این کهنه گلیم پر خاشاک سیاست
پوشانده غباری به بلندای دیانت
در پیچ و خم جاده ی تزویر زند بال
این کرکس خونین بدن پیر کیاست
آلوده ی آمال سخیفی شده امروز
انسانیت این گنج پر از راز خلافت
آسوده نیامد به کف این دُر گهر بار
این حیثیت رفته به تاراج رذالت
چون آینه گر عیب خودت نیک ببینی
کی عیب کسان را بشماری ز بلاهت
این کِرم اَمل را سرِ پروانه شدن نیست
تا بر تن جان پیله تنیدی ز سفاهت
دنیای سیاست چو حباب لب دریاست
سیاس نهد خانه ایی بر دود ندامت
دنیا ممر و نزهت خوش رنگ و لعابیست
عاقل ندهد خانه ی عقبا به بطالت
بیهوده مبر حیثیت مرد عمل را
بر اهل محول بکن این بار امانت
در مکتب ما گرچه یکیست این دو مقوله
یعنی که سیاست بودش عین دیانت
تابنده زمانی بشود این گهر عشق
برپا بکند در همه جا میز عدالت
#وحدت_و_انسجام_ملی
#شرکت_همه_جانبه
#عزت_وحماسه ی_ملی
#نیره_جهانشاهی
هنیه یک شبی میهمان ما شد
به بزم و شادی ما همنوا شد
غریب آشنا با رنج و حرمان
به تیر ظالمان از ما جدا شد.
هوا از عطر زیتون گشت لبریز
به باغ سبز دل زد باد پائیز
ز خون غزه گلگون شد چو ایران
کویر سرد دنیا گشت جالیز
ز هر یک قطره خون صد لاله رویید
فضا پر شد ز عطر یاس امید
جهان از عطر لاله گشت شیدا
نهال ظلم را از ریشه برچید
به سینه داغ ابراهیم داریم
هنوز از داغ هجرش اشکباریم
چو اسماعیل را قربان نمودند
برای انتقامش بی قراریم
#اسماعیل_ذبیح_مظلوم
#غریب_معصوم
#شهید_القدس
#نیره_جهانشاهی
شبی نذر حسن کردم رواق سینه ی خود را
دهم شاید جلا با این سخن آیینه ی خود را
زدم دست توسل یک دمی بر دامن کلثوم
مگر انشا نمایم غصه دیرینه ی خود را
بگفتا مادرم خواهد بگویی از تب و دردش
حکایت ها کنی امشب از ان یاران نامردش
بگو از راز آن طشت پر از خون گلوی او
عیان شد پیش چشم خواهرش چون چهره ی زردش
بگفتم خامه دستی بی نوایم توشه می خواهم
از این نخل تناور دانه ای از خوشه می خواهم
دهید بالی که در پالیز سبز مرتضی گردم
از آن پاییز سرد تک واژه ایی انوشه بر دارم
شباهنگام دیدم عکس ماهی در طبق افتاد
قلم بشکست و آتش در دوات و در ورق افتاد
گرفت از آن زمان سیمای سرد آسمان را خون
چو از محراب و از طشت و حضیض خون در شفق افتاد
شدم با ام کلثوم و حسن جان همنوا آنشب
ز کنجی می رسید آهنگ یارب یارب یارب
ز طاق عرش می بارید نم نم قطره های خون
بدیدم خون جگر تر از همه در گوشه ای زینب
#رحلت_جانسوز_نبی_اکرم_ص
#شهادت_امام_حسن_مجتبی_ع
#نیره_جهانشاهی
«پراید مادرم»
عینکش را چند روزی مادرم گم کرده است
زین جهت از مرکبش دور و تلاطم کرده است
استر مادر پریدی هست از عهد عتیق
می پراند بینوا را در هوا چون منجنیق
بی نیاز از صافکار و دست طناز طبیب
می خروشد پر صدا ، در باغ گویا عندلیب
نه کلاچ و دنده ایی دارد نه بوق و نه مهار
قامتش له گشته از جور و جفای روزگار
چشم چپ کور و دو چشم سمت راستش بی فروغ
هر کجا منزل گزیند می فشاند کشک و دوغ
شیشه ها بالا و یا پایین چنان با اقتدار
ترک تازی می کند همچون الاغی با وقار
ضبط صوتش نغمه های دلخراش اگزوز است
بوی بنزین سرنشینش را چو عطری از رُز است
ماشین میز مندلی باشد پراید مادرم
از بیان وصف زیبایش خدایی قاصرم
مادرم با این پرایدش الفتی دارد عجیب
مادرم یک بازنشسته ساده هست و بس نجیب
ابر سنگینی نشسته چند روزی بر دلش
گوئیا افتاده از پا استر پا در گِلش
جیب های خالیش را پاره کرده مالیات
زیر لب دارد از این رو سوره ی والعادیات
عمر باقی مانده را با ذکرها طی می کند
استرش را من نمی دانم چطور هی می کند
تف و لعنت می فرستد بر حریص ملک ری
ساغری بشکسته دارد خون دل در جام می
برج همسان سازی آنها شده آماج تیر
گشته در زنجیر محنتها همه شیران پیر
جور ظالم نیست تنها موشک و توپ و تفنگ
این که روی گنج باشی بینوا و پای لنگ
صاحب زر برج و بارو می زند تا کهکشان
می گذارد پای روی دفتر صاحب قران
دفتر دولت اگر افتد به دست لایقش
می رسد تا ساحل امن و امان هر قایقش
#نیره_جهانشاهی
هنگامه به پا کرده کنون نام محمد
نوشیدِ فلک جرعه ایی از جام محمد
مهری که زده خیمه به صحرا دل ما
خوشبو شده از عطر دلآرام محمد
ان طائر قدسی که رها گشته ز هر بند
آرام گرفته به لب بام محمد
نوری که تراویده ز خُم خانه ی لولاک
از روز ازل حل شده در کام محمد
چون پیک بهاری که کند زنده جهان را
در صور دمید "اقرا" اسلام محمد
در عطر گل سرخ عیان شد رخ ماهش
گلشن شده سیمای گل اندام محمد
بازار بتان را نشکست چهره ی یوسف
بی رنگ شد از چهره ی آرام محمد
لطفی اگرم هست در این بارگه انس
جمله بود از بخشش و انعام محمد
بی عشق علی مهر محمد همه حرف است
شد غربت او چشمه ی آلام محمد
هفته ی وحدت بر همه مسلمانان جهان مبارک
#نیره_جهانشاهی
در آن روزی که عالم را بنا کرد
چه اعجازی خدا با مصطفی کرد
گل آدم به مهر احمد آراست
چنین عشاق او را نیک پیراست
محمد شد نگین آفرینش
چراغ پر فروغ راه دانش
ترنم بخش باران بهاری
نوای روح بخش هر قناری
ز نامش کیمیا شد ذره ی خاک
روان تیره شد همچون مهی پاک
محمد محور پرگار هستی
از او باشد همه بالا و پستی
جهان از نام او پاینده گردد
مه و خورشید از او تاینده گردد
محمد نفس والایش علی بود
علی آئینه داری منجلی بود
محمد بی علی ، هیهات هیهات
محمد با ، علی یک روح مرآت
به مهرش هر دلی آرام گیرد
طرب از نام پاکش جام گیرد
اسیر عشق اوست از بند آزاد
غبارش را به هر جا گر برد باد
به لب گر ذکر نام احمد آید
ز دل آلودگی ها را زداید
رها شو زین جهان پاک و مجرد
به یک صلوات بر ال محمد
#نیره_جهانشاهی
بم
گنج معدن مال تو سهم پدر گرد زغال
برج های زرنشان از تو از او مرگ و زوال
عاقبت هم جان سپارد در میان دود و گاز
با تمام عشق ها و آرزوهای محال
#ایران_طبس_تسلیت
#نیره_جهانشاهی
باید که مطیع امر جانان باشیم
مانند همیشه فخر ایران باشیم
قلاده که پاره کرده اکنون سگ هار
فرض است که در کنار لبنان باشیم
#حزب الله_هم_الغالبون
#لبنان
#نیره_جهانشاهی
زنده ایی مانند نامت ای همیشه جاودان
تکه ابری آفتابی را نمی سازد نهان
خوشه ی گندم چو از جور تبر شد بر زمین
سر زند از خاک آن صد بوته ی سبز جوان
#قهرمان_جاوید_یحیی_سنوار
#نیره_جهانشاهی
زنده ایی مانند نامت ای همیشه جاودان
تکه ابری آفتابی را نمی سازد نهان
خوشه ی گندم چو از جور تبر شد بر زمین
سر زند از خاک آن صد بوته ی سبز جوان
#قهرمان_جاوید_یحیی_سنوار
#نیره_جهانشاهی
ܭߊࡅ߭ߊܠܙ_ܩߊ_ܝߊ_ܢ̣ܘ_ߊܢܚ݅ࡅ߳ܝߊܭ_ܢ̣ܭَܥ̇ߊܝࡅ࡙ܥ❣↶
╭━━⊰•❀🦋🌤️📙❀•⊱━━╮
@Sheroadab_alavi
╰━━⊰•❀⏳🌤️🕯❀•⊱━━╯
هر برگ کتاب سرخ ایران
با خون شهید گشته تابان
این دفتر سبز را ورق زن
بین سیزده باشکوه آبان
فرخنده بود همیشه این روز
این روز تو است دانش آموز
برخیز بزن به پشت دشمن
مانند یلان مرد دیروز
این روز وطن رها شد از بند
برآب شد آن فریب و ترفند
از ریشه نهال ظلم افتاد
با همت بی نظیر فرزند
آن مرکز فتنهی اجانب
آن لانه ی کرکسان غاصب
برچیده شده برفت بر باد
با غیرت نوگلان غالب
این لقمه ی چرب پر زمزه
هرگز نشود بکام هرزه
تا در صف کارزار مائیم
ایران نشود به مثل غزه
از مهد به لحد مرد جنگیم
در صحنه همیشه چون پلنگیم
کی قامت نخلمان شود خم
استاده بلند ، کوه سنگیم
ای مادر غرق خون دلبند
بشنو سخنی نکو ز فرزند
آماده ی رزم بود و هستیم
هرگز نشوی دوباره در بند
#سیزده_آبان_روز_مبارزه_با_استکبار_جهانی
#نیره_جهانشاهی
ܭߊࡅ߭ߊܠܙ_ܩߊ_ܝߊ_ܢ̣ܘ_ߊܢܚ݅ࡅ߳ܝߊܭ_ܢ̣ܭَܥ̇ߊܝࡅ࡙ܥ❣↶
╭━━⊰•❀🦋🌤️📙❀•⊱━━╮
@Sheroadab_alavi
╰━━⊰•❀⏳🌤️🕯❀•⊱━━╯
عطری از گلزار طاها با خودش دارد نسیم
درب جنت را به روی ما گشوده است آن کریم
بر شبان تیره ی دنیا دمیدِ نور عشق
آفتاب معرفت تابید ِ بر شهر دمشق
کوثر ثانی تراوید و جهان شد غرق نور
پر ز حکمت های روشن شد ورق های زبور
آری آمد زینت حیدر، یل خیبر گشا
آن سفیر بی نظیر صحنه ساز کربلا
زینب آمد تا دهد گل های رنگین نخل صبر
قصه ی دلدادگی تابان کند سیمای دهر
تا که از آتش برون آید سلامت چون خلیل
بگذرد موسی صفت از بستر خونین نیل
تا درخت سرخ آزادی بگردد پر ثمر
بر فراز قله ها تابد عَلَم های ظفر
تا بگیرد بال و پر هر شیعه با عشق حسین
کربلا ماند همیشه جاودان با شور شین
"ما رايت الا جمیلش" حک شود بر روزگار
خلقت زیبای زن را تا نماید آشکار
آن رفیق روز جنگ و صلح آری زینب است
پاکبازی، سربلندی را تماما مکتب است
#اسوه_صبر_و_پایداری_زینب_کبری
#روز_پرستار
#نیره_جهانشاهی
ܭߊࡅ߭ߊܠܙ_ܩߊ_ܝߊ_ܢ̣ܘ_ߊܢܚ݅ࡅ߳ܝߊܭ_ܢ̣ܭَܥ̇ߊܝࡅ࡙ܥ❣↶
╭━━⊰•❀🦋🌤️📙❀•⊱━━╮
@Sheroadab_alavi
╰━━⊰•❀⏳🌤️🕯❀•⊱━━╯