"آقا بازکنید لدفا"
از همون پشت در جواب داد: "من نامه ای ندارم اشتباه، اومدید به سلامت!"
رفتم جلو و نگاهِ مرد پستچی انداختم، قبل اینکه درست حسابی فکر کرده باشم دیدم دفترو امضا کردم و نامه رو گرفتم. شاید بعد از کنجکاویِ اینهمه سال... نمیدونم! چپوندمش زیر چادر و با آرنج درو زدم. درو محکم باز کرد و شاکی داشت میگفت "مگه نگفتم اشتبا اومدی" که چشمش افتاد به من. قیچی باغبونی دستش بود و عرق از پیشونیش میریخت. چشامو انداختم پایین و کاسه ی آش نذریو گرفتم سمتش: "شرمنده انگار بد موقع مزاحمتون شدم، نذریه". از حالت شوکه که دراومد، کاسه رو از دستم گرفت و یه لبخند خسته زد: "اختیار دارید. دستتون درد نکنه؛ مرضیه عاشق آش رشتس"
لبخند زدم. مرضیه... مرضیه رو هیچکی ندیده بود؛ اکرم خانوم میگفت ازین زنای توو خونه بشین و آفتاب و مهتاب ندیدس. اکرم خانوم همسایه روبروییشون بود؛ تعریف میکرد که بعضی شبا میبیندشون که دوتایی سوار ماشین میشن و میرن دور دور؛ غیر اون دیگه هیچوقت از خونه بیرون نمیاد. بچه نداشتن. اکرم خانوم میگفت مرضیه اجاقش کوره؛ برا همینم از خونه نمیاد بیرون، افسردگی داره...
حرف اکرم خانوم که پیچید و پیچید، آقا مرتضی شد مرد نمونه ی محل؛ که شب به شب با دست پر و روی خوش و لب خندون میرفت خونه. اکرم خانوم میگفت مرد به این میگن به خدا! ببین چطور پای زنش مونده! تازه ماه به ماهم با شاخه گل و شیرینی و کادو میره خونه! خوش بحال زنش. اکرم خانوم که بین خانوما رشته کلامو دست میگرفت، بلاخره یه جا از سر و ته حرفش میخورد به خوشبختی مرضیه. مرضیه ی اجاق کوری که تا حالا هیچکی ندیده بود!
آقا مرتضی قیچیو که گرفت بالا، حواسم دوباره برگشت سرجاش:
"ببخشید من با این سر و وضع اومدم دم در؛ بهاره و دل مشغولیِ رسیدن به باغچه ها. مرضیه عشق میکنه با این باغچه ها؛ نمیشه از زیرش در رفت".
و خودش ریز خندید. نمیدونم چیشد که از دهنم پرید: "آخی... حالا خونه ان مرضیه خانوم؟"
"آره. مرسی واسه آش. کاسه رو میارم براتون."
و بدون مکث درو کوبید به هم. مات و مبهوت خیره شدم به در آبی و قدیمی خونشون. پاکت نامه رو از زیر چادر کشیدم بیرون و مستاصل نگاش کردم. دست خودم نبود؛ سرشو پاره کردم که از توش یه عکس افتاد پایین. خم شدم برش داشتم. عکس یه دختر بچه ی سبزه و نمکی با موهای بافته ی قهوه ای روشن بود. لپاش چال داشت؛ محو خندش شده بودم... دوباره نگاهی انداختم به پاکت و تیکه کاغذ کوچیکی که مونده بود تهش. برای اکرم خانوم که سرشو از پنجره روبرویی کشیده بود بیرون دست تکون دادم و خیره شدم به نامه.
کلمه هاش انگار توی سرم زنگ میزد:
"ببینش چقدر بزرگ و ناز شده مرتضی؛ دیگه نمیتونم جواب نبودنتو بدم بخدا. بس نیست مادر؟ آخه سر زا رفتن مرضیه تقصیر این بچس؟ گناه داره مرتضی؛ بخدا گناه داره... کاش حداقل اندازه ی گل و گیاهات دوسش داشتی"
صدای قیچی باغبونی و آواز آروم مرتضی از توی حیاط میپیچه به هم:
"ای همه گل های از سرما کبود
خنده هاتان را که از لب ها ربود
روزگاری شام غمگین خزان
خوشتر از صبح بهارم می نمود..."
راهمو میکشم سمت خونه و نامه ی مچاله شده ی کف دستم بی صدا میفته کف جوب...
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🍃📗🌸🍃━━━┓
@Sheroadab_alavi
┗━━━🍃🌸📘🍃━━━┛
🌸🌱🎉گل بریزید نقل بپاشید، شام جشن و شادیه
🎉حلول ماه ذی الحجه و فرارسیدن سالروز پیوند مبارک و پر برکت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (علیهم السلام) و سیدة نساء العالمین حضرت فاطمة الزهراء (سلام الله علیها)پیشاپیش مبارک و خجسته باد.
🌹¦⇠#روز_ازدواج
🌹¦⇠#ذی_الحجه
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🍃📗🌸🍃━━━┓
@Sheroadab_alavi
┗━━━🍃🌸📘🍃━━━┛
🎊بر اوج محبت علے اوجے نیست
🎉در بحر بجز کرامتش موجے نیست
🎊در کل ممالک و مذاهب به جهان
🎉مانند علے و فاطمه زوجے نیست
🎊عروس خانه حیدر مبارکت باشد
🎉شروع زندگی مشترک کنار علی
🎈سالروز نورانے ترین پیوند هستی
مبارک🎈
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🍃📗🌸🍃━━━┓
@Sheroadab_alavi
┗━━━🍃🌸📘🍃━━━┛
4_5819006384804465009.m4a
933.8K
#شادمانه... عربی 🌸
سالروز پیوند حضرت علی و حضرت فاطمه
#ذی_الحجه
#روز_ازدواج
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🍃📗🌸🍃━━━┓
@Sheroadab_alavi
┗━━━🍃🌸📘🍃━━━┛
11.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مدح امیرالمؤمنین
#محمدرضا_طهماسبی
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🍃📗🌸🍃━━━┓
@Sheroadab_alavi
┗━━━🍃🌸📘🍃━━━┛
خوشا به صفر! کِسادِ خود است و رونقِ غیر
به بینیازیِ او نیست در جهان عددی ...
#محمود_حبیبی_کسبی
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🍃📗🌸🍃━━━┓
@Sheroadab_alavi
┗━━━🍃🌸📘🍃━━━┛
🍃💚﷽💚🍃
به ظالم خَم نخواهد گشت قطعا قد و بالایش
کسی که روز و شب با یاعلی برخیزد ازجایش
اگر که ذوالفقارش سر برون آرد به قهر خود
منافق را به آنی می کند از جمع مِنهایش
من و اَمثال من در این حرم آیا چه می خواهیم
اگر جبریل می سوزد دراین درگاه پرهایش
اگر درکربلا نام علی را می بری قطعا؛
برات کربلایت در نجف خورده ست امضایش
کسی که دست رد برسینه ی عالم نزد هرگز
یقینا فرق خواهدکرد معنای بفرمایش
کجایی عدل پی در پی که در مُلکت یهودی نه؛
مسلمانی درآمد بارها خلخال از پایش
اگر آقایی ام داده درعالم علتش این است
کسی را غیر مولایم نخواندم هرگز آقایش
اگر نوکر بسوزد هم درآتش مطمئن هستم
نخواهد سوخت دستش لااقل در بین اعضایش
چه شب هایی که این تن شد کبود ازداغ فرزندت
خودت در روز محشر یاعلی نگذار تنهایش
🔸شاعر:
#مهدی_رحیمی
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🍃📗🌸🍃━━━┓
@Sheroadab_alavi
┗━━━🍃🌸📘🍃━━━┛
message-1717826173-39.mp3
8.78M
🌸 ازدواج حضرت علی حضرت فاطمه
💐مادر مهربون، مادر آسمون
💐کل نوکرات، هم الفائزون
🎙 سید رضا نریمانی
📎 #روز_ازدواج
📎 #ازدواج_آسمانی
📎 #انتخاب_درست
بزن کف مرتضی داماد گشته
بزن کف قلب زهرا شاد گشته
👏👏👏
بزن کف در قدوم ماه داماد
بزن لبخند تا حق را کنی شاد
👏👏👏
چنین داماد را باشد عروسی
که هستی آیدش بر پای بوسی
👏👏👏
عروسی دختر ختم رسولان
عروسی مصطفی را راحت جان
👏👏👏
عروسی مریم و هاجر کنیزش
عروسی کو خدا دارد عزیزش
👏👏👏
عروسی هستی هستی فدایش
عروسی خلق داماد از برایش
👏👏👏
چه دامادی که فخر کائنات است
چه دامادی خداوند ثبات است
👏👏👏
چه دامادی سراپا فخر و عزت
چه دامادی خدای عشق و غیرت
👏👏👏
چه دامادی محمد ساق دوشش
ملائک هم غلام حلقه گوشش
👏👏👏
حلول ماه ذی الحجه و سالروز ازدواج حضرت علی(ع) و حضرت فاطمه(س) مبارک باد 🌺🍃