eitaa logo
کانال ܢܚ݅ܫܝ‌ ܫܠࡐ‌ܨ
1هزار دنبال‌کننده
15.7هزار عکس
3.9هزار ویدیو
43 فایل
ادمین @GAFKTH 💐شکر خدا که نام "علی" علیه السلام بر زبان ماست 💝ما شیعه ایم و عشق "علی" علیه السلام هم از آن ماست 💐از "یا علی" علیه السلام زبان و دهان خسته کی شود؟ 💝اصلا زبان برای همین در دهان ماست.
مشاهده در ایتا
دانلود
. یادش بخیر بالش نرمی که داشتم آغوش با محبت گرمی که داشتم یادش بخیر بوسه گرم تو قبل خواب خوش می گذشت دور تو و عمه و رباب یادش بخیر شانه زدن های هر شبت پا می شدم ز خواب به گلبوسه ی لبت یادش بخیر زندگی ام رو به راه بود رویم سپید و موی سر من سیاه بود امشب ولی به زیر سرم خشت خام بود بی احترام طرز ورودم به شام بود این طفل پیر جان بسپارد اگر، رواست لعنت به شمر طفل تو را سالخوده خواست ناز تو را به قیمت سیلی خریده ام از خواب با لگد نپریدم؟ پریده ام سیلی به حال صورت من گریه می کند لالایی ام به لکنت من گریه می کند خود را برای دلخوشی او زدم به خواب خواب مرا به هم زده لالایی رباب ... ما چوب خورده های اسارت چشیده ایم دندان شکسته های خجالت کشیده ایم از من بریده تر ، نفس خواهرت شده ... بیچاره عمه، قبر کن دخترت شده ... گفتم به عمه تا به وصیت عمل کند ... نیت کند به جای تو من را بغل کند از روی نیزه ها نگرانم شدی ببخش فردا اگر که فاتحه خوانم شدی ببخش هنگام غسل دادن زهرای کوچک است ما بی کسیم ، گریه کن ما عروسک است زخم تن مرا به سکینه نشان مده ... تلقین بخوان و شانه ی من را تکان مده گفتم به قبر من بنویسند: خسته بود زهرا ترک ترک شده بود ، او شکسته بود یا رب ، روا مدار عزیزی شود اسیر بابای هیچ دخترکی را از او مگیر ... طفل تو را نبودن تو قد خمیده کرد با من هرآنچه کرد ، گلوی بریده کرد
داغ ابراهیم بر دل ماند و اسماعیل رفت یک‌خبر،تسکینِ‌این درد است:"اسرائیل رفت!"
مداحی زیبا حضرت رقیه.mp3
3.79M
🏴 مداحی 🌷شهادت حضرت رقیه (س)
در گوشه خرابه،کنار فرشته‌ها با ناخنی شکسته،ز پا خار می‌کشد دارد به یاد مجلس نامحرمان صبح بر روی خاک،عکس علمدار می‌کشد💔 (س)🥀 🏴
امروز در شام چه‌خبر است؟ 🔹پنجم صفر سال ۶۱ هجری قمری است. طاقت دختر ۳ سالهٔ سیدالشهدا(ع) بامداد امروز در خرابهٔ شام به پایان رسید و بهانهٔ پدر را گرفت. بالاخره پدر نه با پا که با سر به دیدن دختر آمد. 🔹حضرت رقیه(س) ابتدا از وضع غیرقابل وصف سر ترسید اما وقتی فهمید در سینی سر پدرش را آورده‌اند صیحه‌ای کشید و تمام توانش را در دستان ضعیف و نحیفش جمع کرد تا سر را به آغوشش بچسباند. 🏴او چند جمله‌ای خطاب به امام حسین(ع) فرمود و از غم پدر جان داد. دختر امام مسلمین نه در قبرستان مسلمانان که در همان خرابه دفن شد. 🏴خشت‌های این خرابه سنگ غسلش می‌شود 🏴یک علی باید دوباره غسل یک زهرا کند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
9.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️رقیه جان! شما به همه ثابت کردی اگر کسی صادقانه حضرت پدر را صدا بزند، پدر با سر سراغش خواهد آمد!! 🤲 خدایا به حقّ ناله های جانسوز حضرت سه ساله سلام الله علیها پدرِ مهربانِ ما را به ما بازگردان...
1005_48730741821860.mp3
2.41M
دیگه ندارم من به زندگی میلی عمه نگاهم کن عوض شدم خیلی بابا به موهای دخترش حساسه الآن بیاد اینجا منو نمیشناسه 🎤 کربلایی 🏴 (س)
💌| آیت اللّٰه جوادی آملی: نگویید جا مانده‌ایم کسی که قلب و روحش رفته جامانده نیست، جامانده کسی ست که عشق و شور و طلب زیارت اربعین به ذهنش هم نمی‌رسد و علاقه‌ای ندارد اگر به هر دلیلی اشتیاق رفتن هست و شرایطش نیست خیری بوده و ثواب نیت را برده‌اید شاکر باشید و نگویید جامانده‌ایم.. 🥀
عاقلان پا مَگذارید به میخانه‌یِ عشق داغِ صد مُهرِ جُنون خورده به پیشانیِ ما
🌱داســتان دو بیمار در یك اتاق بستری بودند. یكی از بیماران اجازه داشت كه هر روز بعد از ظهر یك ساعت روی تختش كه كنار تنها پنجره اتاق بود بنشیند. ولی بیمار دیگر مجبور بود هیچ تكانی نخورد و همیشه پشت به هم اتاقیش روی تخت بخوابد.آنها ساعت ها با هم صحبت می‏كردند؛ از همسر، خانواده، خانه، سربازی یا تعطیلاتشان با هم حرف می ‏زدند و هر روز بعد از ظهر، بیماری كه تختش كنار پنجره بود، می ‏نشست و تمام چیزهایی كه بیرون از پنجره می ‏دید، برای هم اتاقیش توصیف می‏ كرد. پنجره، رو به یك پارك بود كه دریاچه زیبایی داشت.مرغابی ها و قوها در دریاچه شنا می‏ كردند و كودكان با قایق های تفریحی شان در آب سرگرم بودند. درختان كهن، به منظره بیرون، زیبایی خاصی بخشیده بود و تصویری زیبا از شهر در افق دور دست دیده می ‏شد. همان‏ طور كه مرد كنار پنجره این جزئیات را توصیف می‏ كرد، هم اتاقیش جشمانش را می‏ بست و این مناظر را در ذهن خود مجسم می‏ كرد و روحی تازه می‏ گرفت. روزها و هفته‏ ها سپری شد. تا اینكه روزی مرد كنار پنجره از دنیا رفت و مستخدمان بیمارستان جسد او را از اتاق بیرون بردند. مرد دیگر كه بسیار ناراحت بود تقاضا كرد كه تختش را به كنار پنجره منتقل كنند. پرستار این كار را با رضایت انجام داد. مرد به آرامی و با درد بسیار، خود را به سمت پنجره كشاند تا اولین نگاهش را به دنیای بیرون از پنجره بیندازد. بالاخره می ‏توانست آن منظره زیبا را با چشمان خودش ببیند ولی در كمال تعجب، با یك دیوار بلند مواجه شد! مرد متعجب به پرستار گفت كه هم اتاقیش همیشه مناظر دل انگیزی را از پشت پنجره برای او توصیف می‏ كرده است. پرستار پاسخ داد: ولی آن مرد كاملا نابینا بود! 🤍🌼