مثل خرمشهر آزادم کن از چنگ جنون
این بغل را داغ تر از شرجی اهواز کن
فرهاد حامد
یا_اباصالح_مددی ...
#یابن_الحسن ! برای خودم گریه میکنم
از عمق دردهای خودم #گریه میکنم
خیلی کم از غم تو شدم مرد #ندبه ها
از کثرت جفای خودم گریه میکنم
خیلی ولی هوای مرا داشتی شها!
از وضع بیوفای خودم گریه میکنم
از یک #گناه هم نگُذشتم برای تو
از خُلق بیحیای خودم گریه میکنم
از #غربت تو پیشکش ، از ظلمت خودم
از غفلت و خطای خودم گریه میکنم
آن شیعهای که خواستی از من ، نگشتهام
امروز در عزای خودم گریه میکنم
آداب #انتظار ، نیاورده ام به جا
از شومیِ سزای خودم گریه میکنم
ترسم بمیرم و نرسم به #ظهور تو
#یا_بن_الحسن! برای خودم گریه میکنم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
آدم نشسته بود ، شش نفر آمدند ، سه نفر طرف راستش نشستند و سه نفر طرف چپ.
به یکی از سمت راستیها گفت : «تو کیستی؟»
گفت : «عقل»
پرسید : «جای تو کجاست؟»
گفت : «مغز»
از دومی پرسید : «تو کیستی؟»
گفت : «مهر»
پرسید : «جای تو کجاست؟»
گفت : «دل»
از سومی پرسید : «تو کیستی؟»
گفت : «حیا»
پرسید : «جایت کجاست؟»
گفت : «چشم»
سپس به جانب چپ نگریست و از یکی سؤال کرد : «تو کیستی؟»
جواب داد : «تکبر»
پرسید : «محلت کجاست؟»
گفت : «مغز»
گفت : «با عقل یک جایید؟»
گفت : «من که آمدم عقل میرود.»
از دومی پرسید : «تو کیستی؟»
جواب داد : «حسد»
محلش را پرسید.
گفت : «دل»
پرسید : «با مهر یک مکان دارید؟»
گفت : «من که بیایم ، مهر خواهد رفت.»
از سومی پرسید : «کیستی؟»
گفت: «طمع»
پرسید : «مرکزت کجاست؟»
گفت : «چشم»
گفت : «با حیا یک جا هستید؟»
گفت : «چون من داخل شوم، حیا خارج می شود.»
─┅─═इई 🌸🌺🌸ईइ═─┅─
هدایت شده از کانال ܫࡎـــܝ ࡈ߭ߊߺـــܣࡐܝ
صبح یعنی که
خدا فرصت آغازت داد
بال و پر داد تو را، رخصت پروازت داد
صبح یعنی که
خدا فال قشنگی به شما از
غزلهای همین خواجهٔ شیرازت داد
سلام ...صبحتان بخیر💐
امروزتون قشنگ
عمرتون بلند
روزی تون زیاد
مشکلاتتون کم
لبخندتون همیشگی
مهربونی توقلبتون و
دعای خیر همراهتون....
🌸🍃
صبح میشود کنار عطر ریحان
زندگی را میبوسم
و روز و پنجره را
با مقداری از آفتاب
که از کنار ابرها از آسمان میچکد
ستایش میکنم
من هنوز هستم.
#احمدرضا_احمدی
24.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #کهن_خوانی
🔸شعرخوانی #علی_محمد_مودب
#بوستان_سعدی | باب اول در عدل و تدبیر و رای
🔹«به پیکار دشمن دلیران فرست
هژبران به ناورد شیران فرست
به رای جهاندیدگان کار کن
که صید آزمودهست گرگ کهن
مترس از جوانان شمشیر زن
حذر کن ز پیران بسیار فن
جوانان پیل افکن شیرگیر
ندانند دستان روباه پیر
خردمند باشد جهاندیده مرد
که بسیار گرم آزمودهست و سرد
جوانان شایستهٔ بخت ور
ز گفتار پیران نپیچند سر
گرت مملکت باید آراسته
مده کار معظم به نوخاسته
سپه را مکن پیشرو جز کسی
که در جنگها بوده باشد بسی
به خردان مفرمای کار درشت
که سندان نشاید شکستن به مشت
رعیت نوازی و سر لشکری
نه کاری است بازیچه و سرسری
نخواهی که ضایع شود روزگار
به ناکاردیده مفرمای کار
نتابد سگ صید روی از پلنگ
ز روبه رمد شیر نادیده جنگ
چو پرورده باشد پسر در شکار
نترسد چو پیش آیدش کارزار
به کشتی و نخجیر و آماج و گوی
دلاور شود مرد پرخاشجوی
به گرمابه پرورده و عیش و ناز
برنجد چو بیند در جنگ باز...»
💠
#سعدی
در هوایت، بیقرارم، بیقرارم، یاحسین
نام کسرا بر لبم، جز تو نیارم، یا حسین
صیقلِ جانِ منی، من عاشقِ آئینهام
تا پذیرد آئینه، دلبر ندارم یا حسین
ذره ذره، ذره ذره، ذره ذره، بُردهای
بر فنا جان و دلم را میسپارم یا حسین
چشمِ دل بُگشوده و نادیدنیها دیدهام
این همه نادیدنی شد افتخارم یا حسین
گر نظر بر بندهی ناچیز و ناقابل کنی
کافرم با این سرم، گر سر به دارم یا حسین
رقص و جولان بر سر میدان به جان آوردهای
بوسه اندر خون مردان می گذارم یا حسین
در هوای عشقتان بوسه غزل خوان می زنم
بال و پر بشکسته در ره، انتظارم یا حسین
گشتهای عینالیقین، نور خدا اندر زمین
بذر عشقت را به جان، هر دم بکارم یا حسین
این تن خاکی نگر، خود را به خون آغشته
کرد
تا شوی راضی ز بنده جان نثارم حسین
رقص در خون دیدهام با جان ودل آشفتهام
مست مستم میکنی، ای غمگسارم یا حسین
من چه #بیتاب آمدم در کوی سرمستان به ناز
گوشِ دل بر این نوا کرده خمارم یا حسین
عاشق روی شما گردیده این جان و دلم
من از این عشق الهی دست ندارم یا حسین
#کبری_رحمتی
#بیتاب