مشام عـالمی پُر گشته از دودِ دلِ مردُم
ز بس بُردهست با خود بادْ داغاندود بوها را
ستم از دوستان چون بیشتر از دشمنان بینی
سزد گر فرق نشنـاسی ولیها و عدوها را
زَنانِ داغدیده روسریهــای سیـه پوشنـد
که ننماید سپید، از بس که برکندند موها را
سیهدِل پیر جنگاندیش را گو رو به دریا کن
سپید صلح بین، پرچمبهپرچم خیلِ قوها را
دگر می هم نباشد چارهٔ درد و غمت «امّید»
بگو ساقی چو خُمها بشکند غمگین سبوها را
سراغ روشنی کم گیر، ای شبگرد، کاندر شهر
چراغ از حجلهٔ داغ است برزنها و کوها را
#مهدی_اخوان_ثالث
سر کوه بلند آمد سحر باد
ز توفانی که میآمد خبر داد
درخت و سبزه لرزیدند و لاله
به خاک افتاد و مرغ از چهچه افتاد
سر کوه بلند ابر است و باران
زمین غرق گل و سبزهیْ بهاران
گل و سبزهیْ بهاران خاک و خشت است
برای آن که دور افتد ز یاران
سر کوه بلند آهوی خسته
شکسته دست و پا، غمگین نشسته
شکست دست و پا درد است، اما
نه چون درد دلش کز غم شکسته
سر کوه بلند افتان و خیزان
چکان خونْش از دهانِ زخم و ریزان
نمیگوید پلنگ پیر مغرور
که پیروز آید از ره، یا گریزان
سر کوه بلند آمد عقابی
نه هیچش نالهای، نه پیچ و تابی
نشست و سر به سنگی هشت و جان داد
غروبی بود و غمگین آفتابی
سر کوه بلند از ابر و مهتاب
گیاه و گل گهی بیدار و گه خواب
اگر خوابند اگر بیدار، گویند
که هستی سایهٔ ابر است، دریاب
سر کوه بلند آمد حبیبم
بهاران بود و دنیا سبز و خرم
در آن لحظه که بوسیدم لبش را
نسیم و لاله رقصیدند با هم
#مهدی_اخوان_ثالث
#سر_کوه_بلند
#آخر_شاهنامه
باز دیشب حالت من، حالتی جانکاه بود
تا سحر سودای دل با ناله بود و آه بود
چشم، شوق گریه در سر داشت، من نگذاشتم
ور نه از طوفان روح من خدا آگاه بود
صحبت از ما بود و من در پرده کردم شِکوه ها
شرم، رهزن شد و الا ّ اشک من در راه بود
کاشکی سر بشکند، پا بشکند، دل نشکند
سرگذشت دل شکستن بود و بس جانکاه بود
سوختم از آتشت، خاکسترم بر باد رفت
داستان عشق ما کوتاه و بس کوتاه بود...
#مهدی_اخوان_ثالث
#مهدی_اخوان_ثالث...
یادش سبز.....
سبز
با تو دیشب تا کجا رفتم
تا خدا وآن سوی صحرای خدا رفتم
من نمیگویم ملایک بال در بالم شنا کردند
من نمیگویم که باران طلا آمد
با تو لیک.....
ای عطر سبز سایه پرورده
ای پری که باد میبردت
از چمنزار حریر پر گل پرده
تا حریم سایههای سبز
تا بهار سبزههای عطر
تا دیاری که غریبیهاش میآمد
به چشم آشنا، رفتم
با تو دیشب تا کجا رفتم
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
باز از دیار ما به سفر رفت یار ما
ای دل، دگر به هیچ نیرزد دیار ما
سرمست و شاد رفت و خدا باد همرهش
رحمی نکرد بر غم ما، بر خمار ما
او رفت و صبر رفت و تحمل تمام شد
از هم گسست سلسلۀ اختیار ما
گفت از تو یاد میکنم، اما وفا نکرد
یادش به خیر، یار فراموشکار ما
#مهدی_اخوان_ثالث
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
خنده یِ خورشید را هر صبح🌞
دانی چیست رمز؟
گوید از عمرت
گذشت ای بیخبر شامی دگر
#مهدی_اخوان_ثالث
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
من با تو نگويم كه تو پروانه من باش
چون شمع بيا روشني خانه من باش
در كلبه ما رونق اگر نيست صفا هست
تو رونق اين كلبه و كاشانه من باش...
#مهدی_اخوان_ثالث
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@Sheroadab_alavi
همچو من باش و بگو ای دلبند
که به دانایِ توانا سوگند،
گر توانایی و گر داناییست
برترین نام خدا زیباییست
پس بخوان با منِ ژولیدهٔ مست
مست از روحِ می و سرِّ الست:
ای گلِ سرسبدِ باغِ جمال
وی جمالِ تو فراتر ز کمال
آفرینندهٔ هر بود و نبود
بود و باشد تویی و خواهد و بود
#مهدی_اخوان_ثالث
🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@Sheroadab_alavi
🍁
صبح است و باز میدمد از خاور آفتاب
گفتند هر کسی نگرد نقشِ خـود در آب
#مهدی_اخوان_ثالث
درود
#صبحتان_بکام
🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@Sheroadab_alavi
🍁
هر چند که تازه میکنی دردم،
ای صبح،
سلام بر تو،
خوش بَر دَم...
#مهدی_اخوان_ثالث
درود
#پگاهتون_به_نیکی
🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@Sheroadab_alavi
ناگهان در کوچه دیدم بیوفای خویش را
بازگم کردم زشادی دست وپای خویش را
گفته بودم بعد از این باید فراموشش کنم
دیدمش وز یاد بردم گفتههای خویش را
#مهدی_اخوان_ثالث
🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@Sheroadab_alavi
چنان تنهای تنهایم، که حتی نیستم با خود
زِ بس بگریستم بی خویشتن، بگریستم با خود
گدا و شیخ و شه دانند هر یک چندشان چون است
منِ بیدل نمی دانم که حتی کیستم با خود...
#مهدی_اخوان_ثالث
🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@Sheroadab_alavi
درین همسایه مرغی هست، گویا مرغ حق نامش؛
نمی دانم،
و شاید جغد، شاید مرغ کوکوخوان؛
درین همسایه، نامش هرچه، مرغی هست
که #شب را، همچنان ویرانهها را، دوست میدارد.
و تنها مینشیند در سکوت و وحشت ویرانهها تا صبح
و حقحق میزند، کوکوسرایان ناله میبارد.
و من آوازِ این غمگینِ دردآلود
نشد هرگز که یک شب بشنوم، بیاعتنا مانم؛
و حزنانگیز اوهامی، دلم در پنجه نَفْشارد.
درین همسایه مرغی هست خونآلودهاش آواز.
کنارِ پنجره دیشب،
نشستم گوش دادم مدّتی آوازِ او را، باز
نشستم ماجراپرسان.
چراگویان، ولی آرام،
هَمَش هَمدرد، هم ترسان:
_«چرا آوازِ تو چون ضجّهای خونین و هولآمیز؟
چه میجویی؟ چه میگویی؟
چرا اینقدر دردآلود و حزنانگیز؟
چرا؟ آخر چرا؟ …»
[بسیار پرسیدم.
و اندهناک ترسیدم.
وَ او _با گریه شاید_ گفت:
_«شب و ویرانه، آری این و این آری.
من این ویرانهها را دوست میدارم.
و شب را دوست میدارم.
و این هوهو و حقحق را.
همین، آری همین، من دوست میدارم
شبِ مطلق، شب و ویرانهٔ مطلق،
و شاید هرچه مطلق را.»
نشستم مدتی ترسان و از او ماجراپرسان
و او _با ضجّه شاید_ گفت:
-«نمیدانم چرا #شب، یا چرا ویرانهام لانه؛
ولی دانم که شب میراثِ خورشید است؛
و میراثِ خداوند است ویرانه.
نمیدانم چرا، من مرغم و آوازِ من این است.
جهانم این و جانم این
نهانم این و پیدا و نشانم این
و شاید رازِ من این است.»
در این همسایه مرغی هست ...
زندان قصر - دی ماه ۱۳۴۵
#مهدی_اخوان_ثالث
🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@Sheroadab_alavi
چمدان بسته ام از هرچه منم دل بکنم
پیرو عقل شوم قید دلم را بزنم
چمدان بسته ام از "خواستنت" کوچ کنم
تا "نبودت" بروم گور خودم را بکنم
شرح دلتنگی من بی تو فقط یک جمله ست
"تا جنون فاصله ای نیست از اینجا که منم"
#مهدی_اخوان_ثالث
دلم آتشڪده عشق و زغم ویران بود
تو بت آتشڪده عشق عمارت ڪردی
شعر و شور و دل دیوانه و آزادگیم
همه را بسته به زنجیر اسارت ڪردی
#مهدی_اخوان_ثالث
.#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇
🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@Sheroadab_alavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قسم به عشق که با خویشتن مرا عهدیست
که بی محنت و بی عشق عمر سر نکنم
#مهدی_اخوان_ثالث
#شعر_شب
درين همسايه مرغى هست ، گويا مرا حق نامش؛
نمى دانم ،
و شايد جغد، شايد مرغ ِ كوكو خوان؛
درين همسايه ، نامش هرچه، مرغى هست
كه شب را ، همچنان ويرانه ها را، دوست مى دارد.
و تنها مى نشيند در سكوت و وحشت ِ ويرانه ها تا صبح
و حق حق مى زند ، كوكوسرايان ناله مى بارد...
ومن آواز ِ اين غمگين ِ دردآلود
نشد هرگز كه يك شب بشنوم ، بى اعتنا مانم؛
و حزن انگيز اوهامى ،
دلم در پنجه نفْشارد...
#مهدی_اخوان_ثالث
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🌷💌💐━━━┓
@Sheroadab_alavi
┗━━━💐💌🌷━━━┛
شرح دلتنگیِ من بی تو فقط یک جمله ست:
"تا جنون فاصله ای نیست از اینجا که منم"🚶🏻♀
#مهدی_اخوان_ثالث
من اینجا بَس دلم تنگ است،
و هر سازی که میبینم بَدآهنگ است.
بیا رَهتوشه برداریم،
قدم در راه بیبرگشت بگذاریم؛
ببینیم آسمان هرکجا آیا همین رنگ است؟
#مهدی_اخوان_ثالث
┏━━━🌷💐━━━┓
@Sheroadab_alavi
┗━━━💌🌷━━━┛
🕊 بی دوست شبی نیست که دیوانه نباشیم
مستیم اگر ساکن میخانه نباشیم
ما را چه غم ار باده نباشد که دمی نیست
از عمر که با ناله مستانه نباشیم
سرگشته محضیم و در این وادی حیرت
عاقلتر از آنیم که دیوانه نباشیم
چون مینرسد دست به دامان حقیقت
سهل است اگر در پی افسانه نباشیم
هر شب به دعا میطلبیم این که نیاید
آن روز که ما در غم جانانه نباشیم
در خواب نبینیم پریشانی آن شب
کاشفته گیسویِ تو دُردانه نباشیم
نامیم تو را شمع مُراد خود و ننگ است
گر زآنکه به شیدایی پروانه نباشیم
#مهدی_اخوان_ثالث
...♡
نه از رومم، نه از زنگم، همان بيرنگِ بيرنگم
بيا بگشای در، بگشای، دلتنگم
#مهدی_اخوان_ثالث
من اینجا بس دلم تنگ است.
و هر سازی که میبینم بدآهنگ است.
بیا ره توشه برداریم،
قدم در راه بیبرگشت بگذاریم؛
ببینیم آسمانِ «هر کجا» آیا همین رنگ است؟
--
#صدای_شاعر
#مهدی_اخوان_ثالث
خوش آمد از صبا اینم پگاهی
که خوش میخواند، سر بر خاک راهی
که دردا، آدمی را همتِ عشق
برفت از یاد و پاسِ حرمتِ عشق
تو قدرِ عشقِ خود بشناس بلبل
مگو با خار هم نازکتر از گل
که از گل گر نوازش ور ستیز است
برایِ مرغکِ عاشق عزیز است
#مهدی_اخوان_ثالث🌺🌿
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🍃📗🌸🍃━━━┓
@Sheroadab_alavi
┗━━━🍃🌸📘🍃━━━┛
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
🌔آسمانش را گرفته تنگ در آغوش
🌧ابر؛ با آن پوستین سردِ نمناکش
🌲باغ بی برگی
روز و شب تنهاست
با سکوت پاکِ غمناکش
سازِ او باران، سرودش باد
🌿جامه اش شولای عریانی ست
ور جز، اینش جامه ای باید
بافته بس شعله ی زرتار پودش باد
🌱گو بروید، هرچه در هر جا که خواهد، یا نمی خواهد
باغبان و رهگذران نیست.
🥀باغ نومیدان
چشم در راه بهاری نیست
گر زچشمش پرتو گرمی نمی تابد
ور برویش برگ لبخندی نمی روید؛
🍁باغ بی برگی که می گوید که زیبا نیست؟
داستان از میوه های سربه گردونسای
اینک خفته در تابوت پست خاک می گوید
باغ بی برگی
خنده اش خونیست اشک آمیز
جاودان بر اسب یال افشان زردش میچمد در آن
پادشاه فصل ها، پاییز🍂🍂🍁🍁
#مهدی_اخوان_ثالث