eitaa logo
شعر و کودکی
698 دنبال‌کننده
226 عکس
8 ویدیو
0 فایل
جملات شاعرانه کودکان جملات شاعرانه کودکان را با ذکر سن و نام کودک ارسال کنید: @telkalayam
مشاهده در ایتا
دانلود
وقتی خیلی گرسنه باشه: "از ته دلم ضعف میاد بالا" محمد/ ۷ونیم ساله @sherokoodaki
در جواب قربونت برم: خدا درد نکنه (دستت درد نکنه + خدا نکنه) سجاد/ دو ساله @sherokoodaki
-مامان! +بله -می دونستی آتیشا بعضیاشون مهربونن بعضیاشون بَدن؟ +چطور؟ -مثلا آتیشی که توی بخاری هست مهربونه چون ما را گرم می کنه، اما آتیشی که درِ خونه‌ی کسی را می سوزونه خیلی بَده! محمد/ ۷ونیم ساله @sherokoodaki
میگه مامان منو میشماسی؟(میشناسی؟) من حسین جانم حسین ۲/۵ ساله @sherokoodaki
مامان چرا گریه می کنی؟می خوای بری امام حسینِ خسته ها؟ حسین ۲/۵ ساله مداحی امام حسین خسته ها از سید رضا نریمانی @sherokoodaki
در ورود به تهران و مواجهه با آسمان آلوده: بابا این ابراشون چند وقته حموم نرفتن فاطمه رقیه/ 5 ساله @sherokoodaki
موقع صدا زدن بچه ای که هم نام خودش است: -من! بیاا زینب/ یکسال و ده ماهه @sherokoodaki
مامان من فکر می کنم خدا تو بدنمه وقتی مهربون می شم... سید حسین/ چهار ساله @sherokoodaki
با دیدن خانه های محصور در برف: خوش به حال اینا توی برف زندگی می کنن محمدامین/ چهار و نیم ساله @sherokoodaki
مامان‌‌ فهمیدم بارون که تُرد بشه می شه برف.. حلما عبدی/ شش و نیم ساله @sherokoodaki
بارون درازه (لاغر یعنی) ولی برف چاقه حلما عبدی/ شش و نیم ساله @sherokoodaki
خدا داره با دستاش برف می پاشه تو خیابون! محمد/چهار ساله @sherokoodaki
شعر و کودکی
#شعر_و_کودکی #کلمه_ها_و_ترکیب_های_تازه با دیدن درختان ومناظر برفی: آخ جون! باغ برف! محمدامین/ چها
فوتبال پاسانَکی: نوعی فوتبال که در آن فقط پاسکاری می کنند و گل نمی زنند. دفتر بخش آوری: دفتری که در آن کلمه ها را بخش بخش می نویسند. پسر/ هفت ساله @sherokoodaki
بابا؟ اینا چرا این صداها رو از خودشون درمیارن؟ (در واکنش به میان برنامه های بدون کلام رادیو معارف) پسر/ هفت ساله @sherokoodaki
با تعجب و ذوق به دست اکلیلی خودش نگاه می کند: دستم آسمون شده اینا ستاره ست سجاد/ دو سال و دو ماهه @sherokoodaki
در مقابل اسباب بازی ای که خواهرش بهش داد گفت مرسی گفتم مامان چرا نمیگی ممنون گفت مرسی معنیش با ممنون فرق داره مرسی یعنی نمی خوام مجتبی/ چهار ساله @sherokoodaki
سر نماز بودم. بچه ها بازی می کردند. از حرفشان خنده ام گرفت. فاطمه رقیه: مامان برای خدا تعریف کن ما چی کار می کردیم دختر/ شش ساله @sherokoodaki
مامان؟ 9 می تونه یکو بوس کنه؟ محمدمهدی/ دو سال و ده ماه @sherokoodaki
می دونستی دایی ناسور یه نوع داییه که به آدم حمله می کنه آدمو پاره پور می کنه؟ محمد امین/ چهار و نیم ساله @sherokoodaki
با گریه: چرا همه زرت و زرت باردار می شن ما زرت و زرت باردار نمی شیم؟ پسر/ هفت ساله @sherokoodaki
خدا ما رو چه اندازه ای می بینه؟ آیسا/ سه ساله @sherokoodaki
آبجی می دونی چرا باید بعد از نماز قران خوند؟ چون اول تو با خدا حرف می زنی بعد خدا باهات حرف می زنه علی محمد/ هفت و نیم ساله @sherokoodaki
مامان به آبجی بگو اذیتم نکنه وگرنه گریه مو درمیارم ها علی محمد/ سه سال و نیمگی @sherokoodaki