نه تسلی شفیقی،نه محبت حبیبی
به جهان مباد چون من،که از این دو بی نصیبی
به کدام آشنایی به دری روم خدایا
که در این جهان چنانم که به منزل غریبی
ز حیات خویش سیرم،که به عمر خود ندیدم
ز جهان به جز فسونی،ز کسان به جز فریبی
چو خسیس بر فرازد سر مهتری،ندارد
نه نشیب ما فرازی،نه فراز او نشیبی
ز سموم غم ندانم چه رسید این چمن را
که دگر در او نبینی نه گلی نه عندلیبی
نبرم به تیغ هم از تو که آفرید عشقم
به فراق ناصبوری،ز وصال بی شکیبی
به کدام بخت و طالع پی کار عشق گیرم؟
که به غیرِ بی نصیبی نبود مرا نصیبی
به کمال دردمندی طلب شفا ز خود کن
که نه دردمند باشد که بود کم از طبیبی
ز سخن((امیر)) تنها،به همین خوش است ما را
که به صد کرشمه بیتی شنود ز ما ادیبی
#سیدکریم_امیری_فیروزکوهی
#سید_کریم_امیری_فیروزکوهی (زادهٔ ۱۲۸۹ فیروزکوه) – درگذشتهٔ ۱۳۶۳ در تهران) از شاعران معاصر ایرانی بود. امیربانو کریمی فرزند اوست.
آزاده را جفای فلک بیش میرسد
اول بلا به عافیتاندیش میرسد
از هیچ آفریده ندارم شکایتی
بر من هر آنچه میرسد، از خویش میرسد
چون لاله یک پیاله ز خون است روزیم
کان هم مرا ز داغ دل خویش میرسد
با خار نیز چون گل بی خار بودهام
زآن رو به جای نوش، مرا نیش میرسد
رنج غناست آنچه نصیب توانگر است
طبع غنی، به مردم درویش میرسد
دست از ستم مدار، کز این خلق نادرست
خیری اگر رسد، به ستمکیش میرسد
امروز نیز محنت فرداست روزیم
آن بندهام که رزق من از پیش میرسد
چیزی نمیرسد به تو بی خون دل، امیر
جان نیز بر لب تو به تشویش میرسد
#سید_کریم_امیری_فیروزكوهى
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🌷💌💐━━━┓
@Sheroadab_alavi
┗━━━💐💌🌷━━━┛