و شنبه برایم چه تفاوت دارد؟
من که هر لحظه و هر ثانیه دلتنگ تواَم...
- خلیل رحیمی | شعرهای درگوشی
ای کاش مرا دلهرهی بوسهی دیدار
از خوابِ رسیدن به تو بیدار نمیکرد
- احسان انصاری | شعرهای درگوشی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من رشتهی محبت تو پاره میکنم
شاید گره خورد به تو نزدیکتر شوم
- ذوقی اردستانی | شعرهای درگوشی
گفتم که برویت چه کنم، گفت نظر
گفتم که بکویت چه کنم، گفت گذر
گفتم که غمت چند خورم، گفت مخور
گفتم چه بود چاره من، گفت سفر
- کمال خجندی | شعرهای درگوشی
شب از آن نیست که تاریکی مطلق به شب است
شب از آنست که بی روی تو جانم به لب است
- جواد هاشمی | شعرهای درگوشی
Ahmad Solo - Chap (128).mp3
3.36M
...ناز چشماتو کشیدم که فقط ماه خودم شی...
- احمد سلو | شعرهای درگوشی
ساعت از نیمه گذشت و دلم آرام نشد
و خدا رحم کند اینهمه دلتنگی را
- امیرحسین اثناعشری | شعرهای درگوشی
شب محو انتظار تو بودم دمید صبح
گشتم به یاد روی تو، قربانِ آفتاب
- بیدل دهلوی | شعرهای درگوشی
من از روزی که بحث عشق شد، نام تو را بردم
نمیشد لب ببندم؛ اوج مستی جای حاشا نیست
- سیدسعید صاحبعلم | شعرهای درگوشی
باد را بر سر کوی تو گذر دشوارست
زان همه دل که تو بر یک دگر انداختهای
- اوحدی | شعرهای درگوشی
بایسته ای چنانکه تپیدن برای دل
یا آنچنانکه بال ِ پریدن عقاب را
حتی اگر نباشی ، می آفرینمت
چونانکه التهاب بیابان سراب را
- قیصر امینپور | شعرهای درگوشی
قد میکشم که باد شوی، پرپرم کنی
بوبو و برگ برگ فراوان ترم کنی
سو سو زدی و من به هوای تو آمدم
پس حقّم این نبود که خاکسترم کنی
خوش میگذشت شاخه؛ رسیدم، که رد شدی
تا یک دهن بچینیام و نوبرم کنی
از اوج سبزهای بلند آمدم که تو
با زردهای ریخته همبسترم کنی
تکرار کردم آنچه تو میخواستی و... آه
غافل شدم از اینکه کس دیگرم کنی
من یک حقیقتم اگر از من گذر کنی
من یک دروغ محضم اگر باورم کنی
چیزی نمانده از منِ آن روزهای من
گل دادهام که باد شوی پرپرم کنی
- مهدی فرجی | شعرهای درگوشی
شب که شدیک بوسه بنشان بر سروپیشانی ام
تا که جانم تا خود صبح به قربانت رود
- شیما سهرابی | شعرهای درگوشی
زندگی گر هزار باره بُوَد
بارِ ديگر تو
بارِ ديگر تو...
- فروغ فرخزاد | شعرهای درگوشی
گر ز مسیح پرسدت مرده چگونه زنده کرد
بوسه بده به پیش او، بر لب ما که اینچنین
- مولانا | شعرهای درگوشی
زلف مشکین تو یک عمر تأمل دارد
نتوان سرسری از معنی پیچیده گذشت
- صائب تبریزی | شعرهای درگوشی
شنیدم مصرعی شیوا، که شیرین بود مضمونش
منم مجنون آن لیلا که صد لیلاست مجنونش
- فریدون مشیری | شعرهای درگوشی
هر شب ای دل گفتگوی زلف جانان می کنی
خود پریشانی و ما را هم پریشان می کنی
- نرگس ابهری | شعرهای درگوشی