eitaa logo
شعر و سبک؛امیر عباسی
5.3هزار دنبال‌کننده
260 عکس
96 ویدیو
11 فایل
🔹 تمامی شعر های این کانال توسط حاج امیر عباسی سروده و بارگذاری میشود
مشاهده در ایتا
دانلود
ماجرای رَدّ الشّمس یا برگشتن خورشید برای امیرالمؤمنین علیه السلام از امام صادق آن فخر کُبار یک روایت نقل گشته در بحار که زمانی غصه ها بسیار بود حضرت خیرالوری بیمار بود بس که حالش زار شد خیر البشر گوئیا می برد در اِغما به سر بهر دیدار و عیادت از رسول چونکه آمد بوالحسن کُفوِ بتول از محبّت آن وصیّ پاکزاد رأس پیغمبر به پای خود نهاد آنقدر بنشست آنجا بوتراب تا شد هنگامِ غروب آفتاب همچنان بنشسته آنجا مرتضی شد نماز مصحف ناطق قضا بعدِ لَحْظاتی نبیِ ارجمند از روی پایش نمودی سربلند گفت ای جانانه ی من یاعلی همسر ریحانه ی من یاعلی تو که ساعتها دراینجا مانده ای گو نماز عصر خود را خوانده ای؟ گفتم ای جانم فدای جان تو ای فلک ریزه خور احسان تو بود ای مولا ی من آقای من راس پاک تو به روی پای من زان سبب ای مظهر حسن خدا شد نماز اِبنِ عَمّ تو قضا پس پیمبر رو به سوی یار کرد خواهشی از حضزت دادار کرد کِی خدا این بعدِ پیغمبر ولی است تابع امر تو یا رب این علی است ای کریم ای دوست ای بنده نواز بهر من از او قضا گشته نماز با صفا کن گلش امّید را بازگردان بهر او خورشید را تا که ای یزدان حیّ چاره ساز بوالحسن خواند به درگاهت نماز وَه که آن سوزِ دعا تاثیر کرد نظم عالم ناگهان تغییر کرد شمسِ نور افکن دوباره بازگشت گشت روشن بارِ دیگر کوه و دشت شمس چون بر شهر یثرب نور داد اصل قد قامت به قامت ایستاد وه چه قامت صد قیامت حُسن و ناز به به از این مُعجز و از این نماز آن سراسر جلوه ی ربّ الفَلَق چون نمازش شد تمام آمد شفق گشت از این وَقعه تا روز جزا عالمی مَحوِ مقام مرتضی منبع : بحار الانوار ج۴۱ ص۷۲ 🔴 سروده شده در حدود سال ۸۱ @sherosabk
روایتی در بیان فضیلت و مدح مولا امیرالمؤمنین علیه السلام دل بر این گفتار طالب آمده در بحار و در مناقب آمده کین روایت گفت با شور و نوا اِبنِ عباس از لسانِ مصطفی که شب معراج سوی کبریا وان عروجِ لَیلةُ الاسرای ما بودمی همراه جبریل امین تا گذشتیم از سپهرِ چارمین دیده ام مبهوت بر لاهوت بود خانه ای دیدم که از یاقوت بود گفت بر من جبریل راستین ای محمد بیتِ مَعمور است این خلق کرد این بیت را رَبّ جهان قبل خلق این زمین و آسمان خیز ای ختم رسل فخر حجاز خوان به امر حق به سوی آن نماز پس به امر حق به گِرد آن سرا جمع گشتند انبیا و اولیا جبرئیل آن طایر عرش آشیان در صفوفی داد یکسر نَظمِشان در نمازم سوی آن بیت خدا جملگی کردند بر من اقتدا کِی ای محمد رسول پاک ما ای به دستت مُلک ما،افلاک ما اقتدا گرهای تو در این نماز جمله بودندی رسولِ پاکباز زین رسولانِ پیام داوری کن سؤال از علّتِ پیغمبری که شما از چه پیغمبر گشته اید؟ از چه بهر خلق ، رهبر گشته اید؟ پس بگفتم ای رسولان گرام علت بعثت بگویید از کلام جملگی گفتند ای ختم رسل ای همه چون خار و تو مانند گل ما که بِین خِیلِ امت آمدیم بهر ابلاغِ ولایت آمدیم آمدیم ای رونقِ هرانجمن بهر ابلاغِ وِلای بوالحسن ظاهراً بودیم بر امت ولی باطناً بودیم خُدّام علی ۸۶/۸/۱ @sherosabk
زبانحال اول مظلوم عالم با چاه الا ای چاه هستی همدمِ من زِ جانت گوش کن درد و غمِ من میانِ کوچه ها نقشِ زمین شد انیس و راز دار و مَحرمِ من امان از محنت و دردِ یتیمی امان از ناله یِ سردِ یتیمی ببین ای چاه بنشسته ز غربت به رویِ زینبم گرد یتیمی شرار افتاده بر آفاق و اَنجُم چهل تن چونکه آوردند هیزُم چه اوضاعی بِشُد آنجا پدیدار که در موجِ عَدو شد یارِ من گُم الا ای چاه دستم را ببستند دلِ یارِ مرا از ظلم خَستند به پشتِ دربِ خانه آن لعینان به ضربِ کینه پهلویش شکستند کِشَد غم از وجودِ من زبانه که ناگَه بینِ کوچه ظالمانه مغَیره با تمامِ قدرتِ خود بِزد بر دستِ زهرا تازیانه اَلا ای چاه قلبِ من غمین است دلم از داغ زهرایم حزین است غریبیِ علی را کن نظاره که بعد از مصطفی خانه نشین است الا ای چاه در تاب و تبم من زِ آماجِ بلا جان بر لبم من ولیکن بعد از اندوهِ مدینه به فکرِ کربلا و زینبم من رسد هنگامه ای کز ظلمِ اعدا شود خون،دل،هم از من هم زِ زهرا کند زینب به تن رختِ اسیری حسینم بی کفن ماند به صحرا الا چاه در صحرای غربت شود بی سر تنِ شَمسِ ولایت شود آن سر چراغ کوفه و شام از این غم غُصه دارم تا قیامت الا ای چاه واویلا از این ننگ دل محزونِ من از خون شده رنگ چون آلُ الَّه به هر شهری درآیند پذیرایی شوند از بام با سنگ ۸۵/۸/۹ موضوع : زبانحال مولا در فراق حضرا زهرا سلام الله علیها با چاه و گریز به مصائب کوفه و شام @sherosabk
ناجی جبرئیل مستمع ، ای بنده ی پرهیزکار ای پیِ جلب رضای کردگار مستمع ، ای از ازل مجنون و مست ای ظواهر پیش چشمان تو پست مستمع ای عبد درگاه خدا ای وجودت پر زِ حبّ مرتضی مستمع ای میهمان بزم دوست بهر تو مدح علی گفتن نکوست گوش کن بر مدح مولانا علی بعد از آن جانانه گو یک یا علی 👇 شرح فضیلتی از مولا امیرالمؤمنین روزی از اذن خداوند جمیل حامل وحیِ الهی جبرئیل دل به انوار نبوت بسته بود محضر ختم رسل بِنشسته بود فیض می برد از گل رخسار او مست بود از باده ی دیدار او ناگهان آمد شمیمی جانفزا جلوه شد روی علی مرتضی دست حق شیر خدا کفو بتول چونکه وارد شد به دیدار رسول جبرئیل آن بنده ی نیکو نهاد در حضور او سَراپا ایستاد اوکه عالم پُر تلاطم کرده بود پیش حیدر دست و پا گم کرده بود کرد پیغمبر سؤالی با دلیل کَز چه اِستادی به پا اِی جبرئیل؟ گفت ای ختم رسولانِ جهان ای جمال حق زِ رخسارت عیان آن زمان که خلق شد اَنوار من گفت بر من خالق دادار من کِی گرفته از ید من رنگ وبو من که هستم؟ توکه هستی؟ بازگو گرچه مَحو جلوه ی یزدان شدم لیک چندین سال سرگردان شدم میوه ی باغ لسانم کال بود برجوابِ رَب زبانم لال بود تاکه این آقا مرا گردید یار نور گفتارَش به من شد آشکار ((گفت بَرگو تو خداوند جلیل من کمین عبد تو نامم جبرئیل)) ای که نور حق زِ حُسنت منجلی است این دلیل احترامم بر علی است پس پیمبر زین خطاب جبرئیل کرد پرسش از جناب جبرئیل کی زِ بحر فیض بگرفته وُضو سِنّ تو چند است ؟ بر ما بازگو گفت که ای عالم طُفِیل درگهت ای زِ عزّت شهپرم خاک رهت یک ستاره هست در عرش خدا که شود بر قدسیان جلوه نما کان شود ظاهر به اذن کردگار طبق سال اَرضیان هر سی هزار گرچه ماند والِه وحیران عقول من همین گویم زِ سِنّم ای رسول که در این لیل و نهار روزگار من طُلوعش را بدیدم سی هزار گفت که ای معلولِ امر کاف و نون می شناسیَش اگر بینی کنون؟ گفت آری ای رسول ذوالکَرَم ای سبب بر حکمِ ایجاد و عدم پس صدا زد آن به مُلک حق ولی کِیْ تمامِ بود وهستم یا علی ای همه شمس و قمر ها فانی ات باز کن عمّامه از پیشانی ات شیر یزدان این عمل آغاز کرد تا که آن عمامه از سر باز کرد دید جبرائیل از امر قضا آن ستاره از جبین مرتضی ای که بِشنیدی تو مدح آن ولی حال ، جانانه صدا زن یا علی 🔴 سروده شده در حدود سال ۸۲ موضوع : شرح مدح و فضیلتی از امام علیه علیه السلام @sherosabk
ناجی جبرئیل مستمع ، ای بنده ی پرهیزکار ای پیِ جلب رضای کردگار مستمع ، ای از ازل مجنون و مست ای ظواهر پیش چشمان تو پست مستمع ای عبد درگاه خدا ای وجودت پر زِ حبّ مرتضی مستمع ای میهمان بزم دوست بهر تو مدح علی گفتن نکوست گوش کن بر مدح مولانا علی بعد از آن جانانه گو یک یا علی 👇 شرح فضیلتی از مولا امیرالمؤمنین روزی از اذن خداوند جمیل حامل وحیِ الهی جبرئیل دل به انوار نبوت بسته بود محضر ختم رسل بِنشسته بود فیض می برد از گل رخسار او مست بود از باده ی دیدار او ناگهان آمد شمیمی جانفزا جلوه شد روی علی مرتضی دست حق شیر خدا کفو بتول چونکه وارد شد به دیدار رسول جبرئیل آن بنده ی نیکو نهاد در حضور او سَراپا ایستاد اوکه عالم پُر تلاطم کرده بود پیش حیدر دست و پا گم کرده بود کرد پیغمبر سؤالی با دلیل کَز چه اِستادی به پا اِی جبرئیل؟ گفت ای ختم رسولانِ جهان ای جمال حق زِ رخسارت عیان آن زمان که خلق شد اَنوار من گفت بر من خالق دادار من کِی گرفته از ید من رنگ وبو من که هستم؟ توکه هستی؟ بازگو گرچه مَحو جلوه ی یزدان شدم لیک چندین سال سرگردان شدم میوه ی باغ لسانم کال بود برجوابِ رَب زبانم لال بود تاکه این آقا مرا گردید یار نور گفتارَش به من شد آشکار ((گفت بَرگو تو خداوند جلیل من کمین عبد تو نامم جبرئیل)) ای که نور حق زِ حُسنت منجلی است این دلیل احترامم بر علی است پس پیمبر زین خطاب جبرئیل کرد پرسش از جناب جبرئیل کی زِ بحر فیض بگرفته وُضو سِنّ تو چند است ؟ بر ما بازگو گفت که ای عالم طُفِیل درگهت ای زِ عزّت شهپرم خاک رهت یک ستاره هست در عرش خدا که شود بر قدسیان جلوه نما کان شود ظاهر به اذن کردگار طبق سال اَرضیان هر سی هزار گرچه ماند والِه وحیران عقول من همین گویم زِ سِنّم ای رسول که در این لیل و نهار روزگار من طُلوعش را بدیدم سی هزار گفت که ای معلولِ امر کاف و نون می شناسیَش اگر بینی کنون؟ گفت آری ای رسول ذوالکَرَم ای سبب بر حکمِ ایجاد و عدم پس صدا زد آن به مُلک حق ولی کِیْ تمامِ بود و هستم یا علی ای همه شمس و قمر ها فانی ات باز کن عمّامه از پیشانی ات شیر یزدان این عمل آغاز کرد تا که آن عمامه از سر باز کرد دید جبرائیل از امر قضا آن ستاره از جبین مرتضی ای که بِشنیدی تو مدح آن ولی حال ، جانانه صدا زن یا علی 🔴 سروده شده در حدود سال ۸۲ موضوع : شرح مدح و فضیلتی از امام علیه علیه السلام @sherosabk
حکایت رد شدن بنی اسرائیل از دریا و توسّل به مولا امیدالمؤمنین علیه السلام بشنو ای که دوستدار حیدری یک روایت از امام عسکری که بنی اِسریل آن قوم یهود از جفا و ظلم فرعون عنود چون رسیدی صبرشان بر انتها پس گریزان آمدند از اشقیا لیک دریا گشت سدّ راهشان رفت تا اوج سماوات آهشان بر کلیم از بعدِ آن اندوه و درد حضرت باری تعالی وحی کرد کِی رسولِ ما بگو بر امتت با زبان لطف و جود و رحمتت گر همی خواهید ای قوم عَدید از میان آب دریا رد شود وز براتان ای ز لطفم کامیاب بازگردد راهی اندر بین آب تا رها گردید از شرّ بدان وز جفای لشگر فرعونیان با نوا و ناله و افغان و آه اینچنین گوئید با ذات اله بارالها ای فروغ منجلی آبراهی باز کن جان علی لطف بی حدّت به ما ابراز کن راهی اندر بین دریا باز کن پس کلیم الله آن فخر کُبار کرد اطاعت امر ذات کردگار گفت ای مردم ، مرا در این زمین اینچنین فرمود رب العالمین بعد ، امر ذات را آن پاکزاد بر بنی اِسریلیان توضیح داد چون بنی اِسریل بشنید این سخن از لسان آن رسول مؤتَمَن جملگی گفتند بانگی رَسا بس کراهت زین عمل داریم ما حل نشد زین فیض مشکل هایشان شک فتاده بود در دلهایشان هیچ کس این عقده از دل وانکرد امر موسی را کسی اجرا نکرد آن زمان کز رِیب دلها بود سرد اِبنِ یوحنّا به موسیٰ عرض کرد کِی نبی آیا خدا امرت نمود؟ که شَویم اینگونه ما وارد به رود گفت آری ای که حُسنت دلرباست این مناجات و دعا ، وحی از خداست ابن یوحنا به درگاه رَبَش آن دعا را کرد جاری بر لبش کِضطِرابَم گشته در رخ منجلی ای خدا جان علی ! جان علی ! پس سوارِ اسب ، آن بی تاب شد با توسل بر علی در آب شد پس به امر رَبّ ملک نون و کاف ناگهان در بحر ظاهر شد شکاف آن توسّلگر به مولانا علی رد شد از دریا به ذکر یا علی شرح حال ما👇 ای نگار مهجبین یا مرتضی یا امیرالمونین یا مرتضی سیدی ای وای ازین دنیای پست داده فرعونِ گنه ما را شکست گرچه گردیده سیَه اوراق دل لیک ما شرمنده هستیم و خجل حال که ما بس پشیمان گشته ایم سر به زیر و زار و نالان گشته ایم بر گدایان لطف خود ابراز کن راه دریایِ فِراقت باز کن وصل تو تنها دوای دردهاست بردن نام خوشت مشکل گشاست چونکه جان دادم الا ای دادرَس جان زهرا تو به فریادم بِرَس سند روایت : بحار،ج۱۳،ص۱۳۸ 🔴 این شعر در حدود سال ۸۲ سروده شده @sherosabk
تضمین غزل حافظ دل سودایی ما را غم دلدار چه کرد در نظرگاه محبت نظر یار چه کرد نرگس مستِ رخش با من بیمار چه کرد با دل غمزده ام خواجهٔ تمّار چه کرد دیدی ای دل که غم عشق دگر بار چه کرد چون بشد دلبر و بایار وفادار چه کرد آه از آن سلسله ی مو که که چه بازی انگیخت آه از آن حلقه ی گیسو که چه بازی انگیخت آه از آن خُلق و از آن خو که چه بازی انگیخت آه از آن لاله ی خوشبو که چه بازی انگیخت آه از آن نرگس جادو که چه باز ی انیخت آه از آن مست که بامردم هوشیار چه کرد بسکه مَهجور شدم من ز بدیِ کردار مانده ام دور زِ یار و زِ تبار و زِ دیار گوئیا دور فتادم زِ عطای دلدار کاش گردد نظری بر دلِ بی تاب و قرار اشک من رنگ شفق یافت زِ بی مهری یار طالع بی شفقت بین که دَرین کار چه کرد داد پیک سحرم مژده ی جانبخش ظفر تاج زَرّین تولّیٰ بِنَهادم بر سر یاعلی گفتم و فارغ شدم از گوهر زر مست و مدهوش شدم از مِیِ جام حیدر برقی از منزل لیلی بدرخشید سحر وه که با خِرمن مجنون دل افکار چه کرد او بُوَد خواجه ی افلاک و منم بنده ی غیب اشک ریزم که ببینم به خودم خنده ی غیب مُرده بودم که زِ حبّش شده ام زنده ی غیب از فروغ کرمش من شدم آکنده ی غیب ساقیا جام مِی ام ده که نگارنده ی غیب نیست معلوم که در پرده ی پندار چه کرد ای که بر هر دو جهان سَروری و آقایی همگان بنده و تو سَیّدی و مولایی رهبر و همسر و افسر به سر زهرایی داد و بیدار زِ هجران و غم تنهایی آنکه پُر نقش زد این دایره ی مینایی نیست معلوم که در نقطه ی پرگار چه کرد دست تقدیر زِ جان شعله ی مهرت افروخت در سفر تا به خدا توشه ی تقویٰ اندوخت بر تنِ شوق قبایی ز نخ ایمان دوخت دل ازین طُرفه سخن درس محبت آموخت فکر عشق آتش غم در دل حافظ زد و سوخت یار دیرینه ببیند که با یار چه کرد موضوع : مدح مولا امیرالمؤمنین علیه السلام با تضمینی از غزل حافظ 🔴 این شعر در حدود سال ۸۳ سروده شده @sherosabk
دو بیت در تقدیم ب محضر مولا اعتراف نویسنده به بیچارگی خود نور از سرچشمه ره سوی تو می پوید علی بلبل خلقت گلِ روی تو می جوید علی در غریبی ات همین بس که برای عاشقان روسیاهی مثل من مدح تو می گوید علی 🔴 این ابیات در حدود سال ۸۰ سروده شده @sherosabk
فُزتُ ربّ الکعبه گفتی با دلی پر از شرر که شدی راحت دگر از داغِ گشته شعله ور محسن و زهرا و دود و آتش و دیوار و در آه از حالِ غریبان یا امیرالمؤمنین جانِ جانِ جانِ جانان یا امیر المؤمنین اهلِ شوریٰ، چونکه بذر خشم و کینه کاشتند حاصلش را از فدک با میخ در برداشتند در پیِ تابوت زهرا ناله هایی داشتند بوذر و مقداد و ‌سمان یا امیرالمؤمنین جانِ جانِ جانِ جانان یا امیر المؤمنین بعد مادر بچه ها بی یار و بی یاور شدند یاد سیلی، یاد کوچه، دم به دم مضطر شدند گاه مسموم از جفا و کینه ی همسر شدند شد حسن مظلومِ دوران یا امیرالمؤمنین جانِ جانِ جانِ جانان یا امیر المؤمنین آن کریمِ بنِ کریم، آن معنیِ حقّ الیقین از جفای جُعده ی ملعونه شد مسمومِ کین در غم سبطُ النّبی، مولا، مُعزّ المؤمنین چشم زینب گشت گریان یا امیرالمؤمنین جانِ جانِ جانِ جانان یا امیر المؤمنین از حسن بگذشت و شد هنگامه ی اندوه و آه یک حسین بود و هزاران گرگِ شوم و دل سیاه نیزه و شمشیر بود و تشنه ای در قتلگاه ماند در گودال عریان، یا امیرالمؤمنین جانِ جانِ جانِ جانان یا امیر المؤمنین آه مولا، جات خالی بود دشت کربلا تا که میشد دیده، محنت بود و غم بود و بلا شد حسینت بینِ مقتل بر غریبی مبتلا غرق خون جان داد و عطشان یا امیرالمؤمنین جانِ جانِ جانِ جانان یا امیر المؤمنین آه از طاغوت و فتنه، آه از ظلمِ یزید لعنتِ حق تا قیامت باد بر خصمِ پلید بُرد دشمن بعد از آنکه شد حسینِ تو شهید حمله بر ‌سوی یتیمان یا امیرالمؤمنین جانِ جانِ جانِ جانان یا امیر المؤمنین گر پذیری ام، شوم شب تا سحر دربانِ تو کلبِ این درگاهم و شرمنده ی احسان تو کن از این ابیات، اِی جانِ جهان قربانِ تو خانه ی قبرم چراغان یا امیرالمؤمنین جانِ جانِ جانِ جانان یا امیر المؤمنین 🔴✍️ نوشته شده در فروردین ماه ۱۴۰۳، مصادف با لیالی مبارک قدر ✅کانال رسمی شعر و سبک حاج امیر عباسی در پیام رسان ایتا 👇 https://eitaa.com/sherosabk
ی به پیرُوانِ سقیفه به احترام و ادب یکی دو جمله بگویم، در این سپیدیِ شب به گفته ی علمای بزرگوارِ شما زِ شرحِ رحلتِ اوّل، زمامدارِ شما زمان مرگ، ابوبکر، زد به خلق، تَشَر که تا وصیّ خلافت شود پس از وِی، عُمَر نه اینکه بعدِ پیمبر، به امر، تمکین کرد!!! برای بعدِ خودش هم خلیفه تعیین کرد سؤالِ من زِ شما این بُوَد عزیزانم اگر چه پاسخِ آن را نگفته می دانم چطور شد؟ که ابوبکرِتان در اوجِ یقین برای خویش نموده ست، جانشین تعیین ولِیک احمدِ محمود، شَمسِ زُهد و جهاد برای بعدِ خودش جانشین قرار نداد!!! عجیب هست!! ابوبکر، ممکن است مگر؟؟؟ شود به عقل و ذکاوت، فُزون ز پیغمبر؟؟؟ بیا بدونِ تعصّب نگر به اصلِ سؤال که تا رسی به مقامات درکِ فرضِ مَحال نَما برادرِ من! لحظه ای، شبی، سحری به کُنهِ آیه ی اَکمَلتُ دینَکم، نظری به بحثِ برتری عقلِ هر که بر احمد زِ هر طرف نگری جور در نمی آید غدیر، پس زِ چه رو اینچنین سخن گفتید؟ خودِ شما، بَخّن یا ابالحسن گفتید چه شد ارادتتان بر وصیّ پیغمبر؟؟؟ چه شد غدیر و چه شد جانشینیِ حیدر؟؟؟ پس از نبي زِ چه رو راهیِ سقیفه شدید؟ خلافِ خواستِ احمد، چرا خلیفه شدید؟ چرا به چهره ی خود از جفا نشانه زدید؟ چرا به فاطمه سیلی و تازیانه زدید؟ به جامِ آدمیت، جُرعه ی کُمِیت چه شد؟ سفارشاتِ مَوَدّت به اهلِ بیت چه شد؟؟؟ که خونجگر بِنِمودید علیِ تنها را !!! چرا مقابلِ زینب، زدید زهرا را؟؟؟ 🔴✍️ بیت هشتم از برادر عزیزم آقای حسین همتی می باشد 📆 ۵ تیر ماه ۱۴۰۳ مصادف با عید الله الاکبر 🔻کانال رسمی حاج امیر عباسی🔻 ✅ @amirabbasi_net