روزهایی که از شلوغی شهر
خُرد و درمانده میرسم خانه
فکرهای اداری و مالی
میدود در سرَم حریصانه
وقتهایی که از زمین و زمان
خسته و دلشکسته و کِسلم
گاهگاهی که حالِ من خوش نیست
از تمامِ جهان گرفته دلم
لحظههایی که دوری از خورشید
کرده آیینهی مرا تیره
روزگاری که زَرق و برقِ حیات
کرده چشمِ مرا به خود خیره
بیتکلّف، بدونِ تشریفات
سوی قبله به راه میافتم
میروم در پناهِ حضرتِ عشق
مست، در بارگاه میافتم
میروم تا جَلا دهد قلبم
از وجودم غبار برگیرد
میروم تا نهالِ خشکِ دلم
از صفای حرم، ثمر گیرد
شاهعبدالعظیم جانِ ریست!
جانِ ری نه! که جانِ تهرانست
زائرش: زائرِ حسینِ غریب
حرمش: کربلای ایرانست!
مثلِ جدّش: کریم و بخشندهست
ناامید از درش نرفته گدا
زائرش شاد میرود ز حرم
میشود از غمِ زمانه رها
در حریمِ بهشت او مدفون
اهلِ دانش؛ اعاظمِ علماند
طالبانِ حدیثِ اهلُالبیت
گِرد این قبّه، عازمِ علماند
ملجاء مشکلِ گرفتاران
داروی دردهای سختست او
گرچه شاهان، کنارِ او دفناند
شاهِ شاهانِ پایتختست او
بیتعارف، مجاورانِ حرم
اهلِ مهماننوازی و کرماند
همگی سفرهدار و بخشنده
همگی باوقار و محترماند
#امید_امیدزاده
افسوس روزگار به آن مهربان نساخت
هرگز جهان به حالِ دلِ عاشقان نساخت
نورش دلیل روشنی چشم عرش بود
منزل کسی چو فاطمه در لامکان نساخت
میساخت با مصائب دنیا ولی دریغ
چرخِ ذلیلناشده با آن جوان نساخت
آزاده بود و بندگیاش تاجری نبود
قصری بهنام خویش به هفتآسمان نساخت
زانو بغل گرفته و کُنجی نشسته است
با ماجرای عشق مگر میتوان نساخت؟
دیگر دلودماغ ندارد بلال هم
غیر از برای حضرت زهرا اذان نساخت
رنجِ علی و غربتِ اسلام و داغ و درد
چون او زنی به چند بلا همزمان نساخت
قبرش نشان نداشت ولی خود نشانهایست
توحید را خدای جهان بینشان نساخت
#امید_امیدزاده
بیا در ماتم زهرا بسوزیم
برای غربت مولا بسوزیم
عزای حضرت زهرا خصوصیست!
بیا چون شمع، بیغوغا بسوزیم
◾◾◾
امان از روضههای فاطمیه
بمیرم در هوای فاطمیه
نه تنها سینهی ما، قلب عالم_
گرفته از نوای فاطمیه
◾◾◾
علی جان! گرچه روحی ذوجَهاتم!
هنوز از حملهی آنروز ماتم!
بیا لطفی کن این《در》را عوض کن!
شده آیینهی دِق، خاطراتم!
◾◾◾
به زخم خویش مرهم میگذارم
غم و رنج و بلا را میشمارم
"همه گویند زهرا ناله کم کن"
به که گویم؟ -خدا را- درد دارم!
◾◾◾
به غیر از شادی مولا نجویم
نمیآرم غم دل را به رویم
اگر چه نیستم راضی از آن دو!
کنیز حیدرم؛ چیزی نگویم
◾◾◾
منافقسیرت و مسلِمنمایند
پیِ تطهیر خود در این عزایند!
علی جان! شب مرا در خاک بسپار
نمیخواهم به تشییعام بیایند!
◾◾◾
عزای هجر تو پایان ندارد
غمِ بیهمدمی درمان ندارد
بدون تو چه سازم؟ فاطمه جان!
پس از تو خانهام سامان ندارد
◾◾◾
تو گل، من مرغِ زار و بینوایم
که دور از تو اسیر غصههایم
پس از تو: زندگی سختست زهرا!
دعا کن زودتر پیشت بیایم!
◾◾◾
به هر جا بنگرم: جای تو خالی!
دل تنگم شده حالیبهحالی!
تصور کردم: آغوش تو مادر!
گرفتم بوسه از روی خیالی!
◾◾◾
تمام لحظههایم سوگواریست
دلیل گریههایم بیقراریست
نخوردم فضه، نانِ مادرم را
مکن اصرار این نان، یادگاریست!
◾◾◾
بیا تا از غم زهرا بنالیم
میان جمعیت، تنها بنالیم
اساسِ ظلمها در فاطمیهست!
بیا از اصلِ عاشورا بنالیم...
◾◾◾
در آن روزی که دنیا میشود خَس
و هر فردیست بیغمخوار و بیکس_
برای هر کسی حبلالمتینیست
بوَد ما را نخی از چادرش بس!
#امید_امیدزاده
ܭߊࡅ߭ߊܠܙ_ܩߊ_ܝߊ_ܢ̣ܘ_ߊܢܚ݅ࡅ߳ܝߊܭ_ܢ̣ܭَܥ̇ߊܝࡅ࡙ܥ❣↶
╭━━⊰•❀🦋🌤️📙❀•⊱━━╮
@Sheroadab_alavi
╰━━⊰•❀⏳🌤️🕯❀•⊱━━╯