💠سرّ عشق
ما ز دلبستگی حیله گران، بی خبریم
از پریشانی صاحبنظران بی خبریم
عاقلان، از سر سودایی ما بی خبرند
ما ز بیهودگی هوشوران، بی خبریم
خبری نیست ز عشّاق رُخش، در دو جهان
چه توان کرد که از بیخبران بی خبریم؟
سرّ عشق، از نظر پرده دران پوشیده است
ما ز رُسوایی این پرده دران بی خبریم
راز بیهوشی و مستیّ و خراباتی عشق
نتوان گفت، که از راهبران بی خبریم
ساغری از کف خود بازده، ای مایهی عیش!
ما که از شادی و عیش دگران بی خبریم
#امام_خمینی
محمودمشرف آزادتهرانی.mp3
593.4K
کودک در گذار بیم
می لرزد به یک نسیم
می سوزد به شبنمی
کودک بیمناک را
سایه نشین خاک را
مادر مهر
طالعی
گوهر سرخ خاک را
دست برآور از مغاک
بنشان بر سریر تاک
دست افشان و نعره زن
جامه ارغوان بپوش
چنگ در ارغنون بزن
باده بی گمان بنوش
زخم تو سبز می شود
مرگ تو عشق
عشق تو کین
وه گل سرخ را ببین
می رقصد به شبنمی
می نازد به عالمی
#شعرخوانی
#محمود_مشرف_آزاد_تهرانی
♡••
خُـــــــدایۍ را دوست دارمـ
ڪہ عالمـ همہ شیدایۍ اوست...
♡••
دردیست درد عشـــق
ڪہ درمان پذیر نیسـت
از جــان گریز هست و
ز جانــان گـریز نیست...
Hojat Ashrafzade - Baran Bebarad Miravi (Demo).mp3
5.78M
♡••
#حجتاشرفزاده
بارانبباردمیروی...
دیوانگی زین بیشتر؟ زین بیشتر، دیوانه جان
با ما، سر دیوانگی داری اگر، دیوانه جان
در اولین دیدار هم بوی جنون آمد ز تو
وقتی نشستی اندکی نزدیکتر دیوانه جان
چون مینشستی پیش من گفتم که اینک خویشِ من
ای آشنا در چشم من با یک نظر دیوانه جان
گفتیم تا پایان بریم این عشق را با یک سفر
عشقی که هم آغاز شد با یک سفر دیوانه جان
کی داشته است اما جنون در کار خویش از چند و چون
قید سفر دیوانه جان! قید حضَر دیوانه جان
ما وصل را با واژههایی تازه معنا می کنیم
روزی بیامیزیم اگر با یکدگر دیوانه جان
تا چاربند عقل را ویران کنی اینگونه شو
دیوانه خود دیوانه دل دیوانه سر دیوانه جان
ای حاصل ضرب جنون در جان جان جان من
دیوانه در دیوانگی دیوانه در دیوانه جان
هم عشق از آنسوی دگر سوی جنونت میکشد
گیرم که عاقل هم شدی زین رهگذر دیوانه جان
یا عقل را نابود کن یا با جنون خود بمیر
در عشق هم یا با سپر یا بر سپر دیوانه جان
تاوان عشق را دل ما
هر چه بود داد
چشم انتظار باش
در این ماجرا تو هم
#فاضل_نظری
#داستانک_مهدوی
▫️آمدند پیش برادر،
با او حرف زدند، از او گندم خریدند ولی او را نشناختند.
دوباره و سه باره هم آمدند،
ولی تا یوسف علیه السلام خودش را به آنها معرفی نکرد، او را نشناختند.
خدا اگر بخواهد حجت خودش را مخفی می کند،
حتی از برادران و پدرش؛
او هم به اذن خدا بین مردم راه می رود،
در بازارها قدم می زند،
روی فرش ها پا می گذارد،
ولی او را نمیشناسند؛
شباهت یوسفِ یعقوب و یوسف فاطمه همین مخفی ماندن است.
امام صادق علیه السلام اینگونه فرموده است.
📚غیبت نعمانی، ص163.
4_5992156878946174411.mp3
9.43M
♡••
#حجتاشرفزاده
بــرف آمد...