▫️
کدبانوی خانه بود مادر جانم
بی عذر و بهانه بود مادر جانم
دلتنگ دو دست پینه دارش هستم
دستش پدرانه بود مادر جانم
#نوروز_رمضانی
@sheroadab139
▫️
تصمیم ما برعکس سابق،ما شدن نیست
همراز با هم تا دل دریا شدن ، نیست
دیگر تلاش نیمه ی گم گشته ی ما
در قاب چشم یکدگر پیدا شدن نیست
حتّی به خواب ما ، به قدر برگِ کاهی
خواب و خیالِ "وامق و عَذرا"شدن نیست
در کهنه بازاری که بر جسم متاعش
پیراهنی جز کسوتِ سودا شدن نیست
ساز جدایی را خریداریم و افسوس
صوت و صدایش نغمه ی زیبا شدن نیست
مرغ امید ما پریده از لب بام
تصمیم ما برعکس سابق،ما شدن نیست
#طباطباییندوشن_امید
@sheroadab139
▫️
دمیده در هوا عطر گل سرخ
گرفته کوچه را عطر گل سرخ
دوباره صبح شد خورشید خانم
بیاور چای با عطر گل سرخ
#صفيه_قومنجانی
@sheroadab139
▫️
صبحدم دل را مقیم خلوت جان یافتم
از نسیـم صـبـح بوی زلف جانان یافتم
#خواجوی_کرمانی
@sheroadab139
▫️
آهم كه هزار شعله در بر دارد
صد سلسله كوه را ز جا بر دارد
من رعدم و میترسم اگر آه كشم
سرتاسر آسمان ترک بر دارد
#ایرج_زبردست
@sheroadab139
▫️
داغی که به روزهای تعطیل گذاشت
با این همه صبر و طول و تفصیل گذاشت
هر روز اگرچه میدمد ناچار است
خورشید برای جمعه زنبیل گذاشت
#دکترطیبه_بقایی
@sheroadab139
رنگِ تازه
همیشه ؛ یک ، دو ، سه -- آمارهای تکراری
و زندگی شده : تکرارهای تکراری
همیشه کات ؛ سَرَم رفت این چه بازی شد ؟!
کبوتر و لبِ دیوارهای تکراری
شماره های مسلسل ، اگر غلط نکنم
روایتی ست ز هشدارهای تکراری
و تا همیشه ی دنیا ، همیشه لبریز است
درختِ حوصله از سارهای تکراری
صلاح نیست اگر دستِ غیب بردارد
ز دوشِ ثانیه ها ، بارهای تکراری
بیا تو را به خدا ، طرحِ بهتری بزنیم
و رنگِ تازه بر این کارهای تکراری
سید فضل الله طباطبایی ندوشن (امید)
شهریور ۱۳۸۰ / یزد
کتاب "همسایه با سکوت " / ص ۳۷
@tabatabaeinodoushan
▫️
از زلف تو ای دوست بهپا سلسله داریم
تا مرزِ جنون چند قدم فاصله داریم
هرگز نکنم شکوِه ، من از سنگدلی ها
هر چند که با دوست کمی مسئله داریم
گفتی که کنم صبر من از دوریَت اما
باز آ که دلی خسته و کم حوصله داریم
رفتی و از آن روز هنوز ای گل زیبا
ما گوش بهبانگ جرس قافله داریم
از دست تو یک ذره شکایت نتوان کرد
والله که از دست دل خود گله داریم
دلباخته ی غیر شدی آه و دریغا
ماییم که در شهر دلی یکدله داریم
پای از سر کوی تو کشیدن به سرم نیست
هر چند که ما پای پر از آبله داریم
«غمگینِ» تو آورده سندپارهٔ دل را
این قدر مگو ما سند باطله داریم
#حسین_کریمیزاده
@sheroadab139
▫️
حدودساعت باران به وقت شرعیِ شعر
نشسته ام که دو رکعت غزل به جا آرم
بدون علم عروض و بدون آرایه
چقدر ساده نوشتم که دوستت دارم
#ظهیر_موءمنی
@sheroadab139
▫️
بالاخره در زندگی هر آدمی یک نفر پیدا میشود که بیمقدمه آمده مدتی مانده، قدمی زده و بعد اما بیهوا غیبش زده و رفته.
آمدن و ماندن و رفتن آدمها مهم نیست.
اینکه بعد از روزی روزگاری، در جمعی حرفی از تو به میان بیاید، آن شخص چگونه توصیفت میکند مهم است.
اینکه بعد از گذشت چند سال، چه ذهنیتی از هم دارید مهم است.
#۹شهریور_درگذشت
#صمد_بهرنگی
@sheroadab139
▫️
حتی اگر از عشق سری خواسته بودم
از شوکت سیمرغ، پری خواسته بودم
خورشید درخشان به کفم بود ولی من
از شمع، دل شعلهوری خواسته بودم
با عقل خود از عشق سخن گفتم و خندید
آری خبر از بی خبری خواسته بودم
غیر از ضررم مشورت دوست نبخشید
ای کاش ز دشمن نظری خواسته بودم
افسوس خدا حاجت یک عمر مرا داد
ای کاش لب سرخ تری خواسته بودم
#فاضل_نظری
@sheroadab139
▫️
ای آنکه دلم از غم تو شد متلاشی
سخت است کنار دل تنگم تو نباشی
دارد شب دلتنگی من باز می آید
ای کاش به زخمم نمکی تازه بپاشی
تصویرم اگر زشت بیفتد به از آن است
بر صورت آیینه ی من خط بخراشی
ای مرگ دگر با چه زبانی بنویسم
زود است مداد دل من را بتراشی
هرگز نکنم داوری لیگ دلت را
با این همه بینظمی و جنجال و حواشی
صد بوسه، نثار لب تو می کنم امشب
ای عشق اگر عشقترین عشق، تو باشی
#محمدحسین_حیدریزرنه
@sheroadab139