غزل را پیچ مویت در هم آمیخت
ردیف از گوشههای چشمت آویخت
ولی از طعنهات هنگام رفتن
تمام ظرف شعر تازهام ریخت
✍#اسماعیلعلیخانی
✒️@sherkadeh
بهشت امروز بوی خاک معدن می دهد
نشان از رستگاری بعد مردن می دهد
گروهی تازه وارد را به خود با اشتیاق
به ناز شست شان تسنیم و گلشن می دهد
اگر دفناند تنها قعر تاریکی ولی
به جایش حق به آنها روح روشن می دهد
دلش از لقمههای پاک ایمان پر شده
فداکاری که جان را پای میهن می دهد
شهادت هست مزدش عاقبت در زندگی
به رنج کسب روزی هرکسی تن می دهد
#معدن_طبس
✍#اسماعیلعلیخانی
✒️@sherkadeh
کوفه برایت امن ای آقایمان! نیست
پای تو تصمیمی برای بذل جان نیست
مسلم شده تنهای تنها بین کوچه
مردی، وفای عهد، جرأت در میان نیست
این ندبهها و ادعاها لاف بیجاست
دلهای خاکی جای قلب آسمان نیست
اهل شعار و شعر و خالی از شعوریم
وقت عمل از شورمان نام و نشان نیست
باز اشعریها گرم حرف عمرو عاصاند
مالک حریف خدعهی بدسیرتان نیست
داد از بصیرت زد فراوان مسلم تو
اما چه سود ازاین خبر وقتی ازآن نیست
✍#اسماعیلعلیخانی
✒️@sherkadeh
با شعر تسکین میدهم دلتنگیام را
از این همه رنگ جهان بیرنگیام را
آیینه ام زیر ترکها تار بسته
از بس همیشه دیده روی سنگیام را
از یاد رفته خندههای ممتد من
بر باد دادم حس شوخ و شنگیام را
دارم تحمل می کنم از رفتن او
سرگیجهام را پرتیام را منگیام را
در حسرتش باید ببینم باقی عمر
با خاک و خاکستر همه همسنگیام را
✍#اسماعیلعلیخانی
✒️@sherkadeh
کرکس اگر خفاش را یاری نمی داد
بال و پرش درگوشه خواری نمی داد
پروانههای بیپناه دشت ما را
هربار این بدچهره آزاری نمی داد
با قصد کشتن گله را گرگ درنده
از عمد دست تولهی هاری نمی داد
دیزی درباز تعللها به گربه
در ذهن حس شیرپنداری نمی داد
ای کاش شیر بیشه با نیرنگ روباه
دائم شعار خویشتنداری نمی داد
✍#اسماعیلعلیخانی
✒️@sherkadeh
از مرد پشت پرده و مرموز؛ قاآنی
دارم برایتان خبرهای فراوانی
ازاین که تحتبازجویی بودهاست ایشان
یا چندروزی هم شده انگار زندانی
گویا حقیقت دارد و در حبس می ماند
تا اعترافاتی کند از خبط پنهانی
کار عیالش بوده این حبس و به او گفته
آقا کجا بودی؟ نگفتی تو که لبنانی؟
آخر نگفتی ملتی دل ناگرانت هست؟
تا بار آخر باشدت در خانه می مانی
تا که بدانی تو عزیز مردمت هستی
دارد برایت میتپد دلهای ایرانی
✍#اسماعیلعلیخانی
پن:الحمدلله الذی جعل اعدائنا من الحمقاء
✒️@sherkadeh
شعرکده
از مرد پشت پرده و مرموز؛ قاآنی دارم برایتان خبرهای فراوانی ازاین که تحتب
ایده این بداهه از اینجا گرفته شد و در ذهنم جرقه زد
دمشون گرم🌺
شعرکده
با شهیدان مینشینم گرم صحبت میکنم با نظر بر عکسشان گاهی عبادت میکنم همزادپنداری من
گاهی هرآنچه میکنی در نفس گیری
حکماست در پیری و در بستر بمیری
گاهی شهادت می نشیند روبرویت
آهوی رامش هستی و او نیز شیری
گاهیمیانجنگحتی قسمتت نیست
گاهی درون خانه او را می پذیری
گاهی غرور اول صف داری اما
دارد لیاقت از ته صف سربهزیری
چون تکهمایآسماناستاینسعادت
هرگز نخواهد شد شکار هر حقیری
باید براندازت کند اول ببیند
بر نفس بیمقدار امیری یا اسیری
✍#اسماعیلعلیخانی
✒️@sherkadeh
می کند با ماه امشب ماهرخسارم دوئل
ماه از رو میرود یا میشود خوار و خجل
ماه امشب میرسد سرمست زیبایی ولی
چشم او کی دیده رویخوشکلی دراین اشل
می شود بیچارهاش مانند من این ماه هم
می کنم درکش عمیقا ، راه دارد دل به دل
هست خورشید امشبی را مشتری ماه من
با طلا یا با دلار و روپیه، پوند و شِکِل
ماه پیش ماه من با چادرش بازندهاست
آسمان شب اگرچه هست بر دوشش شنل
✍#اسماعیلعلیخانی
#ابرماه
✒️@sherkadeh
مانند شهید کربلا در گودال
تنها شده بود و از جراحت بیحال
یک روضه مکشوف و مجسم دیدیم
از آنچه شنیده بودهایم این همه سال
✍#اسماعیلعلیخانی
#یحیی_سنوار
✒️@sherkadeh
بودی سر ظالمان دنیا آوار
استادِ گرفتنِ قرار از اشرار
شد سمبل ایستادگی بعد از این
آنگونه قوی نشستنات ای سنوار
✍#اسماعیلعلیخانی
#یحیی_سنوار
✒️@sherkadeh