افتــــــــــادنِ در شعله آتش سختست
از چشم تر مــــــاه پریوش سختست
باشی همه کس به چشم او امــــا بعد
ناکس بشوی به چشمهایش سختست
✍#اسماعیلعلیخانی
✒️@sherkadeh
مجمــوعه اندوه زمـــانم بی تو
پایان پــر از درد رمـــانم بی تو
اکسیر جوانیام تو بودی،رفتی
من پیرترین مرد جهــانم بی تو
✍#اسماعیلعلیخانی
✒️@sherkadeh
بر بوم دل تصویری از یک درد پررنگ است
ناکامی و بیچـــــارگی با من هم آهنگ است
شال و قبـــــــــای غم گشاد افتاده بر بختم
پیـــراهن شــــادی برای قـــــامتم تنگ است
کار تنــــــــور زنــــــدگی سوزاندنــــــم بوده
دیگر از آجـر هم گذشته نان من سنگ است
اسب مــــــراد از تشنگی زانو زد و افسوس
تا پای چشمه فاصله دهبیست فرسنگ است
باید همینجا بیت آخـــــر خوش کند جا را
چون قافیه نه، هر دوپای درددل لنگ است
✍#اسماعیلعلیخانی
✒️@sherkadeh
دیدمت در باغ سبزی آمــــــــدی از روبرو
بار اول بود می دیدم کـه هستی خندهرو
آمدی نزدیکــم و آغوش مهــــرت باز شد
غرق حیرت شد تمامم، بندبندم مو به مو
آمدم لب وا کنــم در وصف بد رفتاریات
دست آوردی جلـو گفتی که می دانم نگو
لطف می کــردی و می دادی غبار قلب را
در گلاب مهربانی هـــــــای نابت شستشو
قــــــــول دادی می شوی دلداده دین دلم
نام من را هم نخواهی برد دیگر بی وضو
ناگهـــــــــان ناباورانه پلک چشمم باز شد
دیدم از رویم شده رد باز هــــــم بال پتو
✍#اسماعیلعلیخانی
✒️@sherkadeh
با این لبـــــــاس چندش آور ای مترسک
از عقل و تشخیص و ادب گویا خلاصی
ای خاک و تف بر هیکــلت با این سلیقه
تو آدمــی یعنــــــــــی و نه چوبلباسی
✍#اسماعیلعلیخانی
پن: ببخشید اگر شعرم پریشان هست.
ماندهایم چه کنیم با این حیوانات ناطق در این دور آخرالزمان
✒️@sherkadeh
شعرکده
همیشه دور خود از جهل چرخیدیم به هر سازی که زد ابلیس رقصیدیم شدیم آنقــــدر گـرم خواهش دل که شهــــ
یک عـده به دنبال شهادت هستند
یک عـده از آن شهد مصفا مستند
امــــــا من و تو فقط پی دنیاییم
دستان هوس دو بال ما را بستند
✍#اسماعیلعلیخانی
✒️@sherkadeh
با حملـه گرگ خسته و بی جنمی
ناامن اگر شود از این پس حرمی
ای دورترین نقطـــه به انسانیت!
له می شـــود امنیت تو با قدمی
#مشهد
#اسراییل
✍#اسماعیلعلیخانی
✒️@sherkadeh
می فهمــــم ای دل غصه بسیار داری
هر گوشه جــــــای پنجره دیوار داری
می فهمــم از دوری مهتاب شب خود
روزی پریشـــــــان، روزگاری تار داری
درمـــــــان دردت رفته و اوج جوانی
روحی گــــــــرفته پیکری بیمار داری
دور خودت میچرخی و سودیندارد
دیگــــر تنفـــــــــر از خط پرگار داری
بین تو و او چــند قرنی فاصله هست
بیخــــــود امیـــــد لحظه دیدار داری
✍#اسماعیلعلیخانی
✒️@sherkadeh
تکلیفمنکی میشود روشن؟ بمانم یا که نه؟
نامتو اصلا میشود حک روی جانم یا که نه؟
در آفتــــــــاب بی کسی از تابش غم سوختم
داری خیـال این که باشی سایهبانم یا که نه؟
از نور مــــــــــاه روی تو روزی برای من زمین
زیبا و روشن می شود تا آسمـــــانم یا که نه؟
با مهــربانی، نرمش و شیرین زبانی می شوی
هم داستـــــانم، همنشینم هم زبانم یا که نه؟
احساس پیری می کنم امـــــا فقط با من بگو
در چشمهــــــــــای ناز تو آیا جوانم یا که نه؟
✍#اسماعیلعلیخانی
✒️@sherkadeh