🌸 شعر سوره ماعون
ای کودک مهربون😊
اسم یه ظرفه ماعون🥣
بخون تو با دل و جون
سوره خوب ماعون 📜
هر کی نداره ایمان🏒
بی رحمه با یتیمان😠
نماز میخونه گاهی
برای خودنمایی🙄
خسیسه اون بیچاره
خدا دوسش نداره✋🥺
پس تو باشی مهربان 😊
با همه یتیمان😘
خدا دوست میداره🥰
شاد کنی دل مولا☺️
ثواب داره فراوان
بفرستی تو صلوات 🌷🌷
صل علی محمد
صلوات بر محمد❤️
📎 #شعر_کودکانه
📎 #سوره_ماعون
📎 #قرآن_شناسی
📎 #شعر
.
🌷وداع
در غربت و غم نشسته بودی مادر
از آتش جنگ خسته بودی مادر
با صبر شکستی کمر صهیون را
از داغ ولی شکسته بودی مادر
✍️ #محمدتقی_عارفیان، ۱۴۰۲/۰۷/۲۹
#اللهاکبر
#طوفان_الاقصی
#مرگ_بر_رژیم_صهیونیستی
#رژیم_صهیونیستی_محکوم_به_زوال_است
باید سخن از حقیقت دین گفتن
از حرمت قبلهٔ نخستین گفتن
امروز برای شاعران تکلیف است
با لهجهٔ شعر، از فلسطین گفتن
*
ای قدس! ظهور مُنتَظر نزدیک است
خورشید دمیده و سحر نزدیک است
در سنگر انتفاضه پا بر جا باش
یک سنگ دگر بزن، ظفر نزدیک است
-------------------------------------------
#شعر #طوفان_الاقصی
دو خوانش غزل ۲۵۰ حافظ.mp3
1.3M
غزل شمارهٔ ۲۵۰
روی بنمای و وجود خودم از یاد ببر
خرمن سوختگان را همه گو باد ببر
ما چو دادیم دل و دیده به طوفان بلا
گو بیا سیل غم و خانه ز بنیاد ببر
زلف چون عنبر خامش که ببوید هیهات
ای دل خام طمع این سخن از یاد ببر
سینه گو شعله آتشکده فارس بکش
دیده گو آب رخ دجله بغداد ببر
دولت پیر مغان باد که باقی سهل است
دیگری گو برو و نام من از یاد ببر
سعی نابرده در این راه به جایی نرسی
مزد اگر میطلبی طاعت استاد ببر
روز مرگم نفسی وعده دیدار بده
وان گهم تا به لحد فارغ و آزاد ببر
دوش میگفت به مژگان درازت بکشم
یا رب از خاطرش اندیشه بیداد ببر
حافظ اندیشه کن از نازکی خاطر یار
برو از درگهش این ناله و فریاد ببر
#استاد_آهی
#استاد_موسوی_گرمارودی
#حافظ_خوانی_و_ادبیات
🌱 هر روز خود را با بِسْمِ اللَّـهِ الرَّحْمَـٰنِ الرَّحِيمِ آغاز کنید:
#حدیث_روز :
✨ امام على عليه السلام :
🌴كسى كه كمتر اعتماد كند، به سلامت ماند؛ كسى كه زياد اعتماد كند پشيمان شود
📚ميزان الحكمه ج ۱۲ ص۲۰۰
🌸 ذکر روز: یا قاضی الحاجات
📆 تقویم روز
📌 دوشنبه
☀️ ۱ آبان ۱۴۰۲ هجری شمسی
🌙 ۷ ربیع الثانی ۱۴۴۵ هجری قمری
🎄23 اکتبر 2023 میلادی
مناسبت روز:
شهادت سید مصطفی خمینی
روز بزرگداشت ابوالفضل بیهقی
ای خبرهات از خبردِه بی خـبر
تــوبــهٔ تــو از گــناهِ تــو بَـتَـــر
ای تــو از حالِ گذشـته تــوبــه جـو
کِی کُنی توبـــه از این توبـــه؟! بگو!
#مثنوی_مولانا
اشکم ولی به پای عزیزان چکیدهام
خارم ولی به سایهٔ گل آرمیدهام
با یاد رنگ و بوی تو ای نو بهار عشق
همچون بنفشه سر به گریبان کشیدهام
چون خاک در هوای تو از پا فتادهام
چون اشک در قفای تو با سر دویدهام
من جلوهٔ شباب ندیدم به عمر خویش
از دیگران حدیث جوانی شنیدهام
از جام عافیت می نابی نخوردهام
وز شاخ آرزو گل عیشی نچیدهام
موی سپید را فلکم رایگان نداد
این رشته را به نقد جوانی خریدهام
ای سرو پای بسته به آزادگی مناز
آزاده من که از همه عالم بریدهام
گر میگریزم از نظر مردمان رهی
عیبم مکن که آهوی مردمندیدهام
تا در کلاسِ درسمان جنگ است
جای قلم در دستمان سنگ است
این کوچه ها ازبس که بن بست اند
پـایِ فــرار از زنـدگی لنگ است
چشمان خود را هرچه می شوییم
در صورت آیینه نیرنگ است
ما نسل پـروازیم و اما حیف
این سرزمین مثل قفس تنگ است
از کودکی درگوشـمان خواندند
دنیا فقط درحد یک زنگ است
بس کن خدایا خسته از دردیم
این زنده ماندن بدترین ننگ اس
ببند چشم و رها کن زمین رسوا را
در آسمان بطلب چشمه های دریا را
بدوز چشم به آیات انقلابی نور
که پایشان زده سلطان عرش امضا را
همیشه آخر فرعون و ظلم او سیل است
نجات، سهم حلالیست صبر موسی را
ببین به حکم «نُریدُ نَمُنَّ» سبز و رها
دمشق و غزه و پاراچنار و صنعا را
به رسم وعده ی «إن تَنصُروه، یَنصُرکُم»
بخوان شمارش معکوس شام یلدا را
شهادتی که «وَ لاتَحسَبَنَّ أمواتا»
ضمانتی است سزاوار، مزد احیا را
یقین که داشته باشی به حق، چه فتح و چه خون!
چه فرق بین سلیمانی و جهان آرا؟
دل استوار به ایمان کن و تماشا کن
«لَسَوفَ یُعطیکَ رَبُّکَ فَتَرضی» را
زائری بارانی ام،آقا، به دادم می رسی؟
بی پناهم،خسته ام،تنها،به دادم می رسی؟
گرچه آهو نیستم اما پر از دلتنگی ام
ضامن چشمان آهوها! به دادم می رسی؟
از کبوترها که می پرسم نشانم می دهند
گنبد و گلدسته هایت را،به دادم می رسی؟
ماهی افتاده بر خاکم،لبالب تشنگی
پهنه ی آبی ترین دریا! به دادم می رسی؟
ماه نورانی شب های سیاه عمر من !
ماه من،ای ماه من! آیا به دادم می رسی؟
من دخیل التماسم را به چشمت بسته ام
هشتمین دردانه زهرا! به دادم می رسی؟
باز هم مشهد،مسافرها،هیاهوی حرم
یک نفر فریاد زد،آقا...به دادم می رسی
#رضا_نیکوکار