فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زندگی باید کرد....
به کجا می نگری!؟ 🍃🌹
زندگی ثانیه ایست!
وسعت ثانیه را میفهمی!؟
هیچکس تنها نیست
"ما خدا را داریم" ...
میشود با یادش
همچو نسیم
بال در بال پرستو
"بوسه بر قلب" شقایقها
زد و زیبا زیست..!🍃🌹
بر صفحه ی دل نام تو دُرّ و گهر ماست
در راه حرم گَردِ به سر، تاج سر ماست
از روز ازل کرده خدا عشق تو راخلق
آن عشق که در ماتم تو چشم تر ماست
در روضه ی تو کرده دلم سوی تو پرواز
هر اشک غمت ناله ای از بال و پر ماست
از داغ علی اکبر تو در تب وتابیم
از ناله ی سوزان تو، خونین، جگرماست
ما سینه زن دیده ی خونبار تو هستیم
قربان حسینیم ،دم مختصر ماست
چون بر سر نی کرده سرت آیه تلاوت
تو حقّی و این یک سند معتبر ماست
در راه رسیدن به تو و کرب وبلایت
یک پای پر از آبله ای همسفر ماست
عمریست که ما غرق گناهیم نیامد
مهدی که غم غربت او براثر ماست
تا یوسف تو از سفرش باز بیاید
عجل لفرج ذکرخوش مستمر ماست
#السلام_علیک_یااباعبدالله
لیان
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@Sheroadab_alavi
مــا بے شناسنامه نیستیم اهل قنوتیم،
سـاڪن دشٺ نیایش و بچـﻫ جنوب عشقیم،
مارا مے شود دࢪ ﻫـر گۈشه مسـجد پیــدا ڪرد.
دࢪهــر جنسے جست و جو نمـود و با هر دردۍ یافٺ...
شـﻫــیدبهشتے
خیلی هوای کربلا را دوست دارم
اشک و مناجات و دعا را دوست دارم
این حالت خوبِ بکا را دوست دارم
من دین خود را از رسول الله دارم
زهرا، علی و مجتبی را دوست دارم
مشهد، حرم، پائین پا، صحن گهرشاد
این گنبد و گلدسته ها را دوست دارم
از تو چه پنهان باز دلتنگ حسینم
خیلی هوای کربلا را دوست دارم
آرام کنج دنج روضه می نشینم
هیئت، محرّم، روضه ها را دوست دارم
بالا نیاوردم سرم را تا ببینی
این گریه های بی صدا را دوست دارم
گریان دستّ بسته ی زینب بیا ... آه
من گریه کردن با شما را دوست دارم
وحید محمدی
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@Sheroadab_alavi
وامی گذارم تا سحر چشم ترم را
شاید ببینم بار دیگر مادرم را
این کوچه می داند که من تنهاترینم
این خانه می فهمد تمام باورم را
ای اشک ها ای ناله ها کارم تمام است
امشب اجل می گستراند بسترم را
باید به یاد روز عاشورا گذارم
بر خاک ها هنگام جان دادن سرم را
با یاد زهرا درد زهر از یاد من رفت
بر باد داده داغ او خاکسترم را
صفرای رنج مجتبی را وا گذارید
قاسم شکوفا می کند باغ و برم را
شیرین تر از جان ست این زهری که خوردم
خاموش کرد آتشفشان حنجرم را
ای زهر ممنون از تو بر زهرا رسیدم
پر کن دوباره از شراره ساغرم را
خواهر منال از غربتم، بارانی از تیر
تشییع خواهد کرد امشب پیکرم را
***