شأن نزولِ مُصحفی از بیقراریام
من آیهآیه سورهی چشمانتظاریام
جان است اینکه جسم مرا ترک میکند
مرگ است اینکه آمده در سوگواریام
پاییزِ پشت خانه رهایم نمیکند
محبوسِ کوچههای پر از بیبهاریام
دارد تمامِ جان و تنم درد میکند
دردا که رفتن تو شده زخمِ کاریام
ای صبح و ظهر من، شب من، ای همیشهام!
از لحظهای که بیتو بمانم، فراریام...
اصلاً خطاست اینکه بگویم ندارمت
من دارمت هنوز، تویی که نداریام🥲
#حسین_زاهدیان