eitaa logo
شعر و کودکی
705 دنبال‌کننده
226 عکس
8 ویدیو
0 فایل
جملات شاعرانه کودکان جملات شاعرانه کودکان را با ذکر سن و نام کودک ارسال کنید: @telkalayam
مشاهده در ایتا
دانلود
آدم هر چی عقلش بهش می گه، نباید بگه نه! امیرعلی/هشت ساله @sherokoodaki
مامان این لوبیا چشم بلبلیه اینم لوبیا توش گل گلی(لوبیا قرمز) فاطمه/ دو سال و هفت ماهه @sherokoodaki
مامان اشکاتو بده من،من گریه کنم فاطمه/ دو سال و هفت ماهه @sherokoodaki
مامان قبلا می گفتم خوش به حال بچه های چند ماهه ای که بی گناه مردند و معصوم رفتند پیش خدا اما الان می گم خوش به حال ما که برای امام حسین گریه کردیم فاطمه ده ساله @sherokoodaki
هدایت شده از توییتر فارسی
دوستم دندونپزشکه، از بهزیستی یه پسر کوچولوی ۱۰ ساله اوردن کلینیک، ازش پرسیده بیماری خاصی نداری؟ گفته نه فقط یه بار قلبم شکسته ! 💔 @OfficialPersianTwitter
چرا خواهری (که مریض‌ بوده) نمرد بره پیش خدا؟ مادر: تو می خوای بری پیش خدا؟ خدا همه‌جا هست! حسین/ سه ساله @sherokoodaki
انقد موهات بلنده که نمی شه ذهنتو خوند پسر/ هفت ساله @sherokoodaki
دونات ها تو سیاره چکار می کنن؟ -چکار می کنن؟ شنا می کنن سجاد/ دو و نیم ساله @sherokoodaki
چشام لبخند می زنه سجاد/ دو و نیم ساله @sherokoodaki
بابا بریم هیئت علی اصغر؟ سجاد/ دو و نیم ساله @sherokoodaki
با کلی ذوق اومده می گه: مامااااان می خوایم بریم مسجد، چقدر مسجد خوشحاله! فاطمه/۲ساله @sherokoodaki
بابا میشه امشب بریم مسجد بعدش بریم هیئت بعدشم بریم مشهد؟ فاطمه/ دو ساله @sherokoodaki
تاب تاب عباسی.. خدا منو نندازی اگه منو بندازی ؛ گازت می گیرم فاطمه/ چهار ساله @sherokoodaki
این مقبره رو دیده می گه: مامان یه کربلا اینجاست محمدعلی/ دو سال و نیمه @sherokoodaki
محمدعلی بابا از کربلا اومد بهش چی می گی؟ _افرین باباجووون امبولانس سفید برام خریدی محمدعلی/ دوسال و نیمه @sherokoodaki
+خورشید شروق کرده _شروق نه، طلوع پس چرا از مغرب میاد میشه غروب از مشرق میاد میشه طلوق ؟ باید بشه شروق.. حلما عبدی/ هفت سالگی @sherokoodaki
به خاله زهره که همیشه توی خونه روضه می گیره: خاله روضه محمدحسن/ سه و نیم ساله @sherokoodaki
احمق کار بدیه زهرا سادات/ سه و نیم ساله @sherokoodaki
بعد از دیدن انیمشین ربات‌های مبدل: مامان یه داداش برام بیار که اسمشو بذاریم "ربات‌علی" علی/ سه و نیم ساله @sherokoodaki
بعد از فرو رفتن مداد در بینی اش: آخ آخ بینیم کور شد سجاد دو سال و ده ماه @sherokoodaki
خداحافظی بچه های فامیل که برای اولین بار در مراسم ختم با هم آشنا شده اند: خداحافظ تا مرحوم بعدی @sherokoodaki
علیرضا به مادرش که معلم است: مامان فردا مدرسه نری ها مادرش: چرا نرم؟ خودتم که خونه نیستی علیرضا: آخه می خوام وقتی توی مدرسه به خونه فکر می کنم تو هم توش باشی علیرضا/ هفت سالگی @sherokoodaki
در هیئت بچه ها حاج آقا روی منبر: + خب حالا من یه جمله توی پرانتز بگم: - اجازه پرانتز چیه؟ پسر/ هفت ساله @sherokoodaki
-مامان، همزن رو بده به من -همزن رو چطور به تو بدم برقیه خطرناکه؟! -مامان! خودش رو که نمیگم همِ‌ش رو میگم😐(هم+زن) (منظورش قسمت چنگال همزن بوده) حلما/ پنج سال و نیمه @sherokoodaki
موقع دیدن گزارش پرتاب ماهواره نور به فضا: خدا تو آسمون بغلش میکنه به خورشید نخوره 😍 محمدعلی/ ۵ ساله @sherokoodaki