وقتی که کار سخت شد و یاوری نبود
در بین جنگ گشت فقط مرتضی بلند
افتاد لرزه بر بدن دشمنان او
تا گشت ذوالفقارِ شه لافتی بلند
با ذوالفقار بر سر مرحب زد آنچنان
کز ذوالجلال خاست دوصد مرحبا بلند
جبریل گفت دستمریزاد یاعلی
گردید از دهان نبی حبّذا بلند
آری اگر نبود مراعاتِ حالِ خلق
او مینمود جای دری، قلعه را بلند
در ابتدای لشکر علی تیغ را که زد
شد لشکر از اصابت آن ز انتها بلند
#عاصی_خراسانی
6.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ای قلم جان علی اعجاز کن
لکنت از احساس شاعر باز کن
#مهتاب_بهشتی
دریا تو را با نام ساحل میشناسد
دنیا تو را حل المسائل میشناسد
اهل کسا اشراف بر شان تو دارد
گویا تو را از پردهی دل میشناسد
هر برکه ای در ناکجا آباد دنیا
شان تو را، ای ماه کامل میشناسد
دشمن تو را در جنگهایی نابرابر
نام آوری، حیدر شمائل میشناسد
هر دادخواه دل شکسته در قضاوت
عادل ترین، قاضی عادل! میشناسد
وقتی غزل با یاد تو پهلو بگیرد
شاعر تو را ای شعر کامل، میشناسد
#مهتاب_بهشتی
ولادت 《ایلیایِ انجیل》، 《بریِ تورات》، 《آریِ زبور》، 《بوئیِ کاهنان》، 《کبکرِ هندیان》، 《بطرسیای رومیان》، 《بثیرِ ترکان》 و 《ظهیرِ ابوطالب》
بر آقاجانمان امام زمان و بر عاشقان حضرتش مبارکباد
#غزل_آیینی
ای پیش پرواز کبوترهای زخمی!
بابای مفقودالاثر! بابای زخمی!
گیرم پدر یک آدم فرضیست، باشد!
تا کی فشارخون مادرم، بیست باشد؟
دور از تو سهم دختر از این هفته هم پر!
پس کی؟! کی از حال و هوای خانه غم پر؟!
تا یاد دارم برگی از تاریخ بودی
یک قاب چوبی روی دست میخ بودی
توی کتابم هر چه بابا آب میداد
مادر نشانم عکس توی قاب میداد
اینجا کنار قاب عکست جان سپردم
ازبسکه از این هفتهها سرکوفت خوردم
من بیست سالم شد هنوزم توی قابی!
خوب یک تکانی لااقل مرد حسابی
یکبار هم از گیرودار قاب رد شو!
از سیمهای خاردار قاب رد شو
برگرد! تنها یک بغل بابای من باش!
ها! یک بغل برگرد تنها جای من باش
ای دستهایت آرزو آرزوی دستهایم
ناز و ادایم مانده روی دستهایم
تنها تلاشش انتظار است و سکوت است
پروانهای که توی تار عنکبوت است
شاید تو هم شرمنده، یکمشت خاکی
جاماندهای در ماجرای بی پلاکی
عیبی ندارد خاک هم باشی قبول است
یک چفیه و یک ساک هم باشی قبول است
امشب عروسی میکنم جای تو خالی!
پای قباله جای امضای تو خالی
ای عکسهایت روی زخم دل نمکپاش
یکبار هم بابای معلومالاثر باش
شعر: عظیم زارع
😔😔🥺🥺
بنویسید پدر تاب ندارد ، نقطه.
روز،آرامش و شب خواب ندارد، نقطه...
خطِّ بعدی بنویسید که خاکِ وطنش
نفتخیز است ولی آب ندارد ، نقطه...
علّتِ ظلمتِ شبهای پدر را بنویس
سهمی از تابشِ مهتاب ندارد ، نقطه...
گاهگاهی پدرم بر سرِ خود میکوبید
همه گفتند که آداب ندارد ، نقطه...
بنویسید تواناییِ پرداختنِ
نسخۀ دکترِ اعصاب ندارد ، نقطه...
پدرم رعیتِ خوبیست ولیکن نظری
سوی او حضرتِ ارباب ندارد ، نقطه...
در ادامه بنویسید که همزاد غم است
پدرم چهرهی شاداب ندارد ، نقطه...
پدرم بی سر و پا نیست ولیکن سر او
شانه جز گوشهی محراب ندارد، نقطه...
و در آخر بنویسید که بعد از مرگش
عکس ترحیم پدر قاب ندارد ، نقطه...
#مهدی_خداپرست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماه پر فیض رجب، ماه دعا و ربناست
ضامن اشک و دعاهامان، نگاه گرم توست
#یا_ضامن_آهو
#یا_امام_رضا
#معصومه_مشهدیزاده
آقاست و از «کم»ان دل می جوید
از بیش و کمی به لطف کم می گوید
با خون جگر گلی فراهم کردم
من معتقدم که او گلم میبوید
یزد - ١٣ رجب ١۴۴۶
#محمدعلی_هادیان_ندوشن «درود»
#امیرالمومنین_ع_مدح
اشکت که در بساط نیستان نمک گذاشت
آوای شور را به لبِ نی لبک گذاشت
میدید حق، که تو نمک عالمی علی
پس در تو و نمک عددی مشترک گذاشت
✍ #مجید_تال
وقتی رسید قافله در مجلس یزید
بالا گرفت قائله در مجلس یزید
اشک سر بریده درآمد که پاگذاشت
زینب میان سلسله در مجلس یزید
زینب رسید و دور و برش جمع خستهای
با پای پر ز آبله در مجلس یزید
داغ رباب تازه شد آن لحظهای که دید
بالا نشسته حرمله در مجلس یزید
با کینهای به قدمت تاریخ کفر، داشت
با دین سر مقابله در مجلس یزید
دفها به روی دست، و کِل میکشید مست
مطرب میان هلهله در مجلس یزید
بزم شراب بود و چه کردند پای تشت
رقاصهها پِیِ صِله در مجلس یزید
ای وای بین جام شراب و سر امام
چندان نبود فاصله در مجلس یزید
بالا که رفت چوب، سه ساله بلند شد
صبرش نداشت حوصله در مجلس یزید
شد اشک چشم، بغض و بدل کرد این چنین
آتشفشان به زلزله در مجلس یزید
صحبت که از خرید و فروش کنیز شد
افتاد باز ولوله در مجلس یزید
خون خورد زینب و جگرش پارهپاره شد
از دست إبن آکله در مجلس یزید
#حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
شاعرم، کاتبِ وحیام به زبانی دیگر
میکِشم پای قلم را به جهانی دیگر
هر چه جان بود سرِ روضه نوشتن دادم
گفتن از مدحِ تو میخواهد جانی دیگر
شأنِ نامِ تو کجا و دهنآلودهسگان
باید از نامِ تو گفتن به دهانی دیگر
تو که هستی که به یک تن همهی پنج تنی؟
"کُلُّهُم نورٌ واحد" به بیانی دیگر
روی دستانِ حسینت دلت آرام گرفت
گفت در گوشِ تو انگار اذانی دیگر
در حسینیّهی قلبت تپشِ نوحه به پاست
حرماللهِ تو دارد ضربانی دیگر
دفترِ عمرِ تو تقویمِ به غارت رفتهست
میرسد فصل خزانش به خزانی دیگر
کاسهی صبر هم از صبرِ تو لبریز شده
بر تنِ تاب نماندهست توانی دیگر
هدفِ هر چه بلا بود شدی، تا نخورَد
تیری از چلّهی غمها به نشانی دیگر
سوگواریم و به سر رختِ سپید است، ببخش
بین ما از غم تو نیست جوانی دیگر
#رضا_قاسمی
زینب آخر این شبِ تاریک را سر میڪند / یاد از یاس و شقایق، یا صنوبر میڪند
این وداعِ آخر و جان دادنِ بانوے عشق / عاقبت وصل حسینش را میّسر میڪند
Zeynab zeynab moazen zade (UpMusic).mp3
10.53M
زینب زینب زینب
کنز حیا زینب
درد آشنا زینب🥺🥺
وفات ام المصائب،شیرزن صحرای کربلا بر شما همراهان گرامی تسلیت🖤🖤🖤🖤
#ماه_رجب
#وفات_حضرت_زینب
7.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
▪️ شیعه دارد آبرو زیرا دلش با زینب است
▪️ آبرو دار حقیقی در دو دنیا زینب است
▪️ راه ما راه حسین و مقصد ما کربلاست
▪️ افتخار و اعتبار مکتب ما زینب است
🏴 سالروز وفات حضرت زینب کبری سلام الله علیها تسلیت باد. 🖤