9.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مدح خوانی حضرت فاطمه معصومه (س)
🎙 سیدمصطفی میرداماد
📎 #حضرت_معصومه
📎 #حسینیه_معلی
دو خوانش غزل ۲۸۳ حافظ.mp3
4.53M
غزل شمارهٔ ۲۸۳
سحر ز هاتف غیبم رسید مژده به گوش
که دور شاه شجاع است می دلیر بنوش
شد آن که اهل نظر بر کناره میرفتند
هزار گونه سخن در دهان و لب خاموش
به بانگ چنگ بگوییم آن حکایتها
که از نهفتن آن دیگ سینه میزد جوش
شراب خانگی ترس محتسب خورده
به روی یار بنوشیم و بانگ نوشانوش
ز کوی میکده دوشش به دوش میبردند
امام خواجه که سجاده میکشید به دوش
دلا دلالت خیرت کنم به راه نجات
مکن به فسق مباهات و زهد هم مفروش
محل نور تجلیست رای انور شاه
چو قرب او طلبی در صفای نیت کوش
به جز ثنای جلالش مساز ورد ضمیر
که هست گوش دلش محرم پیام سروش
رموز مصلحت ملک خسروان دانند
گدای گوشه نشینی تو حافظا مخروش
#استاد_آهی
#استاد_موسوی_گرمارودی
#حافظ_خوانی_و_ادبیات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹
❄️درآخرین شب بهمن ماه
🐟آرزومندم
❄️اسفندماه براتون سراسر
🐟خوشی و خوشبختی باشه
❄️به امید فردایی بهتر
🐟خیالتون آسوده خاطرتون جمع
❄️و روزڪَارتون مهربان باد
شب زیباتون بخیر و درپناه خداوند متعال ❄️
تنہابہشوقڪربوبلامیکشمنفس
دنیاےِبیحُـسِینبہدردمنمیخورد")💔
صَباحاً اَتَنَفَسُ.. بِحُبِ الحُسَین💚
🍃رو به شش گوشهترین
قبلهی عالم
هر صبح بردن نام
حسیـــن بن علی میچسبد:
چِــقَدَر نـام تــو زیبـاست
اَبــاعَبـــــدالله...
هرکسی داد سَلامی به تو
و اَشکَش ریخت ،،،
او نَظـَرکَــردهی زَهــراست...
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ
وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ
وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
وعَلی العباس الحسُیْن...
ارباب بيکفن ســــــــلام...
#صبحم_بنامتان_اربابم
سلام امام زمانم✋🌸
🔸 چنان در چنبره دغدغههاے روزمره خود گرفتار آمدهایم که نمیفهمیم کسی روز و شباش را به شوق ظهور در بینمان سر میکند و از غصهے گرفتارےها و غفلتهایمان سخت آزردهخاطر میشود. ما هم یاد او هستیم ولی نه آن گونه مشتاقانه که باید.
🔹 راستش بدمان نمیآید ظهور اتفاق بیفتد؛ ولی بعد از اینکه کار و بارمان ردیف شد و آرزوهایمان محقق گشت و خیالمان از بابت همه چیز راحت شد.
🔸 ولی تا شما نیایید مگر چیزے ختم به خیر و رو به راه میشود؟!
شب است و هیچ کسم راه صبح ننماید
خدای را ز که گیرم چنین سراغی را ؟
ستارگان همه فانوس های خاموشند
به نورشان نتوان یافت راه باغی را
کجاست آنکه سر از خانه ای برون آرد
به راه من فکند پرتو چراغی را ؟
جهان ز خنده ی شیرین آفتاب تهی است
چه حاجت است به نور آشیان زاغی را
من از سپیده دمان غیر ازین ندارم چشم
که از افق شنوم ناله ی کلاغی را
#نادر_نادرپور