eitaa logo
شعرکده
100 دنبال‌کننده
84 عکس
25 ویدیو
0 فایل
ارتباط و ارسال شعر @khak_mgh
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تیر و دلی 💘 که حاشیه‌ی دفترم کشید شد خط قرمزی که به دور و برم کشید در پیش آفتاب مرا رو سفید کرد دستی که ماه نیمه شبی بر سرم کشید شانه‌به‌سر گذاشت اگر سر به شانه ام خنجر گرفت در کف و بر حنجرم کشید شد غیب بین راه به یک پلک ناگهان در ابتدای کوچه اگر در برم کشید آنقدر سرد بود که قلبم کباب کرد با شعله‌ای که از دل خاکسترم کشید پرواز کرد بی‌خبر از من هزار بار بویی که از شکستن بال و پرم کشید یک روز عهد بست و شبی ناگهان شکست با سیل عاشقان که به چشم ترم کشید وقتی به غیر خون دل از من نمانده بود یک کاسه کرد یک شب و یک جا سرم کشید @sherkade_mgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من به بعضی چهره‌ها چون زود عادت می‌کنم پیش‌شان سر بر نمی‌آرم، رعایت می‌کنم هم‌چنان که برگ خشکیده نماند بر درخت مایه‌ی رنج تو باشم رفع زحمت می‌کنم این دهانِ باز و چشم بی‌تحرّک را ببخش آن‌ قدر جذّابیت داری که حیرت می‌کنم کم اگر با دوستانم می‌نشینم جرم توست هر کسی را دوست دارم در تو رؤیت می‌کنم فکر کردی چیست موزون می‌کند شعر مرا؟ در قدم برداشتن‌های تو دقت می‌کنم یک سلامم را اگر پاسخ بگویی می‌روم لذتش را با تمام شهر قسمت می‌کنم ترک افیونی شبیه تو اگر چه مشکل است روی دوش دیگران یک روز ترکت می‌کنم توی دنیا هم نشد برزخ که پیدا کردمت می نیشینم تا قیامت با تو صحبت می کنم @sherkade_mgh
دوش ‌خود را ‌سر به ‌دامان تو می‌ديدم ‌به‌ خواب كاش می‌مُردم! چرا بيدار كردم خويش را @sherkade_mgh
نمانده شور شکفتن برایِ‌مان، باران! کویر و باز کویر است هر کران، باران! طنین چهچههٔ عاشقانه دیگر نیست تو غیرتی کن و نَم‌نَم غزل بخوان، باران! چه ناله‌های قشنگی دل حزینم داشت به هم‌نوایی آواز ناودان، باران! شبی که سرزده می‌آمدی به گونهٔ من چه شورها که نمی‌شد به‌پا از آن! باران ببین چگونه صدایم تَرک‌تَرک شده است تو را چقدر بخوانم به صد دهان؟ باران سراغی از دل تنگم بگیر، پوسیدم بیا به خلوت من، آی مهربان! باران! ببار، چشم زمین‌گیر من _یقین دارم_ نمی‌رسد به تو دیگر از آسمان، باران! @sherkade_mgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رسید لب به لب و بوسه های ناب زدیم دو جام بود که با نیت شراب زدیم دو گل که با عطش بوسه های پی در پی به روی پیرهن سرخشان گلاب زدیم نه از هوس که ز جور زمانه! لب به شراب اگر زدیم برای دل خراب زدیم... مؤذنا به امید که می زنی فریاد؟! تو هم بخواب که ما خویش را به خواب زدیم مگرد بی سبب ای ناخدا که غرق شده است جزیره ای که به سودای آن به آب زدیم! @sherkade_mgh
باز آ که از جدایی تیغ تو زخمها چون ماهیان تشنه دهن باز کرده اند @sherkade_mgh
دلی گرفته و چشمی به راه دارم من مخواه بی تو بمانم، گناه دارم من... به رغم خانه‌خرابی و دربه‌در شدنم چه بیت‌ها که از آن یک نگاه دارم من غمت به زندگی‌ام رنگ تازه بخشیده است سپید مویم و بختی سیاه دارم من به لطف دائمِ ساقیِ دست و دل باز است اگر که حال خوشی گاه‌گاه دارم من دریغ! یار فراموشکار من عمری است که پشت پنجره چشمی به راه دارم من @sherkade_mgh
آنانکه عابدند، به وقت اذان خوشند آنانکه زاهدند، به یک تکه نان خوشند از هر دو تا نگار، یکی ناز می‌کند عشاق روزگار، یکی در میان خوشند نانی که می‌پزند به همسایه می‌رسد این خانواده با خوشی دیگران خوشند این سفره دارها که شدم میهمان‌شان بعد از بیا، بروست، ولی با بمان خوشند ما می‌خوریم و اهل کرم شکر می‌کنند با این حساب بیشتر از میهمان خوشند جانی بگیر و در عوضش هیچ هم نده عشاق با معامله‌های گران خوشند با اخم خویش راه فرار مرا ببند صیاد اگر علی‌ست، همه با کمان خوشند در نقطه نقطه‌ی دل شیعه حرم زدند بر بام خانه مشعل دارالکرم زدند وقتی دخیل‌ها گره این درند و بس این خانواده نیز گداپرورند و بس اینان که سنگ را به نظر فضه می‌کنند از کودکی قبیله‌ی‌شان زرگرند و بس در آستان شمع که طور مقدس‌ست پروانه‌ها همیشه مقرب‌ترند و بس دل دادن و ندادن ما دست ما نبود اینان به شیوه‌ی خودشان دلبرند و بس بگذار بشکنند دلم را یکی یکی اینجا فقط شکسته دلی می‌خرند و بس ارباب زاده‌ها همه ارباب می‌شوند چون بنده‌زاده‌ها که همه نوکرند و بس این خانواده‌ای که مرا صید کرده‌اند حالا اسیر زلف علی اکبرند و بس وقتی میان کوچه‌ی ما راه می‌رود یک شهر در زیارت پیغمبرند و بس ای بهترین! یگانه‌ترین آفریده‌ها! پیغمبر تمام پیمبر ندیده‌ها! بیدار بود از سر شب تا سحر، پدر می‌زد صدات با همه جای جگر، پدر آهویی و به دام تو افتاده است شیر عمه اسیر توست، ولی بیشتر، پدر لیلا زیاد محضر آن دو نمی‌رسید تا خوب ارتزاق کند از پسر، پدر خیلی نیاز داشت زبان واکنی علی خیلی نیاز داشت بگویی: پدر، پدر تو یوسفی و دور مشو از مقابلش وابسته است بر روی تو آنقدر پدر پیش پدر رسیدی اگر، قد بلند کن در آرزوی سرو رشید است هر پدر ای مظهر صفات نبی! هیچ کس به تو این قدر احترام نکرده مگر پدر به به! به این مقام که پایین پا پسر به به! به این مقام که بالای سر پدر از بس نشسته موی تو را شانه کرده است حالا دلش به گیسوی تو خانه کرده است حاضر شدم برای اویس قرن شدن شهر مدینه رفتن و دور از وطن شدن حاضر شدم برای "تو" ازخویش بگذرم دیگر مرا بس‌ست گرفتار "من" شدن لب‌های تو همین که به خود آب می‌زند نزدیک می‌شود به عقیق یمن شدن میل رسول دیدن تو چاره‌ش آینه‌ست پس واجب است محو درین خویشتن شدن تنها تو می‌توانی ازین کارها کنی ابن الحسین بودن و ابن الحسن شدن دل آن زمان که خانه‌ی مهر تو می‌شود اقرار می‌کند به بهشت عدن شدن ای خاک پای مرکب تو کیمیای من جنت برای مردم و خاکت برای من وقتی که نیست خاک رهت، سر برای چه؟ وقتی که نیست در حرمت، پَر برای چه؟ اهل کرم مقابل در ایستاده‌اند با این وجود پس، زدنِ دَر برای چه؟ وقتی تو سُفره‌ی حسنی پهن کرده‌ای پس سرزدن به سُفره‌ی دیگر برای چه؟ گر تو ادامه‌ی علی کوفه نیستی پس آمده‌ست این همه لشگر برای چه؟ ای خاک بر سر همه، تاج سرم شکست افتاده زیر پا علی اکبر برای چه؟ مغرب نیامده‌ست هنوز ای مؤذنم بالای نیزه رفته‌ای آخر برای چه؟ ما سعی می‌کنیم ولی یک عبا کم ست اصلاً شدی تو چند برابر برای چه؟ عمه اگر برای من و تو نیامده‌ست پس دست برده است به معجر برای چه؟ ای سایه تو بر سر عمه! بلند شو به احترام معجر عمه بلند شو @sherkade_mgh
سراغش را گرفتم از خودِ معراج ، معراجی که آن بالاست علی بالاتر از معراج و هم دوش نبی و هم قد مولاست @sherkade_mgh
خنجر از بیگانه خوردن سخت و درمان سخت‌تر نیشخندِ دوستان اما دو چندان سخت‌تر خنده‌هایم خنده‌ی غم، اشکهایم اشکِ شوق خنده‌های آشکار از اشکِ پنهان سخت‌تر چید بالم را و درهای قفس را باز کرد روزِ آزادی‌ست از شبهای زندان سخت‌تر صبح، گل آرام در گوش چنار پیر گفت: هر که را تن بیشتر پرورد، شد جان سخت‌تر مرگ آزادی‌ست وقتی بال و پر داری، کنون زندگی سخت است اما مرگ از آن سخت‌تر @sherkade_mgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دو ساعتی که به اندازه ی دو سال گذشت تمام عمرِ من انگار در خیال گذشت -ببند پنجره ها را که کوچه ناامن است... نسیم آمد و نشنید و بی خیال گذشت درست روی همین صندلی تو را دیدم نگاه خیره ی تو... لحظه ای که لال گذشت - چه ساعتی ست ببخشید؟... ساده بود اما چه ها که از دل تو با همین سؤال گذشت... گذشت و رفت و به تو فکر می کنم ـ تنها ـ دو ساعتی که به اندازه‌ی دو سال گذشت @sherkade_mgh
از همان راهی که آمد گل ، مسافر می شود باغبان بیهوده می بندد در گلزار را @sherkade_mgh
نشاط عید هم از دوری‌ات غم‌انگیز است بیا اگر تو نباشی، بهار، پاییز است چگونه خنده کند آن‌که در فراق رُخت همیشه کاسه‌ی چشمش ز اشک، لبریز است؟ به رونمای جمالت چه آورم با خود؟ که جان هر دو جهان در بهاش ناچیز است سحرگهان که تو را می‌زنم صدا مهدی! ز نکهت نفسم صبح، عطرآمیز است لبی که وصف تو گوید چو صبح، خندان است دلی که یاد تو باشد چو گل، سحرخیز است چگونه کوه گناهم ز پا در اندازد؟ مرا که رشته‌ی مهر تو دست‌آویز است خط امان من از فیض دست‌بوسی توست چه بیم دارم اگر تیغ آسمان، تیز است؟ جحیم با تو بهشت گل است "میثم" را بهشت اگر تو نباشی ملال‌انگیز است @sherkade_mgh
ما را نکند تو هم به چیزی نخری حتی به بهای خرده ریزی نخری این قلب شکسته را که دارایی ماست یارب! نکند تو هم پشیزی نخری! @sherkade_mgh
من آن یخم... من آن یخم که از آتش گذشت و آب نشد دعای یک لب مستم که مستجاب نشد من آن گلم که در آتش دمید و پرپر شد به شکل اشک در آمد ولی گلاب نشد نه گل که خوشه‌ی انگور گور خود شده‌ای که روی شاخه دلش خون شد و شراب نشد پیمبری که به شوق رسالتی ابدی درون غار فنا گشت و انتخاب نشد نه من که بال هزاران چو من به خون غلتید ولی بنای قفس در جهان خراب نشد هزار پرتو نور از هزار سو نیزه به شب زدند و جهان غرق آفتاب نشد به خواب رفت جهان آنچنان که تا به ابد صدای هیچ خروسی حریف خواب نشد @sherkade_mgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کرامت پیشه‌ای بی مِثل و بی مانند می‌آید که باران تا ابد پشت سرش یک بند می‌آید کسی که نسل او را می‌شناسد، خوب می‌داند که او تنها نه با شمشیر، با لبخند می‌آید همان تیغی که برقش می‌شکافد قلب ظلمت را همان دستی که ما را می‌دهد پیوند می‌آید همه تقویم‌ها را گشته‌ام، میلادی و هجری نمی‌داند کسی او چندِ چندِ چند می‌آید جهان می‌ایستد با هرچه دارد روبروی او زمان می‌ایستد، بوی خوش اسفند می‌آید ولی الله، عین الله، سیف الله، نورالله علی را گرچه بعضی بر نمی‌تابند، می‌آید بله! آن آیت اللهی که بعضی خشک مذهب‌ها برای بیعت با او نمی‌آیند، می‌آید برای یک سلام ساده تمرین کرده‌ام عمری ولی می‌دانم آخر هم زبانم بند می‌آید بخوان شاعر! نگو این شعربافی در خور او نیست کلاف ما به چشم یوسف ارزشمند می‌آید به در می‌گویم این را تا که شاید بشنود دیوار به پهلوی کبود مادرم سوگند... می‌آید @sherkade_mgh
جنس من و بازارِ رواج؟ این چه خیالی‌ست چون قبله‌نما در حرمِ کعبه، کسادم @sherkade_mgh
گفتی: چه کام داشت دلت تا کنم روا؟ کامی نداشت غیرِ تو، تفتیش کردمش! @sherkade_mgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی ای که گفتی مرو اندر پی خوبان زمانه ما کجاییم در این بحر تفکر تو کجایی آن نه خالست و زنخدان و سر زلف پریشان که دل اهل نظر برد که سریست خدایی پرده بردار که بیگانه خود این روی نبیند تو بزرگی و در آیینه کوچک ننمایی حلقه بر در نتوانم زدن از دست رقیبان این توانم که بیایم به محلت به گدایی عشق و درویشی و انگشت نمایی و ملامت همه سهلست تحمل نکنم بار جدایی روز صحرا و سماعست و لب جوی و تماشا در همه شهر دلی نیست که دیگر بربایی گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم چه بگویم که غم از دل برود چون تو بیایی شمع را باید از این خانه به دربردن و کشتن تا به همسایه نگوید که تو در خانه مایی سعدی آن نیست که هرگز ز کمندت بگریزد که بدانست که دربند تو خوشتر که رهایی @sherkade_mgh
جنگل ثمر نداشت ، تبر اختراع شد شيطان خبر نداشت، بشر اختراع شد “هابيل” ها مزاحم “قابيل” می شدند افسانه ی “حقوق بشر” اختراع شد مردم خيال فخر فروشی نداشتند شيئی شبيه سكه ی زر اختراع شد فكر جنايت از سر آدم نمی گذشت تا اينكه تيغ و تير و سپر اختراع شد با خواهش جماعت علاف اهل دل چيزي به نام شعر و هنر اختراع شد اينگونه شد كه مخترع ازخير ما گذشت اينگونه شدكه حضرت “شر” اختراع شد دنيا به كام بود و حقيقت؟مورخان ما را خبر كنيد؛ اگر اختراع شد @sherkade_mgh
امشب تو را به خوبی نسبت به ماه کردم تو خوب تر ز ماهی من اشتباه کردم @sherkade_mgh
عجز اگر آید به دیدارم جوابش می‌کنم کاخ اگر کوه اُحد باشد، خرابش می‌کنم پرده‌های قصر افتاد از طنین ناله‌ام کفر اگر در پرده باشد، بی‌نقابش می‌کنم مدح باب علم طاها گر چه اینجا باب نیست در میان شامیان، امروز بابش می‌کنم یک رساله از کراماتم اگر در دست نیست می‌نویسم بعدها صدها کتابش می‌کنم دارم از بابا بزرگ خویش ارث روشنی در شعاعم ذره باشد آفتابش می‌کنم از خدایم اذن دارم زیر سقف گنبدم هر دعایی را بخواهم مستجابش می‌کنم آنکه حتی یک النگو در ضریح انداخته با خدا در روز محشر بی‌حسابش می‌کنم سفره‌دار روضه‌ی بابا منم، با دست خویش گندمی گر نذر گردد آسیابش می‌کنم :: زنده باشم بعد از این، ای عمه جان! گهواره‌ای، عاقبت می‌سازم و نذر ربابش می‌کنم.. @sherkade_mgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در انتهای کوچه شب، زیر پنجره قومی نشسته خیره به تصویر پنجره این سوی شیشه، شیون باران و خشم باد در پشت شیشه بغض گلوگیر پنجره اصرار پشت پنجره گفتگو بس است دستی برآوریم به تغییر پنجره   تا آن که طرح پنجره‌ای نو درافکنیم دیوار ماند و حسرت تصویر پنجره ما خواب دیده‌ایم که دیوار شیشه ای است اینک رسیده ایم به تعبیر پنجره تا آفتاب را به غنیمت بیاوریم یک ذره راه مانده به تسخیر پنجره جز با کلید ناخن ما وا نمی‌شود قفل بزرگ بسته به زنجیر پنجره @sherkade_mgh
اى خشمِ به جان تاخته، توفانِ شرر شو ای بغض گل انداخته، فریاد خطر شو ‌ ای روی بر افروخته، خود پرچمِ ره باش ای مشت بر افراخته، افراخته‌تر شو ‌ ای حافظِ جانِ وطن، از خانه برون آی از خانه برون چیست که از خویش به در شو ‌ گر شعله فرو ریزد، بشتاب و میندیش ور تیغ فرو بارد، ای سینه سپر شو ‌ خاک پدران است که دستِ دگران است هان ای پسرم، خانه نگهدارِ پدر شو ‌ دیوارِ مصیبت کده‌یِ حوصله بشکن شرم آیدم از این همه صبرِ تو، ظفر شو  ‌ تا خود جگرِ روبهکان را بدرانی چون شیر در این بیشه سراپای، جگر شو ‌ مسپار وطن را به قضا و قدر ای دوست خود بر سرِ آن، تن به قضا داده، قدر شو ‌ فریاد به فریاد بیفزای، که وقت است در یک نفس تازه اثرهاست، اثر شو ‌ ایرانی آزاده! جهان چشم به راه است ایرانِ کهن در خطر افتاده، خبر شو ‌ مشتی خس و خارند، به یک شعله بسوزان بر ظلمتِ این شامِ سیه فام، سحر شو ‌ @sherkade_mgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو به دریا ریختی و من کماکان ماهی‌ام باز هم ای رود، ممنون از همین همراهی‌ام کاروانی تشنه بود و یوسفی در چاه و من من: طنابی که فقط شرمنده از کوتاهی‌ام  سکه‌هایم از رواج افتاد و تاجم زیر پا تلخ پایان یافت با تو جشن شاهنشاهی‌ام ماه با سردی به گوش موج عاشق پیشه گفت هرچه از تو دور باشم بیشتر می‌خواهی‌ام رام دام و دانه و بامی نخواهد شد دلم من کبوتر هم اگر باشم، کبوتر چاهی‌ام کوله بار بسته دارد باز دل دل می‌کند من ولی با اولین پرواز فردا راهی‌ام @sherkade_mgh