▫️ از جانب تو سلام می‌خواست دلم از صوت تو التیام می‌خواست دلم گفتم که فقط بخند بی‌حرف و حدیث موسیقی بی‌کلام می‌خواست دلم #نفیسه_نعمتی @sheroadab139

▫️ برنیمکت ِخیالت خیالم را به آغاز فصل سرد می سپارم تا گرم از گرمای نگاهت شنبه را در کوچه ی بیصدای چشمانت در آرامش شروع کنم ودربدرقه ایام هوای بارانی را به باغچه ی دستانت  می سپارم که عشق بکارد  #سعید_وطن‌نیا_گروسی @sheroadab139

▫️ گر غایبی ز دل، تو در این دل چه می‌کنی؟ #مولوی @sheroadab139

‌▫️ دنیا مانند یک زمین بازی است. می شود با سرسره، تاب و چرخ و فلکش بازی کنی و با بچه ها بگویی و بخندی. می شود هم قهر کنی و کنجی با حسرت و ماتم، شادی دیگران را نگاه کنی. می شود از همان ابتدا سرِ جنگ برداری نه بازی کنی، نه لذت ببری. دنیا دقیقاً همین است تلاش برای زیاد داشتن و لذت نبردن، بیهوده است. تلاش برای راضی کردن همه بیهوده است. بلند شو تا هنوز  جانی و توانی داری از پله ها بالا برو تاب بخور بچرخ دیوانه باش و لذت ببر #نرگس_صرافیان_طوفان @sheroadab139

▫️ صد ساله ره است از طلب من تا تو در بادیهٔ طلب من آیم یا تو جانی به سه بوسه شرط کردم با تو شرطی به غلط نرفت ها من، ها تو #خاقانی @sheroadab139

‌▫️ سحرم دولت بیدار به بالین آمد گفت برخیز که آن خسرو شیرین آمد قدحی درکش و سرخوش به تماشا بخرام تا ببینی که نگارت به چه آیین آمد #حافظ   @sheroadab139

▫️ #میلاد_ابوالفضل_العباس ع #مبارکباد! ای آب حیات تشنه ی چشمانت صد رشته قنات تشنه ی چشمانت از آب صدای العطش می آید دریای فرات تشنه ی چشمانت #محمود_عباسی_عقدا م.بیرنگ 👉 @mberang

▫️ دنیا غمِ هجرانِ تو را نیز سرآورد پیراهنِ خونینِ تو را از سفر آورد آه این‌چه حریفی‌ست که‌در دورِ غم‌از او چون باده طلب کردم و خونِ جگر آورد موجِ غمِ عشقِ تو به هرسو که دلش خواست آزرده دلم برد و دل آزرده‌تر آورد گفتی‌که به‌جز من به‌کسی دل نسپردی نفرین به سخن‌چین که برایم خبر آورد گفتم که حریفِ غمِ عشقِ توأم اما دردا که مرا نیز غم از پای درآورد تو نم‌نمِ بارانی و من قطره‌ی اشکم هرکس که تو را دید مرا در نظر آورد در خاطرِ ما خاطره ی تلخِ خزان بود این باغ چرا بارِ دگر برگ و بر آورد #علی_مقیمی @sheroadab139

▫️ لبخند های تو طلوع آفتاب است نگاهت عشق باید با تبسم چشمانت روزم را به عشق پیوند کنم. #رضا_کریمی ‌ ‌@sheroadab139

▫️ سکوت می‌کنم امشب به جای گفت و شنود مرا ببخش که دل گرم صحبت تو نبود من آن تبسم بی پاسخم که هیچ کسی به یاد  من غزل  عاشقانه ای نسرود گناهکارم و در دام خود گرفتارم اسیر در قفس تن به اتهام وجود دروغ گفتم و سوگند خوردم آه دریغ بخوان دوباره دلم را به جایگاه شهود به آسمان حقیقت ببر مرا ای دوست که عشق های زمینی دل مرا نربود #علی_مقیمی @sheroadab139