شرح شهادت حجاج بن مسروق
مؤذن امام
که بعدازشهادت انیس بن معقل بوده است
کربلا یکسر شراب ناب بود
وقت،وقتِ مستی اصحاب بود
چون انیس از رسم مردی و وفا
جان سپرد اندر رَهِ خون خدا
نوبت پیکار با قوم پلید
بر یکی دلداده ی دیگر رسید
تا جهان گیرد پیام عشق را
یک مؤذّن بود امام عشق را
غرق دلبر روح و جان و جسم او
بود حجّاج بن مسروق اسم او
بعد رخصت از شه دین بی درنگ
آن مؤذّن رفت بر میدان جنگ
آن میان خیلی از نامرد مرد
کرد با آن خیل نامردان نبرد
بعد قدری جنگ باقوم دَغا
آن فنا في الطّلعتِ الشّمسِ الهُدیٰ
زخمی و خونین و یکسر سوز و آه
بازگشت و این چنین گفتا به شاه
کِی شَها امروز اندازم نظر
بر جمال حیدر و خَیرُالبشر
گفت شه خوش باش کز امر قضا
من هم آیم ازپی ات ای با وفا
بار دیگر رفت حجاج دلیر
سوی آن روباه فطرت ها چو شیر
همچنان جنگید با قوم پلید
تاکه دوران فراقش سر رسید
گرچه چیره بر گروه پست شد
لیک از جام شهادت مست شد
🔴 این شعر در سال ۸۳ سروده شده
#مثنوی
#دلنوشته
#اصحاب #شعر_اصحاب
#حجاج_بن_مسروق
@sherosabk
مرثیه ی خروج از شام و زبانحال حضرت رقیه سلام الله علیها
با سوز و نوا می روم
از شام بلا می روم
به کرببلا می روم
از شام بلا می روم
در این مصائبی که دیدیم
بر ما عجب زاری نمودید
خوش میهمانداری نمودید
ای شامیان بی مروّت
ما می رویم با اشک و ناله
جان شما جان سه ساله
در میان شهرتان دردانه جامانده
در شرار بی کسی پروانه جامانده
این مصیبت بر که گویم که در این غربت
گوهر ما گوشه ی ویرانه جامانده
آن دختر ماتم دیده
آن کودک غم کشیده
حرف و سخنش چنین بود
با رأسِ زِ تن بریده
بابا کجا بودی ببینی
یاس سپیدت را تو نیلی
از ضربه های سخت سیلی
بابا کجا بودی ببینی
یاست شده از کینه پرپر
خیلی شدم شبیه مادر
این چهل منزل چها دیدم منِ مضطر
یک شبی جا مانده ام از آل پیغمبر
نیمه شب زجر لعین من را چو پیدا کرد
زد مرا بابا ، چه گویم بر تو ای دلبر
🔴 اشعار این زمزمه در حدود سال ۸۷ سروده شده
#شب_سوم
#شام #خروج_از_شام
#زبانحال_حضرت_زینب
#حضرت_رقیه #زمزمه_حضرت_رقیه
@sherosabk
شرح شهادت هفهاف بن مهند بصری از اصحاب سیدالشهدا علیه السلام
شير مردی رفته از دل تاب او
نام هَفْهاف و مُهَنَّدْ بابِ او
فارغ از رِجْس و ریا و ننگ بود
اهل بصره بود و مرد جنگ بود
بود آن آزاد مردِ بی قرین
جزوِ یاران امیر المؤمنین
در صف صفّین با میرِ اُحُد
بود پرچمدار بر قومِ اَزُدْ
بعدِ مولا بود با درد و مِحَن
یاور دوّم ولیّ حق ، حسن
بعد از آن ، با عشقِ شاه عالمین
بِن مهنّد شد زِ اصحاب حسین
سال شصت و یک در آن دوران ظلم
وَندَران گرداب و آن طوفان ظلم
از قضا اِبنِ مهند بی نشان
داشت در بصره سکونت ، آن زمان
جونکه بشنید آن شه ایزد سیاق
از مدینه آمده سوی عِراق
شد زِ بصره خارج آن یار ولا
لیک چون شد واردِ کرببلا
بود عصر روز عاشورای عشق
پر شراره آتش سودای عشق
آن زمان دیگر عُیون،تر گشته بود
دخت زهرا بی برادر گشته بود
جسم پاک سبط ختم المرسلین
بی کفن افتاده بُد روی زمین
گشت وارد بر سپاه ابن سعد
شد خروشان ، آن دلاور مثل رعد
گفت با آن خصم شاه عالمین
ای عمر بر گو به من ، اَینَ الحُسین
آمدم من تا که غمخواری کنم
شهریار عشق را یاری کنم
گفت هَفهافا به تأخیر آمدی
شهریارت کشته شد دیر آمدی
چیره بر مولای انس وجان شدیم
عاقبت پیروز این میدان شدیم
چونکه هفهاف آن مُحبّ شاه دین
دید اوضاع را دگرگون، اینچنین
حیدرانه تیغ در دستش گرفت
همّت از آن قلب سرمستش گرفت
پس رجز خواند و به لشکر حمله کرد
همچو شیری گشت مشغول نبرد
در نبردی سخت آن نیکو روان
کُشت بسیار از گروه کوفیان
زادۀ سعد دغا فریاد زد
بر سرِ آن کور دلها داد زد
او که از رویش ولایت منجلی است
در دلش حبّ حسین بن علی است
عاشقِ مجنون ، نداند ضابطه
ترس با شیعه ندارد رابطه
او گرفته از خدا عزّ و شکوه
تک به تک با او نجنگید ای گروه
لشکر پیروز در صحرای طف
حمله ور بر او شوید از هر طرف
پانزده تن دور او گرد آمدند
ابتدا پِیْ شد از آن بَصْری، سمند
بعد از آن از ظلم قوم أشقیا
تیغ ها با پیکرش شد آشنا
عاقبت او شد به راه حق، شهید
بر وصال شاه مظلومان رسید
آری آری این بُوَد رسم وفا
رسمِ خوش عهدیِ مردان خدا
کربلا باشد مکان بندگی
می دَمَنْد این جا روان بندگی
همره و جامانده اینجا باهَمَنْدْ
دلبر و دلداده اینجا باهمند
در صف حشر و گَهِ میزانِ حق
گاه امر خالقِ صبح و شفق
دل ز غیر دوست بگسستن خوش است
در حضور دوست بنشستن خوش است
🔴 این شعر در سال ۸۵ سروده شده
#مثنوی
#دلنوشته
#اصحاب #شعر_اصحاب
#هفهاف #هفهاف_بن_مهند
@sherosabk
زبانحال امام حسین علیه السلام هنگام خروج از مدینه
مدینه من ولی عالمینم
عزیز قلب زهرا حسینم
رسیده وقت رفتن سوی جانان
رسیده ای مدینه فصل هجران
ببین ای شهر غم ای مدفن یاس
به همراهم علی و عون و عباس
میان قافله چون ماه کوکب
رباب و اصغر و کلثوم و زینب
روم من با رقیه با سکینه
خداحافظ خداحافظ مدینه
غریب وعده گاه نینوایم
قتیل طف،شهید کربلایم
منم مهر سپهر آفرینش
ز امرم چرخ گردون راست گردش
منم در شام ظلمت نور عرفان
حریمم خوبتر از طور عرفان
صفایم مروه ام حجّم زکاتم
چراغ راه و کشتی نجاتم
منم دوم گلِ باغ ولایت
منم معنای ایثار و شهادت
منم ارکان آیین پیمبر
منم احیاگر دین پیمبر
منم خون خدا محبوب سرمد
محمد از من و من از محمد
به دوش او اگر چه زینت هستم
اگر چه عشق آل عصمت هستم
اگر چه رفتنم تقدیر و بخت است
به آل هاشمی هر چند سخت است
ولی من خود نِیَم ، یکسر خدایم
به فکر وعده ی قالو بلایم
روم تا که شهید عشق گردم
برای حفظ دین مرد نبردم
روم تا که کنم اهدا سرم را
ببینم غرقِ در خون اکبر را
روم تا در کنار نهر علقم
شود پشتم ز داغ ساقی ام خم
روم تا اصغرم در خواب گردد
ز تیر حرمله سیراب گردد
روم هیهات من الذله گویم
مسیر عشق در مقتل بپویم
روم تا بهر اثبات ولایت
کند زینب به تن رخت اسارت
روم بهر جهاد و سرفرازی
کنم با حضرت حق عشق بازی
دهم جان صد چو عزرائیل ها را
کنم رد بر مدد جبریل ها را
به عالم تا ابد در دشت غربت
پیامم هست ایثار و شهادت
امیر مُلکِ انسان سازی ام من
سراسر شورم و جانبازی ام من
ببین چشمان گریانم مدینه
رسیده روز هجرانم مدینه
مدینه الوداع ای شهر ماتم
خداحافظ الا ای وادی غم
چه آذرها که در تو شعله ور شد
چه غم هایی که در تو جلوه گر شد
چه غم آن که نبی از این جهان رفت
به سوی آن سرای جاودان رفت
چه غم آن که علی خانه نشین شد
به کوچه مادرم نقش زمین شد
چه غم آن که میان کوچه هایت
اهانت شد به قرآن و ولایت
چه غم آن غم که دستی گشت بسته
چه گویم من زِ پهلوی شکسته
چه غم آن غم که شد قدّی خمیده
سُرور قلب احمد شد شهیده
همو که علت خلق جهان است
میان خاک تو قبرش نهان است
اگر چه سوز تا افلاک دارم
در آخرش خواهش از تو خاک دارم
الا ای خاک پاک عالم آرا
مدارا کن تو با پهلوی زهرا
🔴 این شعر در حدود سال ۸۳ سروده شده
#دلنوشته
#خروج_از_مدینه
#شعر_امام_حسین
@sherosabk
ابیاتی درباره جنایات رژیم حرامزاده صهیونیستی در لبنان
دنیا پر از جنایت و ظلم جفا شد
لبنان ببین که معرکه ی کربلا شده
تحت لوای خامنه ای ، مقتدای ما
سید حسن به حزب خدا مقتدا شده
هر کس که داشت حاجت جانبازی و وصال
در نینوای وادی لبنان فدا شده
اعراب بر جفای عدو بی تفاوتند
زین رو یهود پر خطر و بی حیا شده
امّا به ذکر قدسی لبیک یا حسین
سید حسن حریف همه اشقیا شده
از یُمن نور مکتب ناب خمینی است
کین سرّ سرخِ فتح و ظفر بر ملا شده
نه در جنوب خطه ی لبنان که هر کجا
تیر دفاع جانب دشمن رها شده
سرمایه ی الهی اشک غم حسین
موشک شده است و جان عدو را بلا شده
از بهر چیرگی به یهود ستم شعار
شیعه هماره گرم نوای دعا شده
از داغ طفل ها و زنان به خاک و خون
شادی ز خیل شیعه بدل بر عزا شده
زین دردها به خاطر غمدیده ام عیان
درد غریبیِ پسر مرتضی شده
آن کس که کام خشک به گودال قتلگاه
سر از تن مقدس و پاکش جدا شده
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
ابیاتی در بیان حماسه سازی حزب الله
رسیده است به عالم صدای حزب الله
یهود خورده شکست از قُوای حزب الله
هزار شکر که با افتضاح لشکر کفر
اثر نمود دعا از برای حزب الله
کنون بگویمت ای راز دارِ سرّ ظهور
درون پرده من از ماجرای حزب الله
ز یمن مکتب آن سیّدِ خراسانی
شده است نصر خدا ، مقتدای حزب الله
🔴 این ابیات در سال ۸۵ سروده شده
#دلنوشته
#شعر_مقاومت
#لبنان #فلسطین
#ولایت_فقیه #شهدا
@sherosabk
شرح شهادت عابس بن شبیب علیه السلام
روز عاشورا به جولانگاه عشق
عابس آمد در حضور شاه عشق
عابس آن شاه شهیدان را مجیب
یاور خون خدا، اِبنُ الشّبیب
عابس آن آلاله ی گلزار عشق
وان که بوده از ازل بیمار عشق
خواست رخصت بهر جنگ اشقیا
از حسین بن علیّ مرتضی
شاه رخصت داد بر آن شیر مرد
کرد عابس رو به میدان نبرد
همچو شیری بین خیل روبَهان
غُرِّشی بِنمود بر کافر دلان
ناز شست آن محب سینه چاک
شد دو صد از دشمنان دین هلاک
در همان دم بین آن قوم رَجیم
نعره زد ناگه ربیعِ بن تمیم
کِی جماعت این که باشد بی شکیب
در شجاعت هست ثانیِ شبیب
همچو بابش بهترین جنگ آور است
او به تنهایی خودش یک لشکر است
تا به حالا در صف هیجا بسی
تن به تن با او نجنگیده کسی
زین سخن ها و اشاراتِ عیان
رُعب افتادی به جان کوفیان
پور سَعد آنکه صدا زد از جَفا
سنگ بارانش کنید این مرد را
گشت عابس آن محب بی نظیر
بین آن قوم ستم گستر اسیر
از جفای کوفیان خیره سر
او فِتاد آنگَه کُلَهخودش زِ سَر
چونکه لَختی وَعده ی او دیر شد
پِیک وَصلش دِشنه و شمشیر شد
دید آندم سرنوشت عشق را
داشت احساسِ بهشت عشق را
پیکر پاکش به خون آغشته شد
غرق آن احساس ، عابس کشته شد
🔴 این شعر در سال ۸۶ سروده شده
#مثنوی
#دلنوشته
#اصحاب #شعر_اصحاب
#عابس #عابس_بن_شبیب
@sherosabk
شرح شهادت مسلم بن عوسجه علیه السلام
آن ز ملک هر تَعَلُّق خارجه
پیر رِندان مسلم بن عوسجه
آن ولایت پیشه ی صاحب کمال
یاور خون خدای لایزال
پیر مردی ظاهرِ او کم توان
باطناً چیره به صد لشکر جوان
دورِ عِیشَش چونکه بر پایان رسید
خدمت مولای اِنس و جان رسید
رخصتی بگرفت از بهر نبرد
پس وداعی با امام خویش کرد
رو به سوی بزم قَربانگه نمود
وَه چه قُربانگه پر از قوم عَنود
وَه چه قربانگه سراسر تیغ ِ تیز
کوفیانش منتظر بهر ستیز
در دفاع از سیّد کون و مکان
خوش نبردی کرد با اهریمنان
او تَک و دشمن زِ هر سو بیشمار
بعدِ لَحظاتی زِ جنگ و کارزار
گشت تیغ خصمِ از دین خارجه
پیکِ وصل مسلم بن عوسجه
رشته ی آمال او از هم گسست
ضربه های تیغ بر جسمش نشست
آن دلاور شیر صحرای جهاد
از فراز اسب، بر خاک افتاد
زد شرر بر قلب مافیها غمش
شاه دین خون گریه کرد از ماتمش
لیک مُسلِِم، آنکه بود عَبد و خَدَم
مُزد خود بِگرفت از شاه کرم
خرمن آلام او بر باد رفت
دردهایش جملگی از یاد رفت
چونکه بر بالینش آمد بی شکیب
سبط پیغمبر به همراه حبیب
گفت آن وجهُ الَّهِ رَبُّ الصَّمَد
رحمت حق بر تو بادا تا ابد
بین خاک و خون غُنودی، مرحبا
خوش مرا یاری نمودی مرحبا
پس حبیب آمد کنار پیکرش
گفت با آن یارِ از جان بهترش
مُسلِما ای همچو لاله، سُرخ رو
حاجتی داری اگر مؤمن بگو
گفت بر تو زین دل پر مِحنَتَم
ای رفیق این است تنها حاجتم
تا نفس هایت بیفتد بر شمار
دست از فرزند زهرا بر ندار
ای حبیب ای یار شاه عالمین
بعد من جان تو و جان حسین
🔴 این شعر در سال ۸۶ سروده شده
#مثنوی
#اصحاب
#دلنوشته
#شعر_اصحاب
#مسلم_بن_عوسجه
@sherosabk
مرثیه ی بعد از اربعین و حرکت قافله از کربلا به سمت مدینه
پس از عزای اربعین به محنت و رنج و بلا
سوی مدینه می رود قافله ی کرببلا
بَس که به صحرا همگی پیاده راه رفته اند
دگر به پای کودکان رَمَق نمانده ای خدا
به وقت هجرت و سفر زِ سرزمین ماریّه
سکینه کرد با پدر وداع سخت و جانفزا
حزین و سوگوارِ او فتاده بر مزارِ او
به یاده غربت پدر نمود شیوَن و بُکا
به ناله دختری یتیم بگفت با غمی عظیم
جانِ تو و جانِ حسین اَلا زمینِ نینوا
این که بُوَد دَفینِ تو میوه ی قلب مصطفی است
او پسر علی بود فخر کند بر او خدا
به رویِ خاک پاک تو خونِ وِرا بریختند
میان مقتل تو شد سَرَش زِ پیکرش جدا
عجب رجوعِ پُر غمی عجب لِوایِ ماتمی
زِ آهِ عترت نبی محشر اشک شد به پا
علیّ داغدیده ای میان کاروان عشق
فاطمه ی سه ساله ای کُنج خرابه مانده جا
پس از جدایی از حسین حبیبِ ربِّ عالمین
دِگَر نمانده طاقتی زینب قد خمیده را
به یاد خاکِ مقتل و غربت شاه بی کفن
به یاد ظلمِ قاتل و ناله ی وامحمَّدا
🔴 این شعر در حدود سال ۸۳ سروده شده
#دلنوشته
#اربعین #قافله
Sherosabk
مرثیه ای اربعین
قلب زهرا و حیدر بی قرار و حزین است
موسمِ اشک و ناله موسمِ اربعین است
دیده بُگشا و بنگر ای تو اُمیّدِ ایتام
زینب قد خمیده آمد از کوفه و شام
از دو چشمانِ زینب اشک غربت چکیده
این چهل روزه بَر من چه ستم ها رسیده
عاقبت بر مَلا شد کفر پنهانِ اَعدا
خطبه هایم همه شد آتش جانِ اعدا
در رَهِ شام و کوفه اِی مرا نور ایمان
بوده اي بر رویِ نِی رهنمایم حسین جان
اشک زینب دمادم از فراقت روان است
درد قلبِ حزینم قصّه ی خِیزران است
بر تو سوغات من شد ناله و اشکِ دیده
ای برادر ببین که قدِّ خواهر خمیده
از تو هستم خِجِل اِی روی نِی خوانده قرآن
دختر کوچکِ تو مانده در کنج ویران
🔴 این شعر در حدود سال ۸۳ سروده شده
#دلنوشته
#اربعین #شعر_اربعین
@sherosabk