#شعر_و_کودکی
صبح یه هزارپا رو تو هال دیده می گه:.
مامان ما خیلی مهربونیم سوسکا و هزارپاها باید بیان خونه مون
زینب/ سه ساله
@sherokoodaki
#شعر_و_کودکی
مامان: امروز، روزِ عروسی حضرت زهرا و امام علی علیهم السلام هست
حسین: خب ما هم بریم😊
@sherokoodaki
#شعر_و_کودکی
وقتی مکبر شده:
الله اکبر رو زمین (سجده)
فاطمه ۳.۵ ساله
@sherokoodaki
#شعر_و_کودکی
در مواجهه با انواع خط کش:
وای مامان خط کش ماری (خط کش)
خط کش لاک پشتی (نقاله)
خط کش کوهی (گونیا)
فاطمه/ ۳.۵ ساله
@sherokoodaki
#شعر_و_کودکی
در مواجهه با نسیم:
چه باد کوچولوی خوبیه،کم سرده
امیرحافظ/ پنج سالگی
@sherokoodaki
#شعر_و_کودکی
مامان نبودی،یه مهمون داشتیما
کفشدوزک تو موهام اومده بود
فک کرده بود یه جنگل داره
امیرحافظ/ هفت سالگی
@sherokoodaki
#شعر_و_کودکی
من هرشب به مهربونیای امام زمان تو روزای ظهور فکر می کنم
مطهره/ شش ساله
@sherokoodaki
#شعر_و_کودکی
وقتی پیش خدا بودی عجب مامان خوبی برای خودت انتخاب کردی! درست مثل من
مطهره/ شش ساله
@sherokoodaki
#شعر_و_کودکی
تو این لیوان بهش آب دادم
با اکراه ازم گرفت
یه لب خورد
گفت: اینو نمی خوام.
اصلا توش نور نداره
زینب/ سه سال و نیمه
@sherokoodaki
#شعر_و_کودکی
دو تا برادرا با هم بحثشون شده بود بعد گفت داداشو یه دیوانه پزشکی ببر
پسر/ شش ساله
@sherokoodaki
#شعر_و_کودکی
می شه داداش بزرگ شد براش لباده بگیری؟
زهرا سادات/ چهار و نیم ساله
@sherokoodaki