#شعر_و_کودکی :هنگام بازی فوتبال +پسر ۹ ساله: من پرتغالم (تیم ملی پرتغال) -دختر ۷ ساله: من سیبم @sherokoodaki

#شعر_و_کودکی فاطمه(درحرم امام رضا ع):مامان من میرم اون دورا بدو بدو میکنم میام. مامان:دور نرو ممکنه گم بشی.. فاطمه(درحال اشاره به آسمون):خدای اون بالا مراقبمه نمیذاره گم بشم.. فاطمه/۳ساله @sherokoodaki

#شعر_و_کودکی #کلمه_ها_و_ترکیب_های_تازه سبز نجسی: سبز لجنی حسنا خانم/ 5 ساله @sherokoodaki

#شعر_و_کودکی +می دونی خدا توی قلبش یه عالمه بچه داره؟ _ خب؟ چه کار می کنه با این همه بچه؟ + هرچقدر بخواد به دنیا میاره می ده به مردم محمدامین 4 ساله @sherokoodaki

#شعر_و_کودکی مامان فکرا از کجا میاد؟ مامان خدا می دونه فردا من چه خوابی می‌بینم ؟ می خوام برم بهشت از خدا بپرسم چه جوری ما رو به وجود آوردی؟ حانیه خانم ۵ سال و یازده ماهه از قم @sherokoodaki

#شعر_و_کودکی در بازگشت از مراسم سلام فرمانده جمکران: مامان سه تا آرزو دارم اول اینکه زودتر برم بهشت دوم اینکه کوچیک بمونم سوم اینکه بیشتر بچه بدنیا بیارم یعنی مثلا چهار تا ( چون خانواده خودمون سه فرزندی هست) یه کم می گذره انگار یاد مراسم می‌افته می گه: آرزوی چهارمم اینه که تلویزیون نشونم بده حانیه خانم ۵ سال و یازده ماهه از قم @sherokoodaki

#شعر_و_کودکی علی بوی بهشت است... امیرعلی/شش ساله @sherokoodaki

#شعر_و_کودکی آدم چرا آدمه اصلا من دوست دارم فرشته باشم... حانیه خانم/ شش ساله از قم @sherokoodaki

#شعر_و_کودکی مامان تو از هممممه بهتر منو میشناسی.... حانیه خانم/ شش ساله از قم @sherokoodaki

#شعر_و_کودکی مامان دوست دارم وقتی بزرگ شدم عین تو بشم... همه چیزم مثل تو باشه... حتی آقایی که می گیرم مثل بابا باشه... حانیه خانم ۶ ساله از قم @sherokoodaki

#شعر_و_کودکی مامان زنگ زدم به حرم امام حسین (۱۶۴۰)... دو تا چیز ازش خواستم... اول یه بچه دیگه به ما بده( بچه چهارم)... دوم اینکه بتونیم بریم اربعین... تا وقتی رفتیم اربعین اونجا چیزای مهمتر رو ازش بخوام... آقا محمدهادی ۹ ساله از قم @sherokoodaki

#شعر_و_کودکی چرا هیچ امامی پیش ما نیست؟ مطهره/ چهار ساله @sherokoodaki

#شعر_و_کودکی مامان! وقتی توی روضه گریه می کنی چشمات یه جور قشنگی می شه صورتت سفید سفید می شه انگار روشن می شه. بعد اشکات می ریزه روی صورتت. صورتت بوی خوب می گیره. پسر/شش ساله @sherokoodaki

#شعر_و_کودکی می دونی بابا، من از دو تا چیز می ترسم. یکی از خدا اگه ناراحتش کنم . یکی هم امام حسین (ع) اگه کاری کنم منو دوست نداشته باشه. امیرعلی/ شش ساله @sherokoodaki

#شعر_و_کودکی بابا میشه بریم اون شربت‌فروشی که بلندگو داشت، شربت بخریم؟ (اشاره به ایستگاه صلواتی) حسین / 4 ساله @sherokoodaki

#شعر_و_کودکی وقتی شیطان به حضرت آدم سجده نکرد، خدا از بهشت انداختش بیرون، بعدش اونم زد تو کار خلاف امیرعلی/شش ساله @sherokoodaki

#شعر_و_کودکی چند شبه ماه تو آسمون پیداش نیست فکر کنم به خاطر شهادت مشکی پوشیده! محمد ۷ ساله @sherokoodaki

#شعر_و_کودکی +مامان برا چی باید برم کلاس اول؟ -برای اینکه خوندن و نوشتن یاد بگیری +پس برا چی دیگه باید برم کلاس دوم؟ -برای اینکه بتونی عربی هم که دوست داری یاد بگیری +بعدش می‌رم کلاس سوم لُری یاد می‌گیرم؟ محمد مهدی ۶ ساله @sherokoodaki

#شعر_و_کودکی میخوام به این قاصدک بگم بره به خدا بگه بهمون یه بچه ی دیگه بده... حانیه ۶ ساله از قم @sherokoodaki

#شعر_و_کودکی جمله سازی با آیا: آیا پریز هم به بچه ش می گه دست به آدم نزن؟ فاطمه/9 ساله @sherokoodaki

#شعر_و_کودکی جمله سازی با آیا: آیا گل رُز هر روز صبح به خودش عطر می زند؟ فاطمه/ 9 ساله @sherokoodaki

#شعر_و_کودکی جمله سازی با آیا: آیا گربه ها هم در تابستان شلوارک می پوشند؟ فاطمه/ 9 ساله @sherokoodaki

#شعر_و_کودکی مهربانی یک دست است که یک سینی شربت دارد ملیسا رحمانی/ 8 ساله @sherokoodaki

#شعر_و_کودکی نماز بارون یعنی بریم زیر بارون نماز بخونیم فاطمه رقیه/ پنج و نیم ساله @sherokoodaki