#شعر_و_کودکی
وقتی خیلی گرسنه باشه:
"از ته دلم ضعف میاد بالا"
محمد/ ۷ونیم ساله
@sherokoodaki
#شعر_و_کودکی
در جواب قربونت برم:
خدا درد نکنه
(دستت درد نکنه + خدا نکنه)
سجاد/ دو ساله
@sherokoodaki
#شعر_و_کودکی
-مامان!
+بله
-می دونستی آتیشا بعضیاشون مهربونن بعضیاشون بَدن؟
+چطور؟
-مثلا آتیشی که توی بخاری هست مهربونه چون ما را گرم می کنه، اما آتیشی که درِ خونهی کسی را می سوزونه خیلی بَده!
محمد/ ۷ونیم ساله
@sherokoodaki
شعر و کودکی
#شعر_و_کودکی #کلمه_ها_و_ترکیب_های_تازه استراحت بکشم: استراحت کنم و دراز بکشم سجاد/ 2 ساله @shero
#کلمه_ها_و_ترکیب_های_تازه
#شعر_و_کودکی
فحش های هموژنیوزه:
نا مناسب
بی توجه
ناحق
محمدامین/ چهار و نیم ساله
@sherokoodaki
#شعر_و_کودکی
میگه مامان منو میشماسی؟(میشناسی؟)
من حسین جانم
حسین ۲/۵ ساله
@sherokoodaki
#شعر_و_کودکی
مامان چرا گریه می کنی؟می خوای بری امام حسینِ خسته ها؟
حسین ۲/۵ ساله
مداحی امام حسین خسته ها از سید رضا نریمانی
@sherokoodaki
#شعر_و_کودکی
در ورود به تهران و مواجهه با آسمان آلوده:
بابا این ابراشون چند وقته حموم نرفتن
فاطمه رقیه/ 5 ساله
@sherokoodaki
#شعر_و_کودکی
موقع صدا زدن بچه ای که هم نام خودش است:
-من! بیاا
زینب/ یکسال و ده ماهه
@sherokoodaki
#شعر_و_کودکی
مامان من فکر می کنم خدا تو بدنمه وقتی مهربون می شم...
سید حسین/ چهار ساله
@sherokoodaki
شعر و کودکی
#کلمه_ها_و_ترکیب_های_تازه #شعر_و_کودکی فحش های هموژنیوزه: نا مناسب بی توجه ناحق محمدامین/ چهار و
#شعر_و_کودکی
#کلمه_ها_و_ترکیب_های_تازه
با دیدن درختان ومناظر برفی:
آخ جون! باغ برف!
محمدامین/ چهار و نیم ساله
@sherokoodaki
#شعر_و_کودکی
با دیدن خانه های محصور در برف:
خوش به حال اینا
توی برف زندگی می کنن
محمدامین/ چهار و نیم ساله
@sherokoodaki
#شعر_و_کودکی
مامان فهمیدم
بارون که تُرد بشه می شه برف..
حلما عبدی/ شش و نیم ساله
@sherokoodaki
#شعر_و_کودکی
بارون درازه (لاغر یعنی)
ولی برف چاقه
حلما عبدی/ شش و نیم ساله
@sherokoodaki
#شعر_و_کودکی
خدا داره با دستاش برف می پاشه تو خیابون!
محمد/چهار ساله
@sherokoodaki
شعر و کودکی
#شعر_و_کودکی #کلمه_ها_و_ترکیب_های_تازه با دیدن درختان ومناظر برفی: آخ جون! باغ برف! محمدامین/ چها
#کلمه_ها_و_ترکیب_های_تازه
#شعر_و_کودکی
فوتبال پاسانَکی: نوعی فوتبال که در آن فقط پاسکاری می کنند و گل نمی زنند.
دفتر بخش آوری: دفتری که در آن کلمه ها را بخش بخش می نویسند.
پسر/ هفت ساله
@sherokoodaki
#شعر_و_کودکی
بابا؟ اینا چرا این صداها رو از خودشون درمیارن؟
(در واکنش به میان برنامه های بدون کلام رادیو معارف)
پسر/ هفت ساله
@sherokoodaki
#شعر_و_کودکی
با تعجب و ذوق به دست اکلیلی خودش نگاه می کند:
دستم آسمون شده اینا ستاره ست
سجاد/ دو سال و دو ماهه
@sherokoodaki
#شعر_و_کودکی
در مقابل اسباب بازی ای که خواهرش بهش داد گفت مرسی
گفتم مامان چرا نمیگی ممنون
گفت مرسی معنیش با ممنون فرق داره مرسی یعنی نمی خوام
مجتبی/ چهار ساله
@sherokoodaki
#شعر_و_کودکی
سر نماز بودم. بچه ها بازی می کردند. از حرفشان خنده ام گرفت.
فاطمه رقیه: مامان برای خدا تعریف کن ما چی کار می کردیم
دختر/ شش ساله
@sherokoodaki
#شعر_و_کودکی
مامان؟
9 می تونه یکو بوس کنه؟
محمدمهدی/ دو سال و ده ماه
@sherokoodaki
#شعر_و_کودکی
می دونستی دایی ناسور یه نوع داییه که به آدم حمله می کنه آدمو پاره پور می کنه؟
محمد امین/ چهار و نیم ساله
@sherokoodaki
#شعر_و_کودکی
با گریه:
چرا همه زرت و زرت باردار می شن ما زرت و زرت باردار نمی شیم؟
پسر/ هفت ساله
@sherokoodaki
#شعر_و_کودکی
آبجی می دونی چرا باید بعد از نماز قران خوند؟ چون اول تو با خدا حرف می زنی بعد خدا باهات حرف می زنه
علی محمد/ هفت و نیم ساله
@sherokoodaki
#شعر_و_کودکی
مامان به آبجی بگو اذیتم نکنه وگرنه گریه مو درمیارم ها
علی محمد/ سه سال و نیمگی
@sherokoodaki