در عزای امام بی کفنم
رَختِ مشکی نموده ام به تنم
شاهد غصه های پنهانی
اشک و اندوه و شیوَن و مِحَنَم
حالْ دارم به گریهٔ حَسرَت
غربتی آشکار در سخنم
بِشنو آوای قلب بِشکسته
یارب ای کردگارِ ذولمَنَنم
از لباس محرّم و صفرم
بارِالها چگونه دل بِکَنَم
در چنین روز من عزادار
هم نبی،هم رضا و هم حسنم
در عزای پیمبر و دو گُلَش
بلبلی خونجگر در این چَمَنم
بااجازه زِ مصطفی ز رضا
حسنی میشود دگر سخنم
یاحسن کاش جای تابوتت
تیر ها می نشست بر بَدنم
من بلای وصالِ کویت را
می خرم سَیّدی به جان و تنم
با مِدادِ وِلا نِویسَم من
مشق نامت به دفتر کفنم
گرچه گریه کنِ حسینم من
نه فقط دم ز عشق او بِزَنم
تا شود فاطمه زِ من راضی
هم غلام حُسین و هم حَسَنَم
🔴 سروده شده در سال ۸۴
موضوع شعر : وداع با ماه صفر و توسل به ساحت مقدّس امام مجتبی علیه السلام
#دلنوشته
@sherosabk
یاد شهدا
افتاده باز ذکرِ شهیدان مرا به یاد
دست قضا به سینه شراری زِ غَم نهاد
گشته وصالْ سختْ برایم زِ معصیّت
رفت از فِراقْ ، خِرمَنِ آمالِ من به باد
شوقِ شهادت از نظرم مَحو گشته است
از این مصیبت و اَلَم و رنج و درد ، داد
هر شب به یاد فاطمیون زار می زنم
تنها به اشک و آه شود قلبِ زار ، شاد
با اشک حسرت از دل و جان گویم اینچنین
ای زائر دو کوهه زیارت قبول باد
🔴 سروده شده در سال ۸۴
موضوع شعر : یاد و خاطره شهدا
#دلنوشته
@sherosabk
تقدیم به ساحت مقدّس حضرت سیدالشهدا علیه السلام
یاحسین ای یگانه رمز حیات
ای به دستان رحمتِ تو برات
ای صفاتِ تو بهترینِ صفات
عشق از تو گشته واله و مات
راهِ سرخِ تو هست راه نجات
ای حسین جان جوانی ام به فدات
من به عشق تو مبتلا هستم
من گدای تو را گدا هستم
از همینجا که در نوا هستم
زائرِ خاک کربلا هستم
کن عنایت مرا زِ لُطف ، برات
ای حسین جان جوانی ام به فدات
بر سپهرِ قلوب مهتابی
نورِ رحمت به خلق می تابی
آستان کمال را بابی
همگان بنده و تو اربابی
بهترینی تو از تمام جَهات
ای حسین جان جوانی ام به فدات
شوره زارِ دل از تو چون گلشن
مهرِ تو نورِ وادیِ اِیمَن
دیده ام شد زِ نورِ تو روشن
تُربتِ مَقدَمَت به دیدهٔ من
طَلعَت کردگار را مِرعات
ای حسین جان جوانی ام به فدات
ذاکری اسم پاک اعظم را
بُرده ای دل ، نبیّ اکرم را
داده ای جرعه کامِ زمزم را
داده ای روح ، جسم عالم را
پَرتُوِ فَضل را تویی مشکات
ای حسین جان جوانی ام به فدات
جسم بی جانِ دهر را جانی
خونِ ربِّ رَحیم و رَحمانی
گرچه بر کوفیان تو مهمانی
بی کس و تشنه کام و عطشانی
از پیامت عُقول یکسره مات
ای حسین جان جوانی ام به فدات
خصلت تو وفا و غیرت بود
نهضت تو شکوه و عزّت بود
گرچه در ظاهرش شهادت بود
باطنش رحمت و سعادت بود
بی تو دین را نبود غیرِ ممات
ای حسین جان جوانی ام به فدات
خلق را گشتی از وقا هادی
دشمنِ ظلم و جور و بیدادی
نپذیرفته اي تو اِمدادی
بین گودال تشنه جان دادی
تا که دین گیرد از تو فیضِ حیات
ای حسین جان جوانی ام به فدات
۸۴/۱۲/۸
موضوع شعر : توسل به ساحت مقدّس حضرت سیدالشهدا علیه السلام
#دلنوشته
@sherosabk
خدا حافظی از کربلا
حسین جان الا ای شَه بی کفن
در این چند روزه به واللهِ من
دلم بود خوش صاحب توشه ام
که من زائرِ قبر شش گوشه ام
ولی دیگر از کربلا می روم
به اشک و دلی پر بلا می روم
خداحافظ ای سرزمینِ بلا
خداحافظ ای خاکِ کرببلا
خداحافظ ای جنّت عالمین
خداحافظ ای بارگاهِ حسین
خداحافظ ای روحِ پاکی عشق
خداحافظ ای تلِّ خاکیِ عشق
خداحافظ ای گلشن بی بهار
مقام علی اکبر و شیر خوار
خداحافظ ای آفتابِ حیات
خداحافظ ای بی وفا ، ای فرات
خداحافظ ای دردِ دل را طبیب
خداحافظ ای قبر پاک حبیب
خداحافظ ای سوز آه حسین
خداحافظ ای قتلگاه حسین
خداحافظ ای یاسِ پرپر شده
خداحافظ ای شاهِ بی سر شده
خداحافظ ای قبله گاه همه
خداحافظ ای نالهٔ فاطمه
خداحافظ ای فرق دوتّا شده
تنِ از جفا اِرباً اِرباً شده
خداحافظ ای شیر خوارِ حرم
امیر سرافرازِ شش ماهه ام
خداحافظ ای لاله و یاسمن
خداحافظ ای قاسم بن الحسن
خداحافظ ای دشت آلاله ها
خداحافظ ای گریه ها ناله ها
خداحافظ ای شهر دلواپسی
خداحافظ ای غربت و بی کسی
خداحافظ ای نالهٔ آب آب
خداحافظ ای غصه های رباب
خداحافظ ای خوبهای زمین
وَهَب ، جون و حُرّ و زُهیر بن قین
خداحافظ ای آستان جمیل
مزارِ دو طفلانِ پورِ عقیل
خداحافظ ای کعبهٔ بی نشان
مقامِ شریفِ امام زمان
خداحافظ ای روشنایی شب
خداحافظ ای ساقیِ تشنه لب
خداحافظ ای جرعه نوش بلا
علمدار بی دست کرببلا
وداعی کنم گلشن یاس را
یسار و یمین ، کفّ العبّاس را
خداحافظ ای دلبرِ مهجبین
خداحافظ ای ماه امّ البنین
اگرچه گنهکار و بد نیّتم
دوباره زیارت نما قسمتم
به زاری در این آخرین لحظه ها
ز درگاه تو هست خواهش مرا
بُوَد اشک من جاری از هر دو عین
حلالم نما جان زهرا ، حسین
🔴 سروده شده در دی ماه سال ۸۴ در کربلای معلّیٰ
#دلنوشته
@sherosabk
بیان احتجاج امام با لشکر عمر بن سعد ملعون
دلم سوزد ز داغ خون یزدان
حسین بن علی شاه شهیدان
دلم سوزد ز سوز غربت او
زِ آه جانفُروز غربت او
رود روحم ز تن ، وَز دیدگان نور
به یاد وَقعهٔ جانسوز عاشور
پیِ اتمام حجت سبط طاها
لسان احتجاجش گشت گویا
سوارِ مرکب ختم رسولان
نمود از خیمه ها رو سوی عدوان
عزیز فاطمه محبوب داور
نمودي رو به سوی خیل لشکر
الا لشکر منم سلطان دینم
فروغ چشم ختم المرسلینم
علی بابای من شیر خدا بود
پسر عمّ و وصیّ مصطفیٰ بود
ولی الَّه به مُلکِ عالمینم
سُرور قلب زهرایم حسینم
من آن خورشید سبحانی سرشتم
که سَیّد بر جوانان بهشتم
الا لشکر منم ثانی حیدر
منم از آل حمزه ، آل جعفر
الا لشگر در این صحرای غربت
نمایم با شما اِتمام حجّت
الا ای لشکر بی رحم کوفه
به باغَم ، رنج و محنت زد شکوفه
چرا خواهید تا با من ستیزید؟
چرا خواهید خونم را بریزید؟
دل اطفال، بشکستید از چه؟
کمر بر قتل من بستید از چه؟
وفاتان پس کجا رفته است مردم
شده نزد شما مردانگی گم
کُنون من غرق محنت ، جمله شادید؟
شما بودید بر من نامه دادید
که دلهامان مکان رحمت توست
سپاه کوفیان در خدمت توست
که بستانها ثمر داده است مولا
درختان برگ و بر داده است مولا
کجا رفت آن همه دعوت کننده
الا ای اهرمن را جمله بنده
چو باب احتجاجش بازگردید
نوای حق طنین انداز گردید
زِ ترس اینکه دلها رام گردد
زِ ترس اینکه پخته ، خام گردد
فتادی لرزه ها بر پیکر کفر
به فرمان سران لشکر کفر
از آنان رعب و وحشت دیده می شد
صدای هلهله بشنیده می شد
حسین بن علی بر روی مرکب
به خیمه شاهد این صحنه زینب
نگاه شاه دین ، سبط پیمبر
گهی بر آسمان گاهی به لشکر
به ناگه ابن سعد ، آن کفر مطلق
بزد تیری به سوی لشکر حق
چو او افروخت آن لحظه شرر را
همه تابع شدند از کین عُمَر را
جفای اهل کوفه کرد طغیان
خیام شاه دین شد تیر باران
همه بار ثَقیل درد بردند
تمام لشکر حق تیر خوردند
چو دل برعهد با جانان سپردند
چهل تن در همان دم جان سپردند
چو این صحنه پدید آمد در آندم
نمودی رو به یاران شاه عالم
که رحمت بر شما باد ای دلیران
الا ای شیرهای دشت ایمان
همه فارغ ز رنگ و ننگ گردید
دگر آماده بهر مرگ گردید
پُر از مِی گشت چون جام شهادت
به یاران داد پیغام شهادت
در این طوفان رنج و پر مَلالی
نمایم از دلِ پر غم سوالی
چون این جمله بگفت آن روح مذهب
نمی دانم چه شد با قلب زینب
🔴 سروده شده در حدو سال ۸۰
موضوع شعر : احتجاج و اتمام حجت حضرت مولی الکونین با لشکر عمر بن سعد ملعون
#دلنوشته
#شعر_امام_حسین
@sherosabk
روایتی از بحارالانوار
بشنو ای عاشق به وصل کوی یار
از لسانم یک روایت از بِحار
روزی از ایام آمد یک جوان
در حضور سَیّد کون و مکان
کِیْ ولیّ و شهریار عالمین
چند لحظه پیشتر از این ، حسین!
آن یگانه یاور من جان سپرد
بی وصیّت مادر من جان سپرد
ای که چون تو در کرامت کَس ندید
هیچ کس از تو نگشته ناامید
ای که باشد سایه ی تو بر سرم
کن دعا تا باز گردد مادرم
رفت مولا ، سوی بیت مُحتضَر
پس به سوی آسمان کردی نظر
کِیْ خدای خالق ارض و سما
وی تو خَلّاق ثریا تا ثَریٰ
هین زِ اَلطافَت مرا آکنده کن
پیر زن را بار دیگر زنده کن
عقل پشت ابر فیض حق ، نَهُفت
تا حسین بن علی ، آن جمله گفت
نور الطاف خدا افکنده شد
حاضران دیدند آن زن زنده شد
شاهدان حیران و آن زن با کلام
اَشهَدی خواند و بگفتا کِی امام
ای عزیز حیدر و خیر النسا
لطف بِنما ، داخل خانه بیا
شَه ، اجابت کرد حرفِ محتضر
کرد با دستی اشاره بر پسر
پس بگفت آن لالهٔ خوش رنگ و بو
پیر زن! ، اینک وصیت کن به او
از عطای ذات حیّ ذوالمَنَن
هین وصیت کرد آندم پیر زن
بعد از آن گفت ای کریمِ چاره ساز!
خود پس از مرگم بخوان بر من نماز
این بگفت و کرد با فیضی چُنین
جان خود تقدیم بر جان آفرین
گریزِ روضه 👇
یا حسین ای دستگیرِ چاره ساز
ای که بر آن زن تو خود خواندی نماز
از چه در کرببلا بی کس شدی؟
ای گل ، از چه بین خار و خس شدی؟
ای جلالت جلوه ی حُسن خدا
ای جمالت قبله ی اهل ولا
بعد ایامی پر از درد و مِحَن
مانده جسمت روی صحرا بی کفن
هست در دل یک جهان سوز و گذاز
کس نخواند ای شاه بر جسمت نماز
پیکرت ای کوکب عالم فروز
ماند روی خاکِ آن مقتل سه روز
تا که آمد آن ولیّ عالمین
یادگار تو علی بن الحسین
داشت ناله بر لب آن فخر حجاز
خواند بر آن جسم صد چاکت نماز
گفت ای مردم زِ احسان و وفا
آوَریدَم تکّه ای از بوریا
تا به اشک و ناله و آه و فغان
خود گذارم جسم شاه دین ، در آن
پس وصیّ تو به دشت کربلا
پیکرت بنهاد بِینِ بوریا
در عزای تو گریبان چاک کرد
پیکر خونین تو در خاک کرد
بود زار و بیقرارت یا حسین
پَس نوشت او بر مزارت یا حسین
کین بود قبر کسی که از عتاب
تشنه جان داده کنار نهر آب
۸۶/۸/۹
موضوع شعر : کرامتی از حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و روضه دفن حضرت سیدالشهدا علیه السلام
#دلنوشته
#شعر_امام_حسین
@sherosabk
تقدیم به ساحت مقدس حضرت سیدالشهدا علیه السلام
قلب گیتی بی قرار و مُضطَر تو یاحسین
توتیای دیده خاک محضر تو یاحسین
ای خدای بندگی، ای بهترین عبدِ خُدا
عرش حق سر خَم نماید در بر تو یاحسین
سلسبیل و زمزم و کوثر به جنّت جملگی
جرعه نوشند از شرابِ اطهرِ تو یا حسین
انبیا را دل اگر رضوانِ یزدان می بَرَد
ذات حق بوده از اوّل دلبر تو یا حسین
چون همه عالَم،کَرَم، ای والیِ مُلکُ النِّعَم
می زند در اوج مِسکینی، درِ تو یا حسین
صد چو اسماعیل هر دم میکند مِیلِ فنا
گر که او باشد قتیل خنجر تو یا حسین
هوش هم مدهوش می گردد به رسم نیک عشق
قطره ای نوشد اگر از ساغرِ تو یاحسین
سلطنت را بنده ای از بندگانش می کند
آنکه گردد خاکِ پای نوکرِ تو یا حسین
معصیت ، طغیان ، خطا ، لغزش ، گناه و جرمِ عبد
جمله می سوزد زِ فیضِ آذرِ تو یا حسین
در لحد آسوده ایم و مطمئن چون از کرم
قول جنّت داده بر ما ، مادرِ تو یا حسین
نه در این دنیا فقط من سوگوارت گشته ام
بودم از روز ازل غمپرور تو یا حسین
ای هُمای عشق ، وای از آن دمی کز جور خصم
گشت رنگ لاله ها ، بال و پرِ تو یا حسین
سینه سوزان را هنوز از کربلا آید به گوش
بانگ قُدسیِ اَذانِ اکبر تو یا حسین
ای عموی مهربانِ یادگارانِ حَسَن
گو چه شد آن قاسم فرّخ فرِ تو یا حسین
چشمه اشک رباب از دیده اش جاری است چون
تشنه لب جان داد علّی اصغر تو یا حسین
می رسد سوزِ عطش از خیمه ها تا ماسِویٰ
برنگشت از علقمه آب آور تو یا حسین
در غروب روز عاشورا دگر باقی نماند
یک نفر حتّی زِ خیل لشکر تو یا حسین
دیگر آن هنگام رفت از جسم مرکب هم توان
از روی زین واژگون شد پیکر تو یا حسین
چون که آن نامرد وارد شد به گودال از جفا
گوئیا بِگریست حیّ داورِ تو یا حسین
عضو عضوش ذکر حق می گفت از شوق وصال
آن تنِ صد پارهٔ از خون تَرِ تو یا حسین
وایِ من ، چون شد تجلّی جلوهٔ قالوبَلیٰ
گشت خنجر آشنا با حنجر تو یا حسین
ناگهان افتادش از خشم خدا لرزه به تن
قاتل شیطان مرامِ کافر تو یا حسین
آن زمان بشنیده می شد از زمین و آسمان
آه عالمسوزِ زهرا مادرِ تو یا حسین
تو در آن گودال سرمست از وصال دوست ، لیک
ناله می زد در فِراقت دختر تو یا حسین
بر دل زینب زده آتش شرارِ کینهٔ
ساربان و قصّه انگشتر تو یا حسین
دل کند قالب تُهی زین غم که در وادیِ طَف
آشکارا شد به روی نِی سر تو یا حسین
صوت قرآن حزینت چون طنین انداز شد
سَر بِزَد بر چوب مَحمِل خواهر تو یا حسین
۸۴/۸/۱۶
موضوع شعر : توسل به حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام
#دلنوشته
#شعر_امام_حسین
@sherosabk
روایت رفتن پیغمبر به طائف و آوردن انگور از جانب یک غلام طائفی که در کبویت الاحمر نقل شده است به نقل از مناقب
این روایت عالمی محبوب گفت
در مناقب إبنِ شهرآشوب گفت
بعدِ عامُ الحُزن،سال رنج و درد
کز خزان ظلم،گلها گشت زرد
بهرِ ِجرای رسالت از خدا
رفت طائف حضرت خَیرُالوَریٰ
لیک در راه خدا و راه دین
سنگ باران شد از آن قوم لعین
ازجفای اهل طائف،اَلاَمان
گشت خون از پیکر پاکش روان
آمد از طائف بُرون،آن نور پاک
ساعتی بنشست حضرت زیرِ تاک
گشت جاری از لَبانِ اَطهَرَش
عرض حالی با اِلهِ و داورش
درد و دل با خالق أَنجُم نمود
شِکوِه از آن بی وفا مردم نمود
با خدایش ذکر حاجاتی نمود
باصفای دل ، مناجاتی نمود
او همه مَحوِ تجلّیِ خدا
ساعتی نگذشته بُد زین ماجرا
کز سوی آن قوم ملعون و پلید
یک غلامی خدمت حضرت رسید
شامهٔ جان ، آشنا با عطر یاس
اَهلیت از نینوا ، نامش عداس
پای تا سر شوق بود و شور بود
روی دستش یک طبق انگور بود
این طَبَق دانی که از سوی که بود؟
از سوی آن سنگدل های عَنود
گوئیا آن أَهرِمنهای عرب
گفته اند این جمله را در زیر لب
گرچه اوضاع بی سر و سامان بُوَد
هرچه باشد او به ما مِهمان بُوَد
گریز روضه 👇
آه ای شیعه بریز اشک از دو عین
یاد مظلومّیِ مولامان حسین
او که بودي کعبه عشق همه
یوسف حیدر ، عزیز فاطمه
او که بودی سَیّدِ اهلِ جِنان
او که مهمان بود بَهرِ کوفیان
وی چه مهمان ، عاشقِ روی حبیب
وی چه مهمان ، زار و تنها و غریب
بی کس و بی یاور و بی تاب بود
حاجتش یک قطره ای از آب بود
او که بودی برهمه عالم پناه
تشنه لب جان داد بین قتلگاه
۸۶/۶/۱۶
مصادف با شعبان المعظم ۱۴۲۷ ه.ق
#دلنوشته
#شعر_امام_حسین
@sherosabk
تقدیم به ساحت مقدس حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام
((ای حسین جان همگی والِه و شیدای توایم
گشته مدهوش ازآن جرعه صهبای توایم
هرزمان گریه کند طفل جگر گوشه ای
یاد آن طفل رَضیع اصغر شیدای توایم
چون ببینم به گلزار یکی لاله ی سرخ
یاد آن سَروِ روان اکبر رعنای توایم))
هرزمانی که رسد بر دل ما محنت وغم
یاد پیغامبرت ، زینب کبرای توایم
هر زمانی که ببینم به گلشن گل یاس
یاد آن طفل سه ساله گل زیبای توایم
هر زمان آب ببینیم به دستان کسی
یاد صاحب علم و یاور و سقای توایم
بخدا تا به قیامت زِ ولا و زِ شرف
مُغرِض و دشمن و خصم همه اعدای توایم
چون به ما کرد عطا عشق تو را روز ازل
تا ابد شاکر آن خالق یکتای توایم
روی تو قبله و ما تا دمِ میزان ، مولا!
مُحرم کعبه آن طلعت و سیمای توایم
هم فقیریم به درگاه عطایت امروز
هم گوای رَه و هم سائل فردای توایم
تو کنی جلوه گری و همه ی ما همه دم
با دو چشم دلِ خود محو تماشای توایم
تا صف حشر حسین جان به ولایت سوگند
خونجگر از اِلَم و ماتم عظمای توایم
هم به بدخواه تو شمیشر تبرّیٰ بکشیم
هم به میخانه ی جان مست تولای توایم
هم محب همه ی آل و همه عترت تو
هم محب تو و هم شیعه ی آبای توایم
همه زانوی مودّت زده با اشکِ روان
تحت الطاف تو و سایه ی طوبای توایم
نشود نامه ی اعمال محبین مَقبول
همه محتاج به تایید و به امضای توایم
۸۶/۱۰/۳
موضوع شعر : توسل به حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام
#دلنوشته
#شعر_امام_حسین
@sherosabk
تقدیم به ساحت مقدس امام حسن مجتبی علیه السلام
امیدوار عطای توام حسن جانم
گدای کوی گدای توام حسن جانم
تمام عمر کشم انتظار وصل تو را
که دوستدار لقای توام حسن جانم
خدا کند به مقامی رسم که داد زنم
که من فقیر ولای توام حسن جانم
جوانی ام ، پدرم ، مادرم ، به قربانت
قسم به عشق ، فدای توام حسن جانم
به استخوانی و نانی دل مرا خوش کن
که من چو کلب سرای توام حسن جانم
هزار شکر که از لطف مادرت ، مشغول
به ذکر و مدح و ثنای توام حسن جانم
تو پورِ بانوی محرابی و منِ مسکین
نیازمندِ دعای توام حسن جانم
به وقت خواندن مرثیه ی فدک یادِ
بکاءِ صبح و مَسای توام حسن جانم
شدم به مَحبَسِ حُزن و غم تو زندانی
چو نِی حزینِ نوای توام حسن جانم
عزای تو به خدا داغ مادرت زهراست
شکسته دل ز عزای توام حسن جانم
۸۶/۴/۳
#دلنوشته
#شعر_امام_حسن
@sherosabk
تقدیم به ساحت نورانی حضرت زهرا سلام الله علیها
گدایی تو به ما افتخار می باشد
طنینِ ذکر تو ما را شعار می باشد
به ما که از کفِمان رفته اعتبار ولا
ولایت تو بسی اعتبار می باشد
چگونه مدح کنم از تو ای مَلیکه ی عشق
چرا که مادح تو کردگار می باشد
وجودِ قدس ات ای مظهر جلالِ خدا
دلیل خلقت لیل و نهار می باشد
بدون نور وجود تو ای حبیبه ی رب
نصیب سروِ فلک اِنکِسار می باشد
حیات را سببی و بدون روی تو خلق
طعامشان رُطبِ اِحتضار می باشد
قرار و راحت جان دلم تویی زهرا
عنایتی که دلم بی قرار می باشد
غم عظیم تو ای حامی ولایت و دین
شراره ای به دل روزگار می باشد
مثال خطبه ی کوبنده ی تو در مسجد
به جنگ بدر ، چنان ذوالفقار می باشد
زِ محنتت چه بگویم که بعدِ پیغمبر
چو ریگ ها غم تو بی شمار می باشد
به چشم شیر خدا درد مخفی ات هر شب
زِ حال نافله ات آشکار می باشد
علی زِ ماتم هجرانِ تو گرفته عزا
ولی نبی به تو چشم انتظار می باشد
از آن جفا که درآن کوچه شد به تو تا حشر
مدینه از حَسَنت شرمسار می باشد
حسن همیشه به یاد اهانت آن خصم
دو چشم چون قمرش اشکبار می باشد
۸۵/۲/۲۰ مصادف با ربیع الثانی ۱۴۲۷ ه.ق
موضوع شعر : توسل به ساحت مقدس و نورانی حضرت زهرا سلام الله علیها و مرثیه کوچه مدینه
#دلنوشته
#شعر_حضرت_زهرا
@sherosabk
تقدیم به ساحت نورانی حضرت زهرا سلام الله علیها
بشنو نوای درد و غم های مرتضی را
بر جان بِخَر فغان و رنج و غم و بلا را
زهرا که نور عین است بانوی عالمین است
تیر غمش نموده مجروح قلب ما را
از بهر او زِ عزّت یزدان نموده خلقت
از این زمین خاکی تا هفتمین سما را
در مکتب ولایت آن یکّه تاز عصمت
داده به شیعه درس یاریِ مقتدا را
دل می نماید آوا با روضه های زهرا
آن کَس جان فدا کرد سلطان ما سویٰ را
نای فلک پُر آه است روزِ علی سیاه است
از داغ بانویی که دل می برد خدا را
حیدر چو دید دلبر ، مجروح بینِ بِستر
شد روضه خوانِ غربت بانوی هل اتی را
گفتا علی مضطر با آه و دیده ی تر
((دل می رود زدستم صاحب دلان خدارا))
ای یار مهربانم همسنگر جوانم
خم گشته بین زِ داغت ، قدّ شَهِ ولا را
گر از جفای اعدا با من نگفتی اما
هِنگام غسل دادن می بینم آن جفا را
گرخواهَمی زِ آلام طفلان نمایم آرام
خود گو چگونه سازم آرام مجتبی را
جانم رسیده بر لب از ناله های زینب
از بسکه گفته مادر خون کرده قلب ما را
با یادت ای شهیده بس دردها کشیده
کاش او دگر نبیند غم های کربلا را
۸۴/۳/۳
موضوع شعر : زبانحال آقا امیرالمؤمنین با حضرت زهرا سلام الله علیها
#دلنوشته
#شعر_حضرت_زهرا
@sherosabk
نوحه امام حسن مجتبی علیه السلام
لاله و یاسمن ای عزیز زهرا
مولانا یا حسن ای عزیز زهرا
مست ماه رخسار توام
همیشه غمخوار توام
خاک کف پای همه
خادمین دربار توام
دارم من زِ تو یا سیّدی تمنّا
مولانا یا حسن ای عزیز زهرا
لاله و یاسمن ای عزیز زهرا
مولانا یا حسن ای عزیز زهرا...
از ازل منم مایل تو
فدای سوز دل تو
میان اهل دو جهان
تو کریم و من سائل تو
لطفی کن به من زارِ بی سر و پا
مولانا یا حسن ای عزیز زهرا
لاله و یاسمن ای عزیز زهرا
مولانا یا حسن ای عزیز زهرا...
روح و هست و جان همه ای
برلب ما زمزمه ای
روشنی چشم علی
اولین گل فاطمه ای
زینت دوش پاک حضرت طاها
مولانا یا حسن ای عزیز زهرا
لاله و یاسمن ای عزیز زهرا
مولانا یا حسن ای عزیز زهرا...
ای عزیز احمد مددی
جلوه ی سرمد مددی
غرق گناهم بخدا
یا ابا محمد مددی
کن از ما تو شفاعت به روز عُقبیٰ
مولانا یا حسن ای عزیز زهرا
لاله و یاسمن ای عزیز زهرا
مولانا یا حسن ای عزیز زهرا
روشنای هر شام وسحر
دیده ام از غم شده تر
زکینه ی همسر خود
عاقبت شدی پاره جگر
سوزِ آهِ تو رفته به عرش اعلا
مولانا یا حسن ای عزیز زهرا
لاله و یاسمن ای عزیز زهرا
مولانا یا حسن ای عزیز زهرا...
ای دل همه بر تو اسیر
به کلّ خلقت تو امیر
شده مزیّن زِ جفا
پیکر تو با چوبهٔ تیر
شد زین غم چشم زینب مثالِ دریا
مولانا یا حسن ای عزیز زهرا
لاله و یاسمن ای عزیز زهرا
مولانا یا حسن ای عزیز زهرا...
یادِ تیر و شمشیر و سُنِین
به بستر ای نورِ دو عین
به صوت جانسوز و حزین
روضه خوانده ای بهر حسین
از گودال و زِ سر های روی نی ها
مولانا یا حسن ای عزیز زهرا
لاله و یاسمن ای عزیز زهرا
مولانا یا حسن ای عزیز زهرا...
🔴 سروده شده در شهریور ماه سال ۸۶
#امام_حسن #امام_حسن_مجتبی
#نوحه_امام_حسن #نوحه_امام_حسن_مجتبی
@sherosabk
تقدیم به ساحت مقدس امام مجتبی علیه السلام
ای فدای لطف بی پایان تو
ای خلایق بنده احسان تو
نور حق در چهره رخشان تو
آفرینش ریزه خوار خوان تو
عالم ایجاد در فرمانِ تو
یاحسن دست منو دامانِ تو
تو کریمی و دو عالم سائلت
مَجمعِ اولاد آدم سائلت
حاتم و صدها چون حاتم سائلت
هر کریم و هر مکرّم سائلت
خازنِ فردوس هم دربان تو
یاحسن دست منو دامانِ تو
قبله خوبان عالم کوی تو
کعبه و میقات زمزم روی تو
بخشش و لطف و کرامت خوی تو
گل شکفته می شود از بوی تو
کِی شود حاصل مرا عرفان تو؟
یاحسن دست منو دامانِ تو
ماه رخسارت همه نور است نور
از تَجلّای رُخَت شد طور ، طور
مصحف مدح تو انجیل و زبور
دیده بی اشک بر تو باد ، کور
عاشقان مدهوش و نیمه جانِ تو
یاحسن دست منو دامانِ تو
هر چه هست و نیست یکسر مَست توست
آسمان هم خود به رتبه پست توست
من که باشم یک جهان پا بست توست
اختیار جان من در دست توست
جان من گویی است در میدان تو
یا حسن دست منو دامان تو
ناسزا گو را تو احسان می کنی
از کرم کافر ، مسلمان میکنی
خار را سَروِ خرامان می کنی
درد عالم را تو درمان میکنی
ای خوش آن دردی که شد دَرمان تو
یاحسن دست منو دامانِ تو
ای غم پنهان تو در هر دلی
ای که حلّال تمام مشکلی
ای که دریای کرم را ساحلی
ای که نخل آرزو را حاصلی
وای از آهِ دلِ سوزانِ تو
یاحسن دست منو دامانِ تو
یابن الزهرا ای امامِ مجتبی
یا ولیَ الله ، سِبطِ مصطفیٰ
از جفای جُعده آن خصم خدا
قاتلت هرچند شد زهر جفا
داغ دیگر چنگ زد بر جانِ تو
یاحسن دست منو دامانِ تو
عمری ، ای عمّامه غم بر سَرت
عمری ، ای ارض و سما خاک درت
با دل محزون و قلب مضطرت
خونِ دل خوردی به یاد مادرت
مُدّعایم دیده ی گریان تو
یاحسن دست منو دامانِ تو
در حضورت ای نگار مهجبین
ای زِ سر تا پا امیرُالمؤمنین
اشک شد با دیدگانِ تو عَجین
فاطمه اُفتاد بر روی زمین
دیده شد آن صحنه با چشمان تو
یاحسن دست منو دامانِ تو
از ستم خانه نشین شد آن ولی
پاسخ مَظلوم بر غم شد ، بَلی
لیک با آن غصّه های منجلی
می زد آتش بر دلِ خونِ علی
گریه های مخفی و پنهان تو
یاحسن دست منو دامانِ تو
🔴 سروده شده حدود سال ۸۲
#دلنوشته
#شعر_امام_حسن
@sherosabk
تقدیم به ساحت نورانی حضرت صدیقه سلام الله علیها
ذکر تمام عالم یا فاطمه یا زهرا
ورد زبان جانم یا فاطمه یا زهرا
فخر تمام هستی معنای ناب توحید
مِرآت اسم اعظم یا فاطمه یا زهرا
در وقت عفو و توبه در محضر الهی
ذکر نجات آدم یا فاطمه یا زهرا
با اذن حَیّ سبحان در هر نفس بگوید
عیسی مثالِ مریم یا فاطمه یا زهرا
هنگام خلقت نور طبق حدیث لولاک
شد ذکرِ عرش اعظم یا فاطمه یا زهرا
گر گوش دل کنی باز تو بشنوی زِ هر جا
این نغمه را دمادم یا فاطمه یا زهرا
ای آنکه قبل خلقِ ارض و سما تو بودی
حق را انیس و مَحرم یا فاطمه یازهرا
بودی به نور عصمت هم مادر نبی هم
دخت رسول اکرم یافاطمه یازهرا
هرکس که بوده سائل بر درب خانه ی تو
شد از کرم مُکرّم یا فاطمه یا زهرا
با ذکر روضه هایت می گردد ای شهیده
هر دل اسیر ماتم یا فاطمه یا زهرا
در گنج عمرت ای گل پیدا شود هزاران
الماس گریه و غم یا فاطمه یا زهرا
درکوچه روی ماهت با دست دشمنِ دین
خورده زِ کینه بر هم یا فاطمه یا زهرا
۸۴/۵/۱
موضوع شعر : توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها
#دلنوشته
#شعر_حضرت_زهرا
@sherosabk
تقدیم به ساحت مقدس حضرت صدیقه سلام الله علیها
ای آستان عرش خدا خاک کوی تو
ای آبروی عالمی از آبروی تو
ای شاه بیت گلشن دیوانِ شعر دوست
من زنده میشوم زِ محبت به بوی تو
از پا فتاده ام تو بیا دست من بگیر
ای دست خلق بهر عنایت به سوی تو
من در نماز نور بخوانم قنوت شکر
یک ذره گر به دیده رسد خاک کوی تو
بهر شفا ز فیض مسیحایی دمت
هر دم کنم به بستر غم آرزوی تو
صدها هزار بادیه ، سیراب میشود
از چشمه سار دیده و اشک چو جوی تو
ای کاش اجل بیاید و عمرم به سر برسد
تا که نبینم اشک به وجه نکوی تو
احساس درد هیچ نکردم به پشت در
چون مست بودم از می عشق و سبوی تو
مُردم هزار باز چو دیدم میان خصم
گردیده سرخ از شرر شرم روی تو
جان چیست تا نثار کنم در رهت علی
صد همچو من فدای یکی تار موی تو
۸۴/۴/۱۰
موضوع شعر : زبانحال حضرت زهرا سلام الله علیها با امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام
#دلنوشته
#شعر_حضرت_زهرا
@sherosabk
تقدیم به ساحت مقدس حضرت صدیقه سلام الله علیها
فاطمیه سپری گشت و دلم غمخوار است
روز شب ناله و آوا و فغانم کار است
دل ما در گِرُوِ عشق حسین بن علی است
گَردِ اندوهِ یتیمی به رخ دلدار است
مرتضی بعد سفر کردن زهرای بتول
در فراق گل بشکسته ی خود بیمار است
شب رَوَد تا به سحر در بر قبر زهرا
در دلِ غَمزده اش آرزوی دیدار است
گوید اِی فاطمه اِی یاور غمدیده ی من
بعد تو دردِ منِ خون به جگر بسیار است
گشته ورد لب من سوره ی حمد و صافات
کار من بی تو در این وادیِ غربت زار است
به همان چادر خاکی تو زهرا سوگند
که پس از رفتن تو ماندن من دشوار است
در میان همه ی خاطره های غم تو
قاتلم خاطره ی بین در و دیوار است
۸۷/۳/۲۱
موضوع : تمام شدن فاطمیه و زبانحال مولا امیرالمؤمنین بعد از شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
#دلنوشته
#شعر_حضرت_زهرا
@sherosabk
تقدیم به ساحت مقدس حضرت صدیقه سلام الله علیها
به لب دارم ز لطف دوست آوایی مکرم را
زِ فیض اشک می گویم شما خوبان عالم را
خوشا آنانکه در دولتسرای ساقی رِندان
کنند از اشکهاشان شرمگین چشمان زمزم را
خوشا آنانکه بگرفتند با رَه توشهٔ تَقویٰ
ز دست رحمت شاهِ ازل اشکی دمادم را
قسم بر ذات اَقدَس ، قطره ای زین اشک نفروشم
اگر بخشند بر من پادشاهی دو عالم را
بهای ذره ای از آن به بازار عمل کافی است
که سوداگر شوم مُلک دو صد هارون و حاتم را
به دستم گر شود انگشتری از دُرّ ناب اشک
سلیمان را بگو دیگر چه ارزش هست خاتم را
هر آنکس که دمش با ذکر یا زهرا تبرّک شد
طبابت میکند از فیضِ دم ، عیسی بن مریم را
به ذِیل آیه ی اِنّی نَفَختُ آن مُفسّر گفت
تجلّی جمال فاطمه جان داد آدم را
اَلا ای آنکه خواهی اسم اعظم را زِ جان گویی
بگو یا فاطمه تا گفته باشی اسم اعظم را
🔴 سروده شده در ماه رمضان سال ۱۳۸۳
موضوع : مدح و منقبت حضرت زهرا سلام الله علیها
#دلنوشته
#شعر_حضرت_زهرا
@sherosabk
تقدیم به ساحت مقدس حضرت صدیقه سلام الله علیها
موسم گلبانگ عصمت ، فاطمیه آمده
فصل احیای ولایت فاطمیه آمده
با زبان اشک و عشق و شور گویم بر شما
گریه کن ها اَلبِشارت فاطمیه آمده
خِرمن جان سوزد از سوز و نوای فاطمیه
می رسد بر گوش دل بانگ رَسای فاطمیه
ای که می پرسی که باشد صاحب این داغ عُظمیٰ
مهدیِ زهرا بود صاحب عزای فاطمیه
در عزای او هوای غم به سر افتاده است
خِرمن جان را از این ماتم شرر افتاده است
وای بر من از جفای نانجیبان ناگهان
بچه ها دیدند مادر پشت در افتاده است
یافاطمه دل پر اضطراب است
چشمان من از غمت پر آب است
بعد از تو قسم به اشک زینب
عالم به سر علی خراب است
🔴 سروده شده در حدود سال ۸۲
#دلنوشته
#شعر_حضرت_زهرا
@sherosabk
تقدیم به ساحت مقدس حضرت صدیقه سلام الله علیها
محبوبه ی نیمه جانم
هستی تو همه توانم
مرو ای یگانه نور خانه روح کاشانه
بزن ای نگارم تو به موی زینبت شانه
زهرا زهرا...
من بی تو غریبم به خدا
یازهرا دردم نشود بی تو دوا
تَرکم مکن ای یاور من
ای حامی و همسنگر من
زهرا زهرا...
ای مادرِ زینبینم
اُمِّ حسن و حسینم
گل یاسِ پرپر جانِ حیدر عصمتِ داور
شده ای فدای حفظ دین و یاریِ رهبر
زهرا زهرا...
از روی تو ای نور دلم
تا روز قیامت خِجِلم
از بهر من ای اُسوه دین
در کوچه شدی نقشِ زمین
زهرازهرا...
#فاطمیه
#فاطمیه_۸۷
#زمزمه_حضرت_زهرا
@sherosabk
تقدیم به ساحت مقدس حضرت صدیقه سلام الله علیها
فاطمیه باز دلها را مُصفّا می کند
باز دلها را چنان مجنونِ صحرا می کند
با نسیم فاطمیه دل شکفته می شود
با زبان عشق سرّ دوست گفته می شود
فاطمیه اشک را جاری کند از دیده ها
در نظر آید درین ایامِ غم بِشنیده ها
فاطمیه آهِ مولا را تداعی میکند
فاطمیه اشک زهرا را تداعی میکند
فاطمیه می برد از شیعه آرام و قرار
غربت شیر خدا را می نماید آشکار
فاطمیه حرف ها دارد ز رنج و چشم تر
فاطمیه حرف ها دارد از آن دیوار و در
فاطمیه هست دیوان غزل های شرف
اشک بانوی مدینه غربت شاه نجف
فاطمیه در دلش پنهان هزاران ماتم است
اشک چشمش جاری همچون چشمه سارِ زمزم است
فاطمیه دیده ظلم اُمّتِ شیطان پرست
بر کسی که بوسه می زد مصطفایش روی دست
فاطمیه عِترت طاها چه دیده بازگو
در دفاع از اصل دین زهرا چه دیده بازگو
بِسمِ رَبّ الفاطمه توصیف غم آغاز شد
از زبان فاطمیه شرح آن ابراز شد
روز های آخر ماه صفر زاَمرِ قضا
رفت از دنیا نبیِّ پاک و مُرسَل مصطفی
شهر یثرب گشت یکسر محنت و اندوه و آه
روز پر نورِ نبوَّت گشت یکباره سیاه
شمس فیّاضِ رسالت در خَفای ابر رفت
پیکر پیغمبر پیغمبران در قبر رفت
گرچه میراث نبیُ الله بر حیدر رسید
گرچه در روزِ غدیر این بانگ تا محشر رسید
لیک جمعی قدر نشناسِ بسی بی قید و بند
در مکانی گِرد یکدیگر در آن روز آمدند
امر و فرمان خدا را زیر پا بگذاشتند
رسم آئین وفا را زیرِ پا بگذاشتند
گوهر پر ارزش حی جَلی دزدیده شد
مَنصبِ پاک خلافت از علی دزدیده شد
ای امان از خون دل های امیرالمومنین
بعد پیغمبر ولیُ الله شد خانه نشین
بین آن امت یکی بر ظالمان غالب نبود
یک نفر حامیِ فرزند ابیطالب نبود
دید زهرا حال و روز مقتدا ، آهِ حبیب
دید زهرا بین دشمن رهبرش مانده غریب
دید زهرا که ولایت گشته اینجا پایمال
بعدِ احمد شد حرامِ دین مبدّل بر حلال
یاعلی گفت و پی احیای دین از جای خواست
آری آری باید از بهر ولا بر پای خواست
حضرت صدیقه در راه ولا از جان گذشت
یاس بود و از خود و از غنچه اش ، یاران گذشت
یک حرامی خواست مولا را برد در بین عام
سوی آن مسجد که بودی بهر بیعت ازدحام
همچو پروانه وَفایش را نشان شمع داد
پشت در رفت و جوابی سخت بر آن جمع داد
آن حرامی چون شنید آن پاسخ ام الحسین
ناگهان از بغض تیری زد به قلب عالمین
لال گردم کاش از شرح غمِ آن ماجرا
من فقط این را بگویم گفت ای فضه بیا
فضه ، اِی از اشک غم چشمان پاکت تر شد
کن مدد یاس نبوت غنچه اش پرپر شده
آری آری شعیان قدر ولایت این بود
فاطمه سِرّ دوام مکتب و آئین بود
اوکه خود بود عصمت الله و فلک در محضرش
بهر اثبات ولایت شد فدای رهبرش
با خودش بیگانه بود آن حامی و کُفوِ وَلی
بود در هر عرصه ذکرش یاعلی و یاعلی
فاطمیه بر من و تو درس غیرت میدهد
فاطمیه درس زیبای ولایت می دهد
فاطمیه نخل ایمان را پر از حاصل کند
بر نِیِستان هر دل بشکسته را واصل کند
یاد شهدا 👇
یاد آن گریه کنان نابِ بی همتا به خیر
بین سنگر ناله ها با ذکر یا زهرا به خیر
ای شهیدان باز آمد وقت اشک و زَمزَمه
باز آمد عطر غمگین عزای فاطمه
جایتان خالی است در این بزم اشک فاطمی
تا رسد روز ظهور آن ولیّ هاشمی
۸۵/۲/۲۳
#دلنوشته
#شعر_حضرت_زهرا
@sherosabk
تقدیم به ساحت مقدس امام مجتبی علیه السلام
سلام ای دلربا یاحسن مجتبی
یوسف آل کسا یا حسن مجتبی
ای همه عالم فدات دیده ی من خاک پات
مظهر ذات خدا یاحسن مجتبی
محو کمالت شدند غرق جمالت شدند
مجمع ارض و سما یا حسن مجتبی
باده خور جام تو بر لبشان نام تو
سلسله ی انبیا یاحسن مجتبی
نور مُجسّم تویی شاه دوعالم تویی
ما به تو عبد و گدا یاحسن مجتبی
عاشقم و فانی ام بهر تو قربانی ام
همچو ذبیحِ منا یاحسن مجتبی
حمد خدای وَدود که چو قیام وقُعود
با تو شدم آشنا یاحسن مجتبی
مُحرمِ آواره ام بنده ی بیچاره ام
کِی شوم از تو جدا یاحسن مجتبی
زینت دوش رسول میوه ی باغ بتول
معدن جود سخا یاحسن مجتبی
غرق گناهم شَها چَشم به راهم شها
رأفتِ ناب تو را یاحسن مجتبی
کوکبِ رحمانیت ، دور کن از معصیت
بنده ی درمانده را یا حسن مجتبی
در همه دَهرِ کهن ، یافت نشد مثل من
نوکر پر ادعا یاحسن مجتبی
مانده ام از حال خویش ، غافل از احوال خویش
غرق شدم در ریا یاحسن مجتبی
تیغ شرف در نیام دم به دم و گام گام
سرزده از من خطا یاحسن مجتبی
عبد گنهکارْ من ، بنده ی بیمارْ من
از تو بخواهم شفا یاحسن مجتبی
یار جوانمردْ تو ، داروی هر دردْ تو
درد مرا کن دوا یاحسن مجتبی
عشقِ تو خورشید من ای به تو امّید من
کعبه ی اهل دعا یاحسن مجتبی
اول آخِر تویی باطن وظاهر تویی
رابع آل عبا یاحسن مجتبی
تو به دوگیتی امیر ، برهمگان دستگیر
توبه فلک مُقتدا یاحسن مجتبی
دلبر دلها تویی ، یوسف زهرا تویی
ای همه لطف و صفا یاحسن مجتبی
دِه به من اِی محترم ، فیض ثُباتِ قدم
در ره دین و ولا یاحسن مجتبی
سجده به کویت برند ، دست به سویت برند
جمله ی خلق خدا یاحسن مجتبی
صلح تو ای بی شکیب ، ای به مدینه غریب
چو نهضت کرببلا یاحسن مجتبی
گریه کنان را بخر پیش شهیدان ببر
حقّ شَهِ نینوا یاحسن مجتبی
در غمت ای مَهجَبین گشت به روی زمین
شور قیامت به پا یاحسن مجتبی
غرقِ فغان دهر شد قسمت تو زهر شد
گشت فلک در عزا یاحسن مجتبی
در غمت ای مهربان رفت به هفت آسمان
ناله ی واویلتا یاحسن مجتبی
ای همه مأنوسِ درد زهر به جانت چه کرد
که تو شدی جانفدا یاحسن مجتبی
سوخته جان و دلت همسر تو قاتلت
ای ثمر مرتضی یاحسن مجتبی
ای پسر فاطمه بوده تو را زمزمه
مرثیه کوچه ها یاحسن مجتبی
بار ولایت کشید محنت و اندوه دید
بضعهٔ خیر الوری یاحسن مجتبی
ناله اش افروخته پشت درِ سوخته
سوخت دل کبریا یاحسن مجتبی
دل همه غوغا بُوَد زینب کبری بُوَد
شاهد آن ماجرا یاحسن مجتبی
زود بشد ای شهید از تو محاسن سپید
در غمِ خیر النسا یاحسن مجتبی
واصل حاجت شدی تو به شهادت شدی
از غم زهرا رها یاحسن مجتبی
خونجگرت کوه و دشت ای جگرت بین طشت
کشته ی زهر جفا یاحسن مجتبی
سوختم از سوز غم گشته ام ای بی حرم
بر شرری مبتلا یاحسن مجتبی
اشک تو جاری زِ عین ، رأس عزیزت حسین
بود به طشت طلا یاحسن مجتبی
ای به دو عالم شفیع قسمت ما کن بقیع
حاجت دل کن روا یاحسن مجتبی
۸۵/۸/۱۷
#دلنوشته
#شعر_امام_حسن
@sherosabk
تقدیم به ساحت مقدس حضرت سیدالشهدا علیه السلام
دل هر شیعه معدن غمهاست
شبِ هفتِ حسین ، گل زهراست
در عزای امام سوم ما
دیده ی عرش همچُنان دریاست
آری از ظلم مردم کوفه
بنت حیدر دگر تک و تنهاست
ناله اندر فراق سالارش
بر لبش لحظه لحظه پابرجاست
یک طرف جمله آل پیغمبر
یک طرف خِیل لشکر اعداست
دختری فاطمی نَسَبْ ، در راه
سخت دلتنگِ دیدن باباست
یکه تاز رَهِ فضیلت و صبر
تا دم حشر زینب کبریٰ است
گرچه دارد غم علی اصغر
گرچه دلخونِ اکبرِ لیلاست
گرچه داده به راه دین دو پسر
گرچه بی تابِ ماتم سقاست
گرچه در بین مقتلی خونین
شاهدِ روضه های وا وَلَداست
معرفت بین که تا کجا دارد
که تمامی به دیده اش زیباست
چون برادر به محضرِ الله
واصل و وَصل و والِه و شیداست
از نگاهش عدو شده لرزان
از کلامش به کوفه بس غوغاست
جِلوه ی پنج تن ، نهان در او
او که خود مَظهر ذَویِ القُرباست
با سلاح بُکاء و حَربهٔ صبر
چیره بر قوم مُلْحِدِ طُلَقاست
خطبه هایش بر آن جماعت کفر
ذوالفقاری به جان اهل خطاست
از همان خطبه های کوبنده
زنده پیغام سیدالشهداست
آری آری به هر کجا زینب
با خدای حسین در سوداست
لیک دارد به دل غم دلدار
آن نماز نشسته نیک گُواست
سَرِ دلدار او به کنج تنور
ناله زن بِینِ مطبخی زهراست
در نجف زین عزا حزین حیدر
در مدینه به سر زنان طاهاست
زین سؤال ثَقیل و عالَم سوز
محشری در دلم همیشه به پاست
آخر اِی چرخ بی مُرُوّتِ پست
کنج زندان چه جای آل عباست؟
ای حسین جان ببین گدایت هم
بر تنش در عزات ، رَخت عزاست
۸۵/۱۱/۱۴ مصادف با محرم الحرام ۱۴۲۸ ه.ق
موضوع : اسارت اهل بیت و شب هفت امام و مصائب کوفه
#دلنوشته
#شعر_امام_حسین
@sherosabk