حکایت خروج امام رضا علیه السلام از مدینة النّبي وَ ورود کاروان حضرت سیدالشهدا علیه السلام به کربلا
از مدینه خواست چون هجرت کند شمس ولا
هشتمین خورشید دین ، سلطان علي موسیَ الرِّضا
شد صدای شیون اهل و عیال او بلند
تا زِ جایی که فَلَک بگریست زان سوز و نوا
گفت مولا ، بهرِ من گریه کنید ای اهل بیت
نیست چون امّید برگشتن از این رفتن مرا
قافله رفت و تمام چشمها گردید تر
گشت در شهر مدینه محشر کبری به پا
وقت رفتن گفته اي یِکسَر بگریند از غمت
اهل بیت پاک تو ، اِی بضعهٔ خَیرُالوَریٰ
لیک ثارُالله هنگام ورودِ کاروان
به زمین خوبتر از خُلد ، یعنی کربلا
دید زنها گریه کردند از غمِ این سرزمین
کِی شَها اینجا شمیم بی کسی دارد چرا؟
گفت با اهلِ حرم آه و فغان کمتر کنید
پیش رو دارید در این دشت حالا گریه ها!
گریه از داغ فراغِ نور چشمم ، اَکبرم
گریه از اندوه قاسم ، یادگار مجتبیٰ
گریه از داغ جداییِ ابوالفضل رشید
که کنار علقمه دستش شود از تن جُدا
گریه از داغ علیّ اصغر شش ماهه ام
که به روی دستهایم می زند او دست و پا
گریه بر آن لحظه اي که بین آن گودال ، من
می شوم سیراب جامِ تیر و تیغ و نیزه ها
گریه بر آن لحظه ای که مادرم در قتلگاه
آید و ناله زند از سوز دل ، واغربتا
عالمِ امکان دلش سوزد از این ماتم که شد
میر و سالار شهیدان واردِ کرببلا
۸۵/۱۱/۱
#دلنوشته
@sherosabk
حکایت مشکل گشایی امیرالمؤمنین نقل شده در کتاب کبریت الاحمر صفحه ۲۷۱
گاه گاهی دیده می شد اینچنین
که ولیّ حق ، امیرُالمومنین
آن به مُلک کون و امکان شهریار
می کِشَد در کوی و بَرزَن انتظار
زین عمل پرسیده می شد ، زان امام
او چنین می داد پاسخ بر عَوام
می کِشَم من انتظارِ خلق را
بلکه بر آنان شَوَم مشکل گشا
منتظر هستم که غمخواری کنم
یک مسلمان آید و یاری کنم
گریز روضه 👇
ای مسلمانان مگر آن نور عین
نَجل حیدر ، زادهٔ زهرا حسین
آیتِ دین ، مظهر قرآن نبود
سَروَرِ خِیلِ مسلمانان نبود
پس چرا در کربلا یاری نداشت
بِین مقتل یار و غمخواری نداشت
در کنارِ رود ، کامَش تشنه بود
همدمش تیغ و سِنان و دِشنه بود
از چه قلبش از جفا رنجیده بود؟
از چه رو لعل لبش خشکیده بود؟
روح و جان ، از قیدِ خاکش شد جدا
رأس او از جسم پاکش شد جدا
۸۶/۶/۱۸
#دلنوشته
@sherosabk
تقدیم به ساحت مقدس حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام
ای که بر مُلکِ دل یاران امیری یاحسین
روسیاهان را زِ رحمت دستگیری یاحسین
جمله اوصاف خدا در تو تجلّي کرده است
تو غفوری تو رئوفی تو مُجیری یاحسین
گرچه در دامِ غمت خَلق دو عالم شد اسیر
خود به دام وصل ذات حق اسیری یاحسین
آسمانِ آرزو های محبان را زِ عشق
روشنای آفتابی بی نظیری یاحسین
سَروَري را ، من اگر یک ذرّه خاک آرم حساب
خاک نَه بلکه تو خود صدها کویری یاحسین
در تَقابُلگاهِ کفر و دین و منزلگاهِ طف
بی کسی امّا خُروشان همچو شیری یاحسین
وای از آن دم که نهادی بِینِ میدان بلا
صورتت بر صورتِ ماهِ منیری یاحسین
این مصیبت بس که آمد بر تو سخت و دردناک
دیگر از ماندن در این دنیایْ سیری یاحسین
من ندانم داغ اکبر با دل زارت چه کرد
که نمودی بعد از آن احساسِ پیری یاحسین
جان آن رعنا جوانت روز محشر از کرم
حاجت من این بُوَد ، دستم بگیری یاحسین
🔴 سروده شده در سال ۸۴
#دلنوشته
@sherosabk
ماجرای هدیه آوردن پیراهن از طرف خداوند متعال برای امام حسین علیه السلام
روایت در بحار الانوار جلد ۴۳ صفحه ۲۷۱
عاشقان بی قرارِ کوی یار
نَقل گشته این روایت در بِحار
اُمّ سَلْمه گفت دیدم که رسول
جامه ای پوشاند بر سبطِ بَتول
خیره بر آن جامه شد چشمانِ من
چون که دنیایی نبود آن پیرهن
پس بگفتم ای رسول کردگار
ای همه عالم به پیشَت خاکسار
ای به سویت دیده حاجات ناس
گو مرا از چیست جنس این لباس
گفت این از ذات ربُّ العالَمِین
هدیه ای باشد به فرزندم حسین
گرچه این جامه به ظاهر فرشی است
امّ سَلْمه این لباسی عرشی است
هست این نیکو لباسِ بس جمیل
تار و پودش از دو بال جبرئیل
گریز روضه 👇
یا محمد ای رسول کبریا
تو کجا بودی به دشت کربلا
تا ببینی زان لَعینانِ پَلید
نور عینت چه مصیبت ها کشید
نور عینت سینه چاک اُفتاده بود
این حُسینت روی خاک اُفتاده بود
نه عِمامه ، نه عَبا نه پیرهن
پیکر او لاله گون و بی کفن
مانده بود آن کوکب گیتی فروز
بی کفن در بِین آن مقتل سه روز
عاقبت بر آن شه خونین بدن
وای بر من ، بوریایی شد کفن
🔴 سروده شده در سال ۸۴
#دلنوشته
@sherosabk
حکایت آمدن داوود بن فرقد محضر امام صادق علیه السلام و لعنِ کبوتر ها بر قاتلان حضرت اباعبدالله الحسین
بود داوود بن فَرقَد از قضا
در حضور صادق آل عبا
شمعِ کم سو در بَرِ مهتاب بود
بنده ای در محضر ارباب بود
دید در آن درگهِ قدسی نشان
چند قُمری و کبوتر ، پَر زنان
بعدِ قدری کسب فیض از لطف یار
شد به اِذن و خواست پروردگار
از سوی آن قُمریان ، آوا بلند
نغمه هایی زان کبوتر ها بلند
گفت داوودِ بن فَرقَد ، کِی امام
ای به دستان تو عالَم را زِمام
ای که علم حق ز نُطقَت منجلی است
شرح دِه ، این نغمه ها از بهر چیست
گفت اینها لَعنِ اعدا میکنند
عُقده از دلهای خود وا میکنند
ذکر مخفی شان بُوَد در عالمین
لعنت حق باد ، بر خَصم حسین
زبانحال و روضه 👇
یاحسین ای نور حیّ ذوالمَنَن
کن عطا شورِ تَبرّیٰ را به من
در حریمِ کسبِ فیض از اهل بیت
بی تبرّیٰ لَنگ می باشد کُمِیت
دل ، زِ یادِ روی تو غافل مَباد
بی تبرّیٰ دین من کامل مباد
گرچه همّیشه سِیَه رو بوده ام
این بُوَد ذکرِ لبِ آلوده ام
ای فدای جسم و جانت یاحسین
لَعن حق بر دشمنانت یاحسین
لعنت حق بر کسی که از جفا
کرد لب تشنه سرت از تن جدا
لعن حق بر آنکه پیش مادرت
تازیانه زد به زینب خواهرت
🔴 سروده شده در سال ۸۶
#دلنوشته
@sherosabk
ماجرا عبور کشتی حضرت نوح از کربلا
بر گروه اهل دین با امرِ ذات
نوح کشتی ساخت از بهر نجات
شد روان بر روی اَمواجی مَهیب
تا که افتاد اتفاقی بس عجیب
ناگهان کشتی تکانی سخت خورد
گوئیا تیری به قلب بخت خورد
رنگ و روی خَلق شد از ترس زرد
پس نبیَُ الَّه به ایزد عرض کرد
بارالها ، ای کریمِ چاره ساز
مهربان ، معبود ، ای بنده نواز
با همین کشتی به دور از هر اَلَم
سرزمین ها را بَسی طِی کرده ام
لیک اینجا ترس ، صبرم را رُبود
بارالها حکتمش را گو چه بود
پس بر آن آئینهٔ حقّ الیقین
گشت نازل جبرئیلِ راستین
گفت جبریلش به آوای جلی
هست اینجا مقتل پورِ علی
این زمین ، دریای اندوه و بلاست
قتلگاهِ سِبطِ طاها ، کربلاست
کُشته می گردد در اینجا از جفا
روح و جان مصطفی، خون خدا
دشمنان قطعِ اُمیدَش میکنند
با لب تشنه شهیدش میکنند
زین حدیثِ ماتم و اندوه و درد
نوح هم با پیروانش گریه کرد
گریه بر آن آبروی عالمین
گریه بر سالار مظلومان حسین
گریه بر آن رأسِ از پیکر جدا
قاریِ قرآنِ روی نیزه ها
🔴 سروده شده در سال ۸۶
#دلنوشته
@sherosabk
مناجات با حضرت سیدالشهدا علیه السلام و روضهٔ بازگشت ذوالجناح به خیمه ها
دلِ تنگم هوای یار دارد
هوای مرقد دلدار دارد
دل تنگم بُوَد در بندِ دلبر
حسین بن علی سبط پیمبر
دل تنگم گرفتار غم اوست
به چشمانم غُبارِ ماتم اوست
بُوَد ذکر لبم با چشم گریان
حسین جانم حسین جانم حسین جان
حسین جان اِی که تو مرد نبردی
الا ای اُسوهٔ آزادمردی
تو مولای همه ، خون خدایی
قتیلِ وَعده گاه کربلایی
حسین جان گرچه من بی آبرویم
دلم را با گلابِ اشک شویم
حسین جان با غم و دردِ عَیانم
بده رخصت برایت روضه خوانم
چه روضه ؟ روضه ای جانسوز و دشوار
چه روضه روضه ای سخت و شَرَر بار
به نام نامیِ دادارِ خلقت
کنم آغاز این ذکر مصیبت
ز میدان باز آمد مرکب تو
گرفت آتش وجود زینب تو
چه غوغایی درون خیمه ها شد
تو گویی محشر کبری به پا شد
به زنها و بر آن اطفال مدهوش
چون آمد شِیههٔ اسب تو بر گوش
همه از خیمه ها بیرون دویدند
ولی سالار زینب را ندیدند...
🔴 سروده شده در سال ۸۵
#دلنوشته
@sherosabk
نوحه سنتی تبریز
ای شه مظلوم حسین وای وای
بی کس و مَغموم حسین وی وای
ذکر لب هر دوجهان یا حسین
نورِ زمین و آسمان یا حسین
تمام اَجزای فَلک بگوید
به گریه و آه و فغان یا حسین
ای شه مظلوم حسین وای وای
بی کس و مَغموم حسین وی وای
زینب به سینه میزند دم به دم
ناله زنان تمام اهل حرم
خون خدا زِ جورِ اَهریمنان
بی سر فتاده بِینِ گودال غم
ای شه مظلوم حسین وای وای
بی کس و مَغموم حسین وای وای
دل از غم عُظمای او آگَه است
با ناله های زینبی هَمرَه است
یا رب زِ جورِ کوفیانِ بی دین
به روی نیزه رأسِ ثارُالّه است
ای شه مظلوم حسین وای وای
بی کس و مَغموم حسین وی وای
مَه در خُسوف و تیره آفتاب است
قلبِ همه آل نبی کباب است
لیلا به یاد اکبرش پریشان
دلخون زِ داغ اصغرش رُباب است
ای شه مظلوم حسین وای وای
بی کس و مَغموم حسین وی وای
تازَد ، عدو هر سو چه ظالمانه
آتش کشد از خیمه ها زبانه
دلجوییِ دشمن زِ کودکان شد
با سیلی و با ضرب تازیانه
ای شه مظلوم حسین وای وای
بی کس و مَغموم حسین وی وای
🔴 سروده شده در سال ۸۴
#دلنوشته
#نوحه_امام_حسین
#سنتی #نوحه_سنتی
@sherosabk
با سلام
از فرصت قرنطینه استفاده کردیم و با دوستان شروع کردیم به تایپ اشعار قدیمی ای که توسط این حقیر سراپا تقصیر سروده شده
خلاصه اینکه
نیرو برای تایپ اشعار کم داریم
دوستانی که میتونن در این مورد کمک کنن
به این شماره +989190860580 با پیامرسان تلگرام پیام بدن و در این کار خیر سهیم باشن
ممنونم
برادرتون : امیر عباسی🌺🙏
تقدیم به ساحت مقدس حضرت اباعبدالله الحسین
مهرِ تو روشنگر ارض و سما ، یاحسین
بساطِ آزادگی از تو به پا یاحسین
طلعت امّید عشق کوکب و خورشید عشق
نو ولایت بتاب بر دل ما یاحسین
ای گل خیرالنسا ، شد زِ فروغ ولا
رایت عشقت بلند ، در همه جا یاحسین
مست مِیِ تو مَلَک ، خاک ره تو فَلَک
کَس نَبَرد بی وضو نام تو را یاحسین
ساقی جام بلا ، تشنه لب کربلا
از تو گرفته وفا ، درس وفا یاحسین
کعبهٔ کعبه تویی ، مَروهٔ مَروِه تویی
کوه صفا بر گرفت ، از تو صفا یاحسین
جان به فدای تو باد ، فیض عطای تو داد
تُحفه به خِضرِ نبی آب بقا یاحسین
ای گل سیمای تو ، حُسنِ دل آرای تو
جلوه ی زیباییِ وَجهِ خدا یاحسین
مسیحْ مجنون تو ، خلیلْ مدیون تو
هزار همچون ذبیح ، تو را فَدا یاحسین
در خَمِ میخانه ات ، از مِیِ پیمانه ات
واله و شیدایَم و بی سر و پا یاحسین
فقیر رَهْ توشه ام ، عاشق شش گوشه ام
کِی بشود قسمتم کوی شما یاحسین
ذاتِ بقا فانی ات ، مظهر ربّانی ات
از منِ عاصی خطا از تو عطا یاحسین
صاحب محشر تویی شفیعِ بی سر تویی
کن به گدایت نظر ، روز جزا یاحسین
عُمری و شرمندگی ، ننگ بر این زندگی
گر شوم ای شاهِ عشق ، از تو جدا یاحسین
گرچه پر از ماتمم ، گرچه مریض غمم
دردِ تو باشد مرا ، سِرِّ شفا یاحسین
ای به غریبان مُجیب ، گو چه کنم ای حبیب
تاکه حسابم کنند ، از شهدا یاحسین
چَشمْ چو یک مشک شد ، دیده پر از اشک شد
بس که تو دیدی زِ خصم ، جور و جفا یا حسین
گشتْ دلم پر فغان ، چون که شنیدم زِ جان
شعرِ حدیثِ غم و رنج تو را یاحسین
وای زِ چشمِ تَرَت ، کز غمِ آب آورت
قدّ تو از داغ او ، گشت دو تا یاحسین
آمده در علقمه ، مادر تو فاطمه
بهر زیارت تو از خیمه بیا یاحسین
اشک دو عالم روان ، از دل زینب امان
چون که سرت را زِ تَن دید جدا یاحسین
ناله زنم دم به دم چونکه ز جور و ستم
سَر زِ تَنَت بر گرفت ، شمرِ دَغا یاحسین
آه که آن دل سیاه به گودی قتلگاه
نکرد از مادرت ، شرم و حیا یاحسین
در غمت از نور عین ای شرفِ عالمین
شد به عرشیان ، رَخت عزا یاحسین
به عصمت مادرت ، به خواهر مضطرت
قسمت عشّاق کن ، کرببلا یاحسین
۸۴/۳/۲۸
#دلنوشته
موضوع شعر : مدح و مرثیه امام حسین علیه السلام
@sherosabk
تقدیم به ساحت مقدّس حضرت سیدالشهدا علیه السلام
سلام بر عزای تو حسین جان
به خاک کربلای تو حسین جان
سلام بر تویی که بوده حُسنَت
تجلّی خدای تو حسین جان
سلام بر هر آنکه در دل خود
بِپَروَرَد ولای تو حسین جان
سلام بر جَلالت و کمال و
به لطف و بر عطای تو حسین جان
سلام بر هر آن کسی که باشد
اسیر و مبتلای تو حسین جان
سلام بر قصیده های وصف و
مدیحه و ثنای تو حسین جان
سلام بر تو که همه شهیدان
شدند جان فدای تو حسین جان
سلامِ من به قامت و سجود و
به ذکرِ ربّنای تو حسین جان
سلام بر تو که تمام شاهان
کَمَند از گدای تو حسین جان
سلامْ بر تو که شده خداوند
عاشق و خونبهای تو حسین جان
سلام من به اشکِ در نماز و
به نغمهٔ دعای تو حسین جان
سلام من به ساقیِ رشیدت
به یار با وفای تو حسین جان
سلام من به اکبر تو آقا
آن گل با صفای تو حسین جان
سلام من به شورِ عاشقانت
به مجلس عزای تو حسین جان
سلام من به ناله های زینب
به سوز نینوای تو حسین جان
نموده خون به قلب زار زهرا
عدویِ بی حیای تو حسین جان
هنوز می رسد به گوش عالَم
زِ مَقتَلَت صدای تو حسین جان
صدای تو نوای اَلعَطش بود
بمیرم از برای تو حسین جان
پر از نشان تیغ و نیزه ها بود
ز کینه جایْ جایِ تو حسین جان
فِتاده بود بین خاک و خون ها
به علقمه لِوای تو حسین جان
🔴 سروده شده حدودِ سال ۸۰
#دلنوشته
موضوع شعر : توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام
@sherosabk
در عزای امام بی کفنم
رَختِ مشکی نموده ام به تنم
شاهد غصه های پنهانی
اشک و اندوه و شیوَن و مِحَنَم
حالْ دارم به گریهٔ حَسرَت
غربتی آشکار در سخنم
بِشنو آوای قلب بِشکسته
یارب ای کردگارِ ذولمَنَنم
از لباس محرّم و صفرم
بارِالها چگونه دل بِکَنَم
در چنین روز من عزادار
هم نبی،هم رضا و هم حسنم
در عزای پیمبر و دو گُلَش
بلبلی خونجگر در این چَمَنم
بااجازه زِ مصطفی ز رضا
حسنی میشود دگر سخنم
یاحسن کاش جای تابوتت
تیر ها می نشست بر بَدنم
من بلای وصالِ کویت را
می خرم سَیّدی به جان و تنم
با مِدادِ وِلا نِویسَم من
مشق نامت به دفتر کفنم
گرچه گریه کنِ حسینم من
نه فقط دم ز عشق او بِزَنم
تا شود فاطمه زِ من راضی
هم غلام حُسین و هم حَسَنَم
🔴 سروده شده در سال ۸۴
موضوع شعر : وداع با ماه صفر و توسل به ساحت مقدّس امام مجتبی علیه السلام
#دلنوشته
@sherosabk
یاد شهدا
افتاده باز ذکرِ شهیدان مرا به یاد
دست قضا به سینه شراری زِ غَم نهاد
گشته وصالْ سختْ برایم زِ معصیّت
رفت از فِراقْ ، خِرمَنِ آمالِ من به باد
شوقِ شهادت از نظرم مَحو گشته است
از این مصیبت و اَلَم و رنج و درد ، داد
هر شب به یاد فاطمیون زار می زنم
تنها به اشک و آه شود قلبِ زار ، شاد
با اشک حسرت از دل و جان گویم اینچنین
ای زائر دو کوهه زیارت قبول باد
🔴 سروده شده در سال ۸۴
موضوع شعر : یاد و خاطره شهدا
#دلنوشته
@sherosabk
تقدیم به ساحت مقدّس حضرت سیدالشهدا علیه السلام
یاحسین ای یگانه رمز حیات
ای به دستان رحمتِ تو برات
ای صفاتِ تو بهترینِ صفات
عشق از تو گشته واله و مات
راهِ سرخِ تو هست راه نجات
ای حسین جان جوانی ام به فدات
من به عشق تو مبتلا هستم
من گدای تو را گدا هستم
از همینجا که در نوا هستم
زائرِ خاک کربلا هستم
کن عنایت مرا زِ لُطف ، برات
ای حسین جان جوانی ام به فدات
بر سپهرِ قلوب مهتابی
نورِ رحمت به خلق می تابی
آستان کمال را بابی
همگان بنده و تو اربابی
بهترینی تو از تمام جَهات
ای حسین جان جوانی ام به فدات
شوره زارِ دل از تو چون گلشن
مهرِ تو نورِ وادیِ اِیمَن
دیده ام شد زِ نورِ تو روشن
تُربتِ مَقدَمَت به دیدهٔ من
طَلعَت کردگار را مِرعات
ای حسین جان جوانی ام به فدات
ذاکری اسم پاک اعظم را
بُرده ای دل ، نبیّ اکرم را
داده ای جرعه کامِ زمزم را
داده ای روح ، جسم عالم را
پَرتُوِ فَضل را تویی مشکات
ای حسین جان جوانی ام به فدات
جسم بی جانِ دهر را جانی
خونِ ربِّ رَحیم و رَحمانی
گرچه بر کوفیان تو مهمانی
بی کس و تشنه کام و عطشانی
از پیامت عُقول یکسره مات
ای حسین جان جوانی ام به فدات
خصلت تو وفا و غیرت بود
نهضت تو شکوه و عزّت بود
گرچه در ظاهرش شهادت بود
باطنش رحمت و سعادت بود
بی تو دین را نبود غیرِ ممات
ای حسین جان جوانی ام به فدات
خلق را گشتی از وقا هادی
دشمنِ ظلم و جور و بیدادی
نپذیرفته اي تو اِمدادی
بین گودال تشنه جان دادی
تا که دین گیرد از تو فیضِ حیات
ای حسین جان جوانی ام به فدات
۸۴/۱۲/۸
موضوع شعر : توسل به ساحت مقدّس حضرت سیدالشهدا علیه السلام
#دلنوشته
@sherosabk
خدا حافظی از کربلا
حسین جان الا ای شَه بی کفن
در این چند روزه به واللهِ من
دلم بود خوش صاحب توشه ام
که من زائرِ قبر شش گوشه ام
ولی دیگر از کربلا می روم
به اشک و دلی پر بلا می روم
خداحافظ ای سرزمینِ بلا
خداحافظ ای خاکِ کرببلا
خداحافظ ای جنّت عالمین
خداحافظ ای بارگاهِ حسین
خداحافظ ای روحِ پاکی عشق
خداحافظ ای تلِّ خاکیِ عشق
خداحافظ ای گلشن بی بهار
مقام علی اکبر و شیر خوار
خداحافظ ای آفتابِ حیات
خداحافظ ای بی وفا ، ای فرات
خداحافظ ای دردِ دل را طبیب
خداحافظ ای قبر پاک حبیب
خداحافظ ای سوز آه حسین
خداحافظ ای قتلگاه حسین
خداحافظ ای یاسِ پرپر شده
خداحافظ ای شاهِ بی سر شده
خداحافظ ای قبله گاه همه
خداحافظ ای نالهٔ فاطمه
خداحافظ ای فرق دوتّا شده
تنِ از جفا اِرباً اِرباً شده
خداحافظ ای شیر خوارِ حرم
امیر سرافرازِ شش ماهه ام
خداحافظ ای لاله و یاسمن
خداحافظ ای قاسم بن الحسن
خداحافظ ای دشت آلاله ها
خداحافظ ای گریه ها ناله ها
خداحافظ ای شهر دلواپسی
خداحافظ ای غربت و بی کسی
خداحافظ ای نالهٔ آب آب
خداحافظ ای غصه های رباب
خداحافظ ای خوبهای زمین
وَهَب ، جون و حُرّ و زُهیر بن قین
خداحافظ ای آستان جمیل
مزارِ دو طفلانِ پورِ عقیل
خداحافظ ای کعبهٔ بی نشان
مقامِ شریفِ امام زمان
خداحافظ ای روشنایی شب
خداحافظ ای ساقیِ تشنه لب
خداحافظ ای جرعه نوش بلا
علمدار بی دست کرببلا
وداعی کنم گلشن یاس را
یسار و یمین ، کفّ العبّاس را
خداحافظ ای دلبرِ مهجبین
خداحافظ ای ماه امّ البنین
اگرچه گنهکار و بد نیّتم
دوباره زیارت نما قسمتم
به زاری در این آخرین لحظه ها
ز درگاه تو هست خواهش مرا
بُوَد اشک من جاری از هر دو عین
حلالم نما جان زهرا ، حسین
🔴 سروده شده در دی ماه سال ۸۴ در کربلای معلّیٰ
#دلنوشته
@sherosabk
بیان احتجاج امام با لشکر عمر بن سعد ملعون
دلم سوزد ز داغ خون یزدان
حسین بن علی شاه شهیدان
دلم سوزد ز سوز غربت او
زِ آه جانفُروز غربت او
رود روحم ز تن ، وَز دیدگان نور
به یاد وَقعهٔ جانسوز عاشور
پیِ اتمام حجت سبط طاها
لسان احتجاجش گشت گویا
سوارِ مرکب ختم رسولان
نمود از خیمه ها رو سوی عدوان
عزیز فاطمه محبوب داور
نمودي رو به سوی خیل لشکر
الا لشکر منم سلطان دینم
فروغ چشم ختم المرسلینم
علی بابای من شیر خدا بود
پسر عمّ و وصیّ مصطفیٰ بود
ولی الَّه به مُلکِ عالمینم
سُرور قلب زهرایم حسینم
من آن خورشید سبحانی سرشتم
که سَیّد بر جوانان بهشتم
الا لشکر منم ثانی حیدر
منم از آل حمزه ، آل جعفر
الا لشگر در این صحرای غربت
نمایم با شما اِتمام حجّت
الا ای لشکر بی رحم کوفه
به باغَم ، رنج و محنت زد شکوفه
چرا خواهید تا با من ستیزید؟
چرا خواهید خونم را بریزید؟
دل اطفال، بشکستید از چه؟
کمر بر قتل من بستید از چه؟
وفاتان پس کجا رفته است مردم
شده نزد شما مردانگی گم
کُنون من غرق محنت ، جمله شادید؟
شما بودید بر من نامه دادید
که دلهامان مکان رحمت توست
سپاه کوفیان در خدمت توست
که بستانها ثمر داده است مولا
درختان برگ و بر داده است مولا
کجا رفت آن همه دعوت کننده
الا ای اهرمن را جمله بنده
چو باب احتجاجش بازگردید
نوای حق طنین انداز گردید
زِ ترس اینکه دلها رام گردد
زِ ترس اینکه پخته ، خام گردد
فتادی لرزه ها بر پیکر کفر
به فرمان سران لشکر کفر
از آنان رعب و وحشت دیده می شد
صدای هلهله بشنیده می شد
حسین بن علی بر روی مرکب
به خیمه شاهد این صحنه زینب
نگاه شاه دین ، سبط پیمبر
گهی بر آسمان گاهی به لشکر
به ناگه ابن سعد ، آن کفر مطلق
بزد تیری به سوی لشکر حق
چو او افروخت آن لحظه شرر را
همه تابع شدند از کین عُمَر را
جفای اهل کوفه کرد طغیان
خیام شاه دین شد تیر باران
همه بار ثَقیل درد بردند
تمام لشکر حق تیر خوردند
چو دل برعهد با جانان سپردند
چهل تن در همان دم جان سپردند
چو این صحنه پدید آمد در آندم
نمودی رو به یاران شاه عالم
که رحمت بر شما باد ای دلیران
الا ای شیرهای دشت ایمان
همه فارغ ز رنگ و ننگ گردید
دگر آماده بهر مرگ گردید
پُر از مِی گشت چون جام شهادت
به یاران داد پیغام شهادت
در این طوفان رنج و پر مَلالی
نمایم از دلِ پر غم سوالی
چون این جمله بگفت آن روح مذهب
نمی دانم چه شد با قلب زینب
🔴 سروده شده در حدو سال ۸۰
موضوع شعر : احتجاج و اتمام حجت حضرت مولی الکونین با لشکر عمر بن سعد ملعون
#دلنوشته
#شعر_امام_حسین
@sherosabk
روایتی از بحارالانوار
بشنو ای عاشق به وصل کوی یار
از لسانم یک روایت از بِحار
روزی از ایام آمد یک جوان
در حضور سَیّد کون و مکان
کِیْ ولیّ و شهریار عالمین
چند لحظه پیشتر از این ، حسین!
آن یگانه یاور من جان سپرد
بی وصیّت مادر من جان سپرد
ای که چون تو در کرامت کَس ندید
هیچ کس از تو نگشته ناامید
ای که باشد سایه ی تو بر سرم
کن دعا تا باز گردد مادرم
رفت مولا ، سوی بیت مُحتضَر
پس به سوی آسمان کردی نظر
کِیْ خدای خالق ارض و سما
وی تو خَلّاق ثریا تا ثَریٰ
هین زِ اَلطافَت مرا آکنده کن
پیر زن را بار دیگر زنده کن
عقل پشت ابر فیض حق ، نَهُفت
تا حسین بن علی ، آن جمله گفت
نور الطاف خدا افکنده شد
حاضران دیدند آن زن زنده شد
شاهدان حیران و آن زن با کلام
اَشهَدی خواند و بگفتا کِی امام
ای عزیز حیدر و خیر النسا
لطف بِنما ، داخل خانه بیا
شَه ، اجابت کرد حرفِ محتضر
کرد با دستی اشاره بر پسر
پس بگفت آن لالهٔ خوش رنگ و بو
پیر زن! ، اینک وصیت کن به او
از عطای ذات حیّ ذوالمَنَن
هین وصیت کرد آندم پیر زن
بعد از آن گفت ای کریمِ چاره ساز!
خود پس از مرگم بخوان بر من نماز
این بگفت و کرد با فیضی چُنین
جان خود تقدیم بر جان آفرین
گریزِ روضه 👇
یا حسین ای دستگیرِ چاره ساز
ای که بر آن زن تو خود خواندی نماز
از چه در کرببلا بی کس شدی؟
ای گل ، از چه بین خار و خس شدی؟
ای جلالت جلوه ی حُسن خدا
ای جمالت قبله ی اهل ولا
بعد ایامی پر از درد و مِحَن
مانده جسمت روی صحرا بی کفن
هست در دل یک جهان سوز و گذاز
کس نخواند ای شاه بر جسمت نماز
پیکرت ای کوکب عالم فروز
ماند روی خاکِ آن مقتل سه روز
تا که آمد آن ولیّ عالمین
یادگار تو علی بن الحسین
داشت ناله بر لب آن فخر حجاز
خواند بر آن جسم صد چاکت نماز
گفت ای مردم زِ احسان و وفا
آوَریدَم تکّه ای از بوریا
تا به اشک و ناله و آه و فغان
خود گذارم جسم شاه دین ، در آن
پس وصیّ تو به دشت کربلا
پیکرت بنهاد بِینِ بوریا
در عزای تو گریبان چاک کرد
پیکر خونین تو در خاک کرد
بود زار و بیقرارت یا حسین
پَس نوشت او بر مزارت یا حسین
کین بود قبر کسی که از عتاب
تشنه جان داده کنار نهر آب
۸۶/۸/۹
موضوع شعر : کرامتی از حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و روضه دفن حضرت سیدالشهدا علیه السلام
#دلنوشته
#شعر_امام_حسین
@sherosabk
تقدیم به ساحت مقدس حضرت سیدالشهدا علیه السلام
قلب گیتی بی قرار و مُضطَر تو یاحسین
توتیای دیده خاک محضر تو یاحسین
ای خدای بندگی، ای بهترین عبدِ خُدا
عرش حق سر خَم نماید در بر تو یاحسین
سلسبیل و زمزم و کوثر به جنّت جملگی
جرعه نوشند از شرابِ اطهرِ تو یا حسین
انبیا را دل اگر رضوانِ یزدان می بَرَد
ذات حق بوده از اوّل دلبر تو یا حسین
چون همه عالَم،کَرَم، ای والیِ مُلکُ النِّعَم
می زند در اوج مِسکینی، درِ تو یا حسین
صد چو اسماعیل هر دم میکند مِیلِ فنا
گر که او باشد قتیل خنجر تو یا حسین
هوش هم مدهوش می گردد به رسم نیک عشق
قطره ای نوشد اگر از ساغرِ تو یاحسین
سلطنت را بنده ای از بندگانش می کند
آنکه گردد خاکِ پای نوکرِ تو یا حسین
معصیت ، طغیان ، خطا ، لغزش ، گناه و جرمِ عبد
جمله می سوزد زِ فیضِ آذرِ تو یا حسین
در لحد آسوده ایم و مطمئن چون از کرم
قول جنّت داده بر ما ، مادرِ تو یا حسین
نه در این دنیا فقط من سوگوارت گشته ام
بودم از روز ازل غمپرور تو یا حسین
ای هُمای عشق ، وای از آن دمی کز جور خصم
گشت رنگ لاله ها ، بال و پرِ تو یا حسین
سینه سوزان را هنوز از کربلا آید به گوش
بانگ قُدسیِ اَذانِ اکبر تو یا حسین
ای عموی مهربانِ یادگارانِ حَسَن
گو چه شد آن قاسم فرّخ فرِ تو یا حسین
چشمه اشک رباب از دیده اش جاری است چون
تشنه لب جان داد علّی اصغر تو یا حسین
می رسد سوزِ عطش از خیمه ها تا ماسِویٰ
برنگشت از علقمه آب آور تو یا حسین
در غروب روز عاشورا دگر باقی نماند
یک نفر حتّی زِ خیل لشکر تو یا حسین
دیگر آن هنگام رفت از جسم مرکب هم توان
از روی زین واژگون شد پیکر تو یا حسین
چون که آن نامرد وارد شد به گودال از جفا
گوئیا بِگریست حیّ داورِ تو یا حسین
عضو عضوش ذکر حق می گفت از شوق وصال
آن تنِ صد پارهٔ از خون تَرِ تو یا حسین
وایِ من ، چون شد تجلّی جلوهٔ قالوبَلیٰ
گشت خنجر آشنا با حنجر تو یا حسین
ناگهان افتادش از خشم خدا لرزه به تن
قاتل شیطان مرامِ کافر تو یا حسین
آن زمان بشنیده می شد از زمین و آسمان
آه عالمسوزِ زهرا مادرِ تو یا حسین
تو در آن گودال سرمست از وصال دوست ، لیک
ناله می زد در فِراقت دختر تو یا حسین
بر دل زینب زده آتش شرارِ کینهٔ
ساربان و قصّه انگشتر تو یا حسین
دل کند قالب تُهی زین غم که در وادیِ طَف
آشکارا شد به روی نِی سر تو یا حسین
صوت قرآن حزینت چون طنین انداز شد
سَر بِزَد بر چوب مَحمِل خواهر تو یا حسین
۸۴/۸/۱۶
موضوع شعر : توسل به حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام
#دلنوشته
#شعر_امام_حسین
@sherosabk
روایت رفتن پیغمبر به طائف و آوردن انگور از جانب یک غلام طائفی که در کبویت الاحمر نقل شده است به نقل از مناقب
این روایت عالمی محبوب گفت
در مناقب إبنِ شهرآشوب گفت
بعدِ عامُ الحُزن،سال رنج و درد
کز خزان ظلم،گلها گشت زرد
بهرِ ِجرای رسالت از خدا
رفت طائف حضرت خَیرُالوَریٰ
لیک در راه خدا و راه دین
سنگ باران شد از آن قوم لعین
ازجفای اهل طائف،اَلاَمان
گشت خون از پیکر پاکش روان
آمد از طائف بُرون،آن نور پاک
ساعتی بنشست حضرت زیرِ تاک
گشت جاری از لَبانِ اَطهَرَش
عرض حالی با اِلهِ و داورش
درد و دل با خالق أَنجُم نمود
شِکوِه از آن بی وفا مردم نمود
با خدایش ذکر حاجاتی نمود
باصفای دل ، مناجاتی نمود
او همه مَحوِ تجلّیِ خدا
ساعتی نگذشته بُد زین ماجرا
کز سوی آن قوم ملعون و پلید
یک غلامی خدمت حضرت رسید
شامهٔ جان ، آشنا با عطر یاس
اَهلیت از نینوا ، نامش عداس
پای تا سر شوق بود و شور بود
روی دستش یک طبق انگور بود
این طَبَق دانی که از سوی که بود؟
از سوی آن سنگدل های عَنود
گوئیا آن أَهرِمنهای عرب
گفته اند این جمله را در زیر لب
گرچه اوضاع بی سر و سامان بُوَد
هرچه باشد او به ما مِهمان بُوَد
گریز روضه 👇
آه ای شیعه بریز اشک از دو عین
یاد مظلومّیِ مولامان حسین
او که بودي کعبه عشق همه
یوسف حیدر ، عزیز فاطمه
او که بودی سَیّدِ اهلِ جِنان
او که مهمان بود بَهرِ کوفیان
وی چه مهمان ، عاشقِ روی حبیب
وی چه مهمان ، زار و تنها و غریب
بی کس و بی یاور و بی تاب بود
حاجتش یک قطره ای از آب بود
او که بودی برهمه عالم پناه
تشنه لب جان داد بین قتلگاه
۸۶/۶/۱۶
مصادف با شعبان المعظم ۱۴۲۷ ه.ق
#دلنوشته
#شعر_امام_حسین
@sherosabk
تقدیم به ساحت مقدس حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام
((ای حسین جان همگی والِه و شیدای توایم
گشته مدهوش ازآن جرعه صهبای توایم
هرزمان گریه کند طفل جگر گوشه ای
یاد آن طفل رَضیع اصغر شیدای توایم
چون ببینم به گلزار یکی لاله ی سرخ
یاد آن سَروِ روان اکبر رعنای توایم))
هرزمانی که رسد بر دل ما محنت وغم
یاد پیغامبرت ، زینب کبرای توایم
هر زمانی که ببینم به گلشن گل یاس
یاد آن طفل سه ساله گل زیبای توایم
هر زمان آب ببینیم به دستان کسی
یاد صاحب علم و یاور و سقای توایم
بخدا تا به قیامت زِ ولا و زِ شرف
مُغرِض و دشمن و خصم همه اعدای توایم
چون به ما کرد عطا عشق تو را روز ازل
تا ابد شاکر آن خالق یکتای توایم
روی تو قبله و ما تا دمِ میزان ، مولا!
مُحرم کعبه آن طلعت و سیمای توایم
هم فقیریم به درگاه عطایت امروز
هم گوای رَه و هم سائل فردای توایم
تو کنی جلوه گری و همه ی ما همه دم
با دو چشم دلِ خود محو تماشای توایم
تا صف حشر حسین جان به ولایت سوگند
خونجگر از اِلَم و ماتم عظمای توایم
هم به بدخواه تو شمیشر تبرّیٰ بکشیم
هم به میخانه ی جان مست تولای توایم
هم محب همه ی آل و همه عترت تو
هم محب تو و هم شیعه ی آبای توایم
همه زانوی مودّت زده با اشکِ روان
تحت الطاف تو و سایه ی طوبای توایم
نشود نامه ی اعمال محبین مَقبول
همه محتاج به تایید و به امضای توایم
۸۶/۱۰/۳
موضوع شعر : توسل به حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام
#دلنوشته
#شعر_امام_حسین
@sherosabk
تقدیم به ساحت مقدس امام حسن مجتبی علیه السلام
امیدوار عطای توام حسن جانم
گدای کوی گدای توام حسن جانم
تمام عمر کشم انتظار وصل تو را
که دوستدار لقای توام حسن جانم
خدا کند به مقامی رسم که داد زنم
که من فقیر ولای توام حسن جانم
جوانی ام ، پدرم ، مادرم ، به قربانت
قسم به عشق ، فدای توام حسن جانم
به استخوانی و نانی دل مرا خوش کن
که من چو کلب سرای توام حسن جانم
هزار شکر که از لطف مادرت ، مشغول
به ذکر و مدح و ثنای توام حسن جانم
تو پورِ بانوی محرابی و منِ مسکین
نیازمندِ دعای توام حسن جانم
به وقت خواندن مرثیه ی فدک یادِ
بکاءِ صبح و مَسای توام حسن جانم
شدم به مَحبَسِ حُزن و غم تو زندانی
چو نِی حزینِ نوای توام حسن جانم
عزای تو به خدا داغ مادرت زهراست
شکسته دل ز عزای توام حسن جانم
۸۶/۴/۳
#دلنوشته
#شعر_امام_حسن
@sherosabk
تقدیم به ساحت نورانی حضرت زهرا سلام الله علیها
گدایی تو به ما افتخار می باشد
طنینِ ذکر تو ما را شعار می باشد
به ما که از کفِمان رفته اعتبار ولا
ولایت تو بسی اعتبار می باشد
چگونه مدح کنم از تو ای مَلیکه ی عشق
چرا که مادح تو کردگار می باشد
وجودِ قدس ات ای مظهر جلالِ خدا
دلیل خلقت لیل و نهار می باشد
بدون نور وجود تو ای حبیبه ی رب
نصیب سروِ فلک اِنکِسار می باشد
حیات را سببی و بدون روی تو خلق
طعامشان رُطبِ اِحتضار می باشد
قرار و راحت جان دلم تویی زهرا
عنایتی که دلم بی قرار می باشد
غم عظیم تو ای حامی ولایت و دین
شراره ای به دل روزگار می باشد
مثال خطبه ی کوبنده ی تو در مسجد
به جنگ بدر ، چنان ذوالفقار می باشد
زِ محنتت چه بگویم که بعدِ پیغمبر
چو ریگ ها غم تو بی شمار می باشد
به چشم شیر خدا درد مخفی ات هر شب
زِ حال نافله ات آشکار می باشد
علی زِ ماتم هجرانِ تو گرفته عزا
ولی نبی به تو چشم انتظار می باشد
از آن جفا که درآن کوچه شد به تو تا حشر
مدینه از حَسَنت شرمسار می باشد
حسن همیشه به یاد اهانت آن خصم
دو چشم چون قمرش اشکبار می باشد
۸۵/۲/۲۰ مصادف با ربیع الثانی ۱۴۲۷ ه.ق
موضوع شعر : توسل به ساحت مقدس و نورانی حضرت زهرا سلام الله علیها و مرثیه کوچه مدینه
#دلنوشته
#شعر_حضرت_زهرا
@sherosabk
تقدیم به ساحت نورانی حضرت زهرا سلام الله علیها
بشنو نوای درد و غم های مرتضی را
بر جان بِخَر فغان و رنج و غم و بلا را
زهرا که نور عین است بانوی عالمین است
تیر غمش نموده مجروح قلب ما را
از بهر او زِ عزّت یزدان نموده خلقت
از این زمین خاکی تا هفتمین سما را
در مکتب ولایت آن یکّه تاز عصمت
داده به شیعه درس یاریِ مقتدا را
دل می نماید آوا با روضه های زهرا
آن کَس جان فدا کرد سلطان ما سویٰ را
نای فلک پُر آه است روزِ علی سیاه است
از داغ بانویی که دل می برد خدا را
حیدر چو دید دلبر ، مجروح بینِ بِستر
شد روضه خوانِ غربت بانوی هل اتی را
گفتا علی مضطر با آه و دیده ی تر
((دل می رود زدستم صاحب دلان خدارا))
ای یار مهربانم همسنگر جوانم
خم گشته بین زِ داغت ، قدّ شَهِ ولا را
گر از جفای اعدا با من نگفتی اما
هِنگام غسل دادن می بینم آن جفا را
گرخواهَمی زِ آلام طفلان نمایم آرام
خود گو چگونه سازم آرام مجتبی را
جانم رسیده بر لب از ناله های زینب
از بسکه گفته مادر خون کرده قلب ما را
با یادت ای شهیده بس دردها کشیده
کاش او دگر نبیند غم های کربلا را
۸۴/۳/۳
موضوع شعر : زبانحال آقا امیرالمؤمنین با حضرت زهرا سلام الله علیها
#دلنوشته
#شعر_حضرت_زهرا
@sherosabk
نوحه امام حسن مجتبی علیه السلام
لاله و یاسمن ای عزیز زهرا
مولانا یا حسن ای عزیز زهرا
مست ماه رخسار توام
همیشه غمخوار توام
خاک کف پای همه
خادمین دربار توام
دارم من زِ تو یا سیّدی تمنّا
مولانا یا حسن ای عزیز زهرا
لاله و یاسمن ای عزیز زهرا
مولانا یا حسن ای عزیز زهرا...
از ازل منم مایل تو
فدای سوز دل تو
میان اهل دو جهان
تو کریم و من سائل تو
لطفی کن به من زارِ بی سر و پا
مولانا یا حسن ای عزیز زهرا
لاله و یاسمن ای عزیز زهرا
مولانا یا حسن ای عزیز زهرا...
روح و هست و جان همه ای
برلب ما زمزمه ای
روشنی چشم علی
اولین گل فاطمه ای
زینت دوش پاک حضرت طاها
مولانا یا حسن ای عزیز زهرا
لاله و یاسمن ای عزیز زهرا
مولانا یا حسن ای عزیز زهرا...
ای عزیز احمد مددی
جلوه ی سرمد مددی
غرق گناهم بخدا
یا ابا محمد مددی
کن از ما تو شفاعت به روز عُقبیٰ
مولانا یا حسن ای عزیز زهرا
لاله و یاسمن ای عزیز زهرا
مولانا یا حسن ای عزیز زهرا
روشنای هر شام وسحر
دیده ام از غم شده تر
زکینه ی همسر خود
عاقبت شدی پاره جگر
سوزِ آهِ تو رفته به عرش اعلا
مولانا یا حسن ای عزیز زهرا
لاله و یاسمن ای عزیز زهرا
مولانا یا حسن ای عزیز زهرا...
ای دل همه بر تو اسیر
به کلّ خلقت تو امیر
شده مزیّن زِ جفا
پیکر تو با چوبهٔ تیر
شد زین غم چشم زینب مثالِ دریا
مولانا یا حسن ای عزیز زهرا
لاله و یاسمن ای عزیز زهرا
مولانا یا حسن ای عزیز زهرا...
یادِ تیر و شمشیر و سُنِین
به بستر ای نورِ دو عین
به صوت جانسوز و حزین
روضه خوانده ای بهر حسین
از گودال و زِ سر های روی نی ها
مولانا یا حسن ای عزیز زهرا
لاله و یاسمن ای عزیز زهرا
مولانا یا حسن ای عزیز زهرا...
🔴 سروده شده در شهریور ماه سال ۸۶
#امام_حسن #امام_حسن_مجتبی
#نوحه_امام_حسن #نوحه_امام_حسن_مجتبی
@sherosabk