تقدیم به ساحت مقدس حضرت صدیقه سلام الله علیها
محبوبه ی نیمه جانم
هستی تو همه توانم
مرو ای یگانه نور خانه روح کاشانه
بزن ای نگارم تو به موی زینبت شانه
زهرا زهرا...
من بی تو غریبم به خدا
یازهرا دردم نشود بی تو دوا
تَرکم مکن ای یاور من
ای حامی و همسنگر من
زهرا زهرا...
ای مادرِ زینبینم
اُمِّ حسن و حسینم
گل یاسِ پرپر جانِ حیدر عصمتِ داور
شده ای فدای حفظ دین و یاریِ رهبر
زهرا زهرا...
از روی تو ای نور دلم
تا روز قیامت خِجِلم
از بهر من ای اُسوه دین
در کوچه شدی نقشِ زمین
زهرازهرا...
#فاطمیه
#فاطمیه_۸۷
#زمزمه_حضرت_زهرا
@sherosabk
تقدیم به ساحت مقدس حضرت صدیقه سلام الله علیها
فاطمیه باز دلها را مُصفّا می کند
باز دلها را چنان مجنونِ صحرا می کند
با نسیم فاطمیه دل شکفته می شود
با زبان عشق سرّ دوست گفته می شود
فاطمیه اشک را جاری کند از دیده ها
در نظر آید درین ایامِ غم بِشنیده ها
فاطمیه آهِ مولا را تداعی میکند
فاطمیه اشک زهرا را تداعی میکند
فاطمیه می برد از شیعه آرام و قرار
غربت شیر خدا را می نماید آشکار
فاطمیه حرف ها دارد ز رنج و چشم تر
فاطمیه حرف ها دارد از آن دیوار و در
فاطمیه هست دیوان غزل های شرف
اشک بانوی مدینه غربت شاه نجف
فاطمیه در دلش پنهان هزاران ماتم است
اشک چشمش جاری همچون چشمه سارِ زمزم است
فاطمیه دیده ظلم اُمّتِ شیطان پرست
بر کسی که بوسه می زد مصطفایش روی دست
فاطمیه عِترت طاها چه دیده بازگو
در دفاع از اصل دین زهرا چه دیده بازگو
بِسمِ رَبّ الفاطمه توصیف غم آغاز شد
از زبان فاطمیه شرح آن ابراز شد
روز های آخر ماه صفر زاَمرِ قضا
رفت از دنیا نبیِّ پاک و مُرسَل مصطفی
شهر یثرب گشت یکسر محنت و اندوه و آه
روز پر نورِ نبوَّت گشت یکباره سیاه
شمس فیّاضِ رسالت در خَفای ابر رفت
پیکر پیغمبر پیغمبران در قبر رفت
گرچه میراث نبیُ الله بر حیدر رسید
گرچه در روزِ غدیر این بانگ تا محشر رسید
لیک جمعی قدر نشناسِ بسی بی قید و بند
در مکانی گِرد یکدیگر در آن روز آمدند
امر و فرمان خدا را زیر پا بگذاشتند
رسم آئین وفا را زیرِ پا بگذاشتند
گوهر پر ارزش حی جَلی دزدیده شد
مَنصبِ پاک خلافت از علی دزدیده شد
ای امان از خون دل های امیرالمومنین
بعد پیغمبر ولیُ الله شد خانه نشین
بین آن امت یکی بر ظالمان غالب نبود
یک نفر حامیِ فرزند ابیطالب نبود
دید زهرا حال و روز مقتدا ، آهِ حبیب
دید زهرا بین دشمن رهبرش مانده غریب
دید زهرا که ولایت گشته اینجا پایمال
بعدِ احمد شد حرامِ دین مبدّل بر حلال
یاعلی گفت و پی احیای دین از جای خواست
آری آری باید از بهر ولا بر پای خواست
حضرت صدیقه در راه ولا از جان گذشت
یاس بود و از خود و از غنچه اش ، یاران گذشت
یک حرامی خواست مولا را برد در بین عام
سوی آن مسجد که بودی بهر بیعت ازدحام
همچو پروانه وَفایش را نشان شمع داد
پشت در رفت و جوابی سخت بر آن جمع داد
آن حرامی چون شنید آن پاسخ ام الحسین
ناگهان از بغض تیری زد به قلب عالمین
لال گردم کاش از شرح غمِ آن ماجرا
من فقط این را بگویم گفت ای فضه بیا
فضه ، اِی از اشک غم چشمان پاکت تر شد
کن مدد یاس نبوت غنچه اش پرپر شده
آری آری شعیان قدر ولایت این بود
فاطمه سِرّ دوام مکتب و آئین بود
اوکه خود بود عصمت الله و فلک در محضرش
بهر اثبات ولایت شد فدای رهبرش
با خودش بیگانه بود آن حامی و کُفوِ وَلی
بود در هر عرصه ذکرش یاعلی و یاعلی
فاطمیه بر من و تو درس غیرت میدهد
فاطمیه درس زیبای ولایت می دهد
فاطمیه نخل ایمان را پر از حاصل کند
بر نِیِستان هر دل بشکسته را واصل کند
یاد شهدا 👇
یاد آن گریه کنان نابِ بی همتا به خیر
بین سنگر ناله ها با ذکر یا زهرا به خیر
ای شهیدان باز آمد وقت اشک و زَمزَمه
باز آمد عطر غمگین عزای فاطمه
جایتان خالی است در این بزم اشک فاطمی
تا رسد روز ظهور آن ولیّ هاشمی
۸۵/۲/۲۳
#دلنوشته
#شعر_حضرت_زهرا
@sherosabk
تقدیم به ساحت مقدس امام مجتبی علیه السلام
سلام ای دلربا یاحسن مجتبی
یوسف آل کسا یا حسن مجتبی
ای همه عالم فدات دیده ی من خاک پات
مظهر ذات خدا یاحسن مجتبی
محو کمالت شدند غرق جمالت شدند
مجمع ارض و سما یا حسن مجتبی
باده خور جام تو بر لبشان نام تو
سلسله ی انبیا یاحسن مجتبی
نور مُجسّم تویی شاه دوعالم تویی
ما به تو عبد و گدا یاحسن مجتبی
عاشقم و فانی ام بهر تو قربانی ام
همچو ذبیحِ منا یاحسن مجتبی
حمد خدای وَدود که چو قیام وقُعود
با تو شدم آشنا یاحسن مجتبی
مُحرمِ آواره ام بنده ی بیچاره ام
کِی شوم از تو جدا یاحسن مجتبی
زینت دوش رسول میوه ی باغ بتول
معدن جود سخا یاحسن مجتبی
غرق گناهم شَها چَشم به راهم شها
رأفتِ ناب تو را یاحسن مجتبی
کوکبِ رحمانیت ، دور کن از معصیت
بنده ی درمانده را یا حسن مجتبی
در همه دَهرِ کهن ، یافت نشد مثل من
نوکر پر ادعا یاحسن مجتبی
مانده ام از حال خویش ، غافل از احوال خویش
غرق شدم در ریا یاحسن مجتبی
تیغ شرف در نیام دم به دم و گام گام
سرزده از من خطا یاحسن مجتبی
عبد گنهکارْ من ، بنده ی بیمارْ من
از تو بخواهم شفا یاحسن مجتبی
یار جوانمردْ تو ، داروی هر دردْ تو
درد مرا کن دوا یاحسن مجتبی
عشقِ تو خورشید من ای به تو امّید من
کعبه ی اهل دعا یاحسن مجتبی
اول آخِر تویی باطن وظاهر تویی
رابع آل عبا یاحسن مجتبی
تو به دوگیتی امیر ، برهمگان دستگیر
توبه فلک مُقتدا یاحسن مجتبی
دلبر دلها تویی ، یوسف زهرا تویی
ای همه لطف و صفا یاحسن مجتبی
دِه به من اِی محترم ، فیض ثُباتِ قدم
در ره دین و ولا یاحسن مجتبی
سجده به کویت برند ، دست به سویت برند
جمله ی خلق خدا یاحسن مجتبی
صلح تو ای بی شکیب ، ای به مدینه غریب
چو نهضت کرببلا یاحسن مجتبی
گریه کنان را بخر پیش شهیدان ببر
حقّ شَهِ نینوا یاحسن مجتبی
در غمت ای مَهجَبین گشت به روی زمین
شور قیامت به پا یاحسن مجتبی
غرقِ فغان دهر شد قسمت تو زهر شد
گشت فلک در عزا یاحسن مجتبی
در غمت ای مهربان رفت به هفت آسمان
ناله ی واویلتا یاحسن مجتبی
ای همه مأنوسِ درد زهر به جانت چه کرد
که تو شدی جانفدا یاحسن مجتبی
سوخته جان و دلت همسر تو قاتلت
ای ثمر مرتضی یاحسن مجتبی
ای پسر فاطمه بوده تو را زمزمه
مرثیه کوچه ها یاحسن مجتبی
بار ولایت کشید محنت و اندوه دید
بضعهٔ خیر الوری یاحسن مجتبی
ناله اش افروخته پشت درِ سوخته
سوخت دل کبریا یاحسن مجتبی
دل همه غوغا بُوَد زینب کبری بُوَد
شاهد آن ماجرا یاحسن مجتبی
زود بشد ای شهید از تو محاسن سپید
در غمِ خیر النسا یاحسن مجتبی
واصل حاجت شدی تو به شهادت شدی
از غم زهرا رها یاحسن مجتبی
خونجگرت کوه و دشت ای جگرت بین طشت
کشته ی زهر جفا یاحسن مجتبی
سوختم از سوز غم گشته ام ای بی حرم
بر شرری مبتلا یاحسن مجتبی
اشک تو جاری زِ عین ، رأس عزیزت حسین
بود به طشت طلا یاحسن مجتبی
ای به دو عالم شفیع قسمت ما کن بقیع
حاجت دل کن روا یاحسن مجتبی
۸۵/۸/۱۷
#دلنوشته
#شعر_امام_حسن
@sherosabk
تقدیم به ساحت مقدس حضرت سیدالشهدا علیه السلام
دل هر شیعه معدن غمهاست
شبِ هفتِ حسین ، گل زهراست
در عزای امام سوم ما
دیده ی عرش همچُنان دریاست
آری از ظلم مردم کوفه
بنت حیدر دگر تک و تنهاست
ناله اندر فراق سالارش
بر لبش لحظه لحظه پابرجاست
یک طرف جمله آل پیغمبر
یک طرف خِیل لشکر اعداست
دختری فاطمی نَسَبْ ، در راه
سخت دلتنگِ دیدن باباست
یکه تاز رَهِ فضیلت و صبر
تا دم حشر زینب کبریٰ است
گرچه دارد غم علی اصغر
گرچه دلخونِ اکبرِ لیلاست
گرچه داده به راه دین دو پسر
گرچه بی تابِ ماتم سقاست
گرچه در بین مقتلی خونین
شاهدِ روضه های وا وَلَداست
معرفت بین که تا کجا دارد
که تمامی به دیده اش زیباست
چون برادر به محضرِ الله
واصل و وَصل و والِه و شیداست
از نگاهش عدو شده لرزان
از کلامش به کوفه بس غوغاست
جِلوه ی پنج تن ، نهان در او
او که خود مَظهر ذَویِ القُرباست
با سلاح بُکاء و حَربهٔ صبر
چیره بر قوم مُلْحِدِ طُلَقاست
خطبه هایش بر آن جماعت کفر
ذوالفقاری به جان اهل خطاست
از همان خطبه های کوبنده
زنده پیغام سیدالشهداست
آری آری به هر کجا زینب
با خدای حسین در سوداست
لیک دارد به دل غم دلدار
آن نماز نشسته نیک گُواست
سَرِ دلدار او به کنج تنور
ناله زن بِینِ مطبخی زهراست
در نجف زین عزا حزین حیدر
در مدینه به سر زنان طاهاست
زین سؤال ثَقیل و عالَم سوز
محشری در دلم همیشه به پاست
آخر اِی چرخ بی مُرُوّتِ پست
کنج زندان چه جای آل عباست؟
ای حسین جان ببین گدایت هم
بر تنش در عزات ، رَخت عزاست
۸۵/۱۱/۱۴ مصادف با محرم الحرام ۱۴۲۸ ه.ق
موضوع : اسارت اهل بیت و شب هفت امام و مصائب کوفه
#دلنوشته
#شعر_امام_حسین
@sherosabk
سرود ولادت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
یا اباصالح خوش آمدی...
نیمه ی شعبان شد و،فصل عشق و دلبری
داده حق دسته گلی،بر امامِ عسکری
ای گل پیغمبری،آمدی خوش آمدی
حجت بن العسکری،آمدی خوش آمدی
یا اباصالح خوش آمدی...
نیمه شعبان شد،جشن هم عهدی شده
جلوه گر ماهِ رخِ،حضرت مهدی شده
بار الها حقّ این،یاس گلزار ولا
بی کسیِ ما ببین،حاجتِ ما کن روا
یا اباصالح خوش آمدی...
ای امامِ عالمین،العجل صاحب زمان
نور چشمانِ حسین،العجل صاحب زمان
هیبت تو حیدری،گل زهرا اَلعَجل
منجی کلّ بشر،تویی آقا اَلعَجل
یا اباصالح خوش آمدی...
#نیمه_شعبان
#حضرت_مهدی
#ولادت_امام_زمان
#ولادت_حضرت_مهدی
@sherosabk
سرود مسجدی ولادت امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
یا حضرت زهرا،عیدی بده بر ما...
به نیمه شعبان،آرام جان آمد
منجیِ دو عالَم،صاحب زمان آمد
شد سامرا امشب،از مقدمش گلشن
یا حضرت زهرا،چشمانتان روشن
یا حضرت زهرا،عیدی بده بر ما...
میلاد این مولود،بر ما مبارک باد
نثارِ این آقا،نور و تبارک باد
ما جان نثارانِ،این دلربا هستیم
دل بر تولّا و،محبّتش بستیم
یا حضرت زهرا،عیدی بده بر ما...
ما آرزو داریم،با مقتدا باشیم
یک نیمه شعبان،کرببلا باشیم
ما آرزو داریم،مثل شهیدانش
در جبهه اسلام،شَویم به قربانش
یا حضرت زهرا،عیدی بده بر ما...
#نیمه_شعبان
#حضرت_مهدی
#ولادت_امام_زمان
#ولادت_حضرت_مهدی
@sherosabk
http://www.aviny.com/madihe-shear/special/veladate-emam-zaman.aspx
👆 لینک ورود به صفحه آرشیوِ شعر و سبک های ولادت امام زمان عجل الله تعالیٰ فرجه الشریف
@sherosabk
تقدیم به ساحت مقدس حضرت سیدالشهدا علیه السلام
هست از لطفِ خداوند جهان
صحبت از آن سَرور آزادگان
لَیْله ی نُطْقَمْ مُنَوَّرْ زان مَه است
صحبت از آقا اَباعبدالَّهْ است
بود آن دلدادۀ ربّ غفور
از سر یک رهگذاری در عبور
دید چندین مستحقِّ بی نوا
جمله گستردند خوانی از عبا
دور از هر غصّه و رنج و مِحَن
نان خشکی می خورند آن چند تن
چشمشان تا بر رخ مولا فتاد
در دل مجنونشان غوغا فتاد
لیک قبل از هر مَقال و هر کلام
کرد ثارُا... بر آنها سلام
آن مصفّا گَشْتِگانِ راه عشق
بعدِ پاسخ بر سلامِ شاه عشق
یک صدا گفتند ای نور دو عین
کن از این سفره تناول یا حسین
گفت ای نیکو دلانِ نیک نام
هست صَدْقه بهر آل الَّهْ حرام
من هم از آن اهل بیت اطهرم
بضعۀ زهرا ، عزیز حیدرم
لیک در وادیِّ بی آلایشی
دارم از جمع شما یک خواهشی
جملگی آرامِ جانِ من شوید
امشبی را میهمانِ من شوید
جملگی آئید با شور و نوا
تا پذیرایی نمایم از شما
ای عبادِ ذات رحمانُ الرّحیم
من کریمم من کریمم من کریم
شب که شد آن چند مسکین آمدند
در حریمِ مطلق دین آمدند
رحمتُ الَّهْ باب رحمت را گشود
زان گدایان خود ، پذیرایی نمود
خوانی از نعمت بر ایشان پهن کرد
بین سفره ، نان داغ و آب سرد
بَعْدْ آن آئینه ی لُطفِ إلٰهْ
داد بر آنها لباس و خرجِ راه
زبانحال ما 👇
مثل او در رحمت و إکرام کیست؟
این حسین ، مهمان نواز واقعی است
ما هم ای مولا گدایان توایم
آرزومندان احسان تو ایم
ای حسین جان ای گُل خیر النّساء
آرزو داریم ما وصلِ تو را
کاش یک شب میهمانِ تو شویم
سائلی در آستانِ تو شویم
ای فلک مبهوت عِزّ و جاهِ تو
کاش ما گردیم خاک راهِ تو
روز محشر ای به عالَم دستگیر
جان زینب دست ما را هم بگیر
۸۶/۶/۱۷
موضوع شعر : کرامت آقا عبدالله الحسین به فقرا
#دلنوشته
#شعر_امام_حسین
@sherosabk
شرح حالم با آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام
الا ای آفتاب کربلایی
حسین جان ای گل خیر النسایی
تو آگاهی ز احوال گدایت
گدای رو سیاه و بینوایت
منم مرثیه خوانِ غربت تو
منم محزون ز سوز محنت تو
اگر چه روضه خوانی می کنم من
سُلوکی آسمانی می کنم من
اگر چه بر تو هستم خاک محضر
ولیکَن ای کریمِ بنده پرور
زبانم در کلامم گیر دارد
دلم یک زخم از شمشیر دارد
که آن شمشیر ، شمشیر گناه است
تمام عُمرِ من از آن تباه است
سبو از درگه عشق تو بُردم
نمک از سفره ی لطف تو خوردم
ولی در وادی شیطان نشستم
نمک خوردم نمکدان را شکستم
میان خار و خس بودم حسین جان
پِی میل و هوس بودم حسین جان
شدم خار و ندارم رنگ و بویی
به پیشِ تو ندارم آبرویی
شبستانم تُهی از نورِ مَه بود
فقط کارم گُنَه بود و گُنَه بود
ولی اکنون به پیش تو به آهی
زدم زانو در اوج رو سیاهی
از آن اعمال زشت و جرم و عصیان
پشیمانم پشیمانم حسین جان
شده بی تاب و مضطر این سیَه رو
بده سوز دلی بر این سیه رو
به حق مصطفی ختم رسولان
به حق مرتضی آن شاه مردان
به حق مجتبی و حق خواهر
به حق مادرت زهرای اطهر
به حق قاسم و عباس و اکبر
به حق آن سه ساله ، حق اصغر
به حق سوز دلهای شکسته
به حق نافله های نشسته
به حق پرچم فتح علمدار
به حق سیّد سجاد بیمار
به حق جبرئیل و صِیحه ی او
به حق ذوالجناح و شِیهه ی او
نمی گویم شفایم ده حسین جان
و یا اینکه دوایم ده حسین جان
فقط گویم مرا عبد خودت کن
حسینی کن مرا از ریشه و بُن
چه غم گر که رود من آبرویم
عرق از شرم بِنشیند به رویم
چه غم در نُطق ، گیری چند آید
چه غم که من زبانم بند آید
به چشم ظاهر اهلِ جهالت
چه غم که من کشم گاهاً خجالت
شکایت زین مسائل اوج جهل است
به راه عشق تو اینها چه سهل است
اگر ای ذکر تو ورد زبانم
شوی راضی زِ من ، من شادمانم
حسین جان ای گل خیر النسایی
مرا کن چون شهیدان کربلایی
۸۶/۷/۲
موضوع شعر : شرح حال خودِ روسیاهم به محضر مولانا اباعبدالله الحسین علیه السلام در زمانی که بسیار از لکنت زبان و بعضاً طعنه ها و تمسخر های مردم دلگیر بودم
#دلنوشته
@sherosabk
ماجرای سر امام حسین و ایمان آوردن سفیر کشور مسیحی
بود رأس پاک سلطان شهید
در میان طشت زر ، نزد یزید
وان لعینِ پستِ بی دینِ عنود
آن زمان ، مشغول شُربِ خَمر بود
داشت او تا درگه شیطان ، سُلوک
دور تا دورش سَفیرانِ مُلوک
رأس ثارُالله در طشت طلا
شاهدان را راویِ رنج و بلا
آن سگِ وحشّیِ بوسفیان نِشان
داشت در دستش عصا از خیزران
کرد آن ملعونِ خَلقِ عالمین
با عصای خود جسارت بر حسین
هتک شد حُرمَت زِ شاهِ ارجمند
خنده ای بِنمود با صوتی بلند
که گرفتم من زِ تو ای مهر قَدر
انتقامِ کشتگانِ روز بَدر
یک سفیرش گفت، این شادی ز چیست؟
ای شهِ مُلک عَرَب این سَر زِ کیست؟
گفت آن خصمِ خدای لایزال
ای سفیر از چه نمودی این سؤال
آن نهان در جسم و جانش نورِ یار
گفت خواهم ، چونکه رفتم بر دیار
شاهمان را زین شَعَف گردم کلیم
تا که در شادیّتان گردد سهیم
گفت ای مرد، این که نورش منجلی است
رأسِ خصم ما ، حسین بن علی است
گفت آن نصرانیِ فطرت نِکو
مادرِ او کیست بر من بازگو
داد پاسخ آن لعینِ بی حیا
مادرش زهرا است ، دخت مصطفی
گفت بس ننگین بُوَد آئین تو
ای یزید اُف بر تو و بر دین تو
ای که فعلت بَدتر از فعلِ خطاست
دین ما بهتر از آئین شماست
من که دینم ، نَزدِتان ، لامذهبی است
بابَم از اَبناءِ داوودِ نبی است
گر چه باشد بین آن دو پاکزاد
فاصله در نسل و در آبا، زیاد
لیک مردم احترامش می کنند
پیر و هَم بُرنا، سلامش می کنند
ناز او را هر چه باشد می خرند
خاکِ پایش را تبرّک می برند
وای بر تو ای یزید نانجیب
کشته ای سبط پیمبر را غریب؟
وای بر تو ای لَعینِ بی حیا
که نمودی خون دلِ خیر الوَریٰ
بعد آن مرد مسیح آیین ز درد
ماجرایی را بر آنان نقل کرد
گفت آن آزادمردِ راستین
هست دریایی به راه مُلکِ چین
باشد از اَمرِ خداوند حکیم
شهری اندر بین آن بحرِ عظیم
هست در آن شهر ، ای نامردمان
دِیری از بهر صفای روح و جان
اندر آن دِیرِ پر از نور و چراغ
هست در حُقّه سُمی از یک الاغ
باشد آن حُقّه زیارتگاه خَلق
می رود تا عرش ، آنجا آهِ خلق
هیچ می دانید ای قوم دَغا
کان، زیارتگاه شد بر ما، چرا؟
چونکه آن حُقّه که بودی بس گران
بود سُمِّ مرکب عیسی در آن
از نَصارا با جلال و با شکوه
بس همه ساله ، گروه اندر گروه
جمله می آیند از بهر طواف
می شود آن حُقّه بر آنان مطاف
حال ای ظاهر مسلمان ، ای یزید
وِی ز کافِر پَست تر های پلید
ای ز شیطان آمده آئینتان
واقعاً اُف بر شما و دینتان
تا ابد ای قوم بی شرم و حیا
حق بگیرد از شما خیر و عَطا
دست بر خون خدا آغشته اید
نور چشم مصطفی را کُشته اید
رفت زان ، اِبن الزِّنا ، بس آبرو
داد دستور از برای قتل او
گفت ای کارت خطا و سرکِشی
خواهی ام اینک به تیغ خود ، کُشی؟
گفت آری ای سراپا نورِ عشق
وی کلامت مَنظَر و منظورِ عشق
گفت نصرانی که، دیشب از قضا
دیده ام خوابِ رسولُ الله را
که به من فرمود آن ایزد سِرِشت
کِی مسیحی تو شدی اهل بهشت
حال فهمیدم که بر من اعتبار
از چه بخشید ، آن رسول کردگار
حُبّ آل الله ، در جانش نَهُفت
خواست از جا و به لب تَهلیل گفت
آن سر و پا مَحوِ شاه عالمین
بوسه زد بر رأس خونین حسین
آنقدر با عشق در پیوست شد
تا که از جامِ شهادت مست شد
🔴 سروده شده در حدود سال ۸۲
#دلنوشته
#شعر_امام_حسین
@sherosabk
تقدیم به ساحت مقدس حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام
ای عزیز مصطفی یالیتنا کنا معک
ای شهید سرجدا یالیتنا کنا معک
ای که در صحرای طف گشتی به دست ظالمان
کشته ی راه خدا یالیتنا کنامعک
ای زِ رخسار الهیِ تو پیدا و عیان
شمس و نجم و والضّحی یالیتنا کنا معک
آیه آیه مصحف توحید شرح حُسن توست
ای بهار هل اتیٰ یالیتنا کنا معک
ای جمیع خلق بر تو بنده ی حلقه به گوش
ای خدایت خونبها یالیتنا کنا معک
بین محراب ولایت در قنوت معرفت
بر لبم دارم دعا یالیتنا کنا معک
خیمه ی دین تا قیامت هست ای سلطان عشق
از قیام تو به پا یالیتنا کنا معک
انبیا و اولیا جمله تو را دلباخته
خاکبوسَت اوصیا یالیتنا کنا معک
دست حق روز ازل در جام تقدیرِ تو ریخت
باده ی قالو بَلیٰ یالیتنا کنا معک
ذکر زیبای تو را گوئیم تا پایان عمر
که تویی ارباب ما یالیتنا کنا معک
خاک با یک گوشه چشمی از تو می گردد چو زر
ای نگاهت کیمیا یا لیتنا کنا معک
ای زِ قبل از روز میلادت اَنیسِ فاطمه
هستیِ خیرالنسا یالیتنا کنا معک
اشک در بزم عزایت ای امام اِنس و جِن
داده بر عالم ضیا یالیتنا کنا معک
می خرند اینجا به دینار محبت از همه
هم خلوص و هم ریا یالیتنا کنا معک
روی تو مرعات وَجهُ الله و خویت احمدی
کوی تو دارُالعطا یالیتنا کنا معک
هر گدایی که بیاید بر سر کویت حسین
می شود حاجتروا یالیتنا کنا معک
تا قیامت خادم بزم عزای تو منم
کِی شوم از تو جدا ؟ یالیتنا کنا معک
کَشتیِ دین را تو راندی در دل دریای دَهر
زِابتدا تا انتها یالیتنا کنا معک
ای کریم بن کریم ای آنکه در هنگام جود
شرم کردی از گدا یالیتنا کنا معک
طایر اشکم به اوجِ قله های ماتمت
می زند پر چون هُما یالیتنا کنا معک
عشق و ایثار و جهاد و بردباری و وقار
بر تو دارند اقتدا یالیتنا کنا معک
دوخت بر جسمت لباس لاله رنگ از تیغ و سنگ
دست خیّاط قضا یالیتنا کنا معک
آری از شوقت به وصل دوست قدری کم نشد
هرچه شد بر تو جفا یالیتنا کنا معک
گشت لبریز از مناجاتت تمام کائنات
ای تجلّیِ رضا یالیتنا کنا معک
یک به یک اصحاب تو گشتند قربانی دوست
در مِنای کربلا یالیتنا کنا معک
پیکر پاک جوانت بینِ آن میدان عشق
اِرباً اِرباً شد شَها یالیتنا کنا معک
توخودت دیدی که قاسم بر زمین پا می کشید
بین جمع اشقیا یالیتنا کنا معک
در کنار علقمه هم فرقِ ساقی حرم
هم قد تو شد دوتا یالیتنا کنا معک
اصغر شش ماهه ات ، زد از جفای حرمله
روی دستت دست و پا یالیتنا کنا معک
وقت میدان رفتنت آن خواهر محزونه ات
گفت مهلاً یا اخا یا لیتنا کنا معک
تو فتاده بین گودال و به جنّت مادرت
داشت بس شور و نوا یالیتنا کنا معک
خاک عالم بر سرم ، شد آشنا با حنجرت
خنجر شمر دَغا یالیتنا کنا معک
ظالمان دیدند در وقت عروجت یا حسین
تیره گردیده فضا یالیتنا کنا معک
تو سرت گرم خدا بودو زِ تیغِ قاتلت
رفتی از طَف تا خدا یالیتنا کنا معک
چون سرت از تن جدا شد ناله از دل بر کشید
حضرت خَیرُالوَریٰ یالیتنا کنا معک
بهرِ مظلومیّت تو همچو زهرا ، گریه کرد
شاهِ مُلکِ لافتیٰ یالیتنا کنا معک
از غم جانسوزت ای فرمانروای ملک عشق
شور محشر شد به پا یالیتنا کنا معک
مادرت همواره در گودال می زد با فغان
ناله ی واویلتا یالیتنا کنا معک
چشم اسماعیل هم در ماتمت خون گریه کرد
ای ذبیحِ از قفا یا لیتنا کنا معک
خواهرت نشناخت در گودال اِی خون خدا
جسم خونین تو را یالیتنا کنا معک
عاقبت بانگ اِلَیَّ گشت از حلقومِ تو
بَهرِ زینب رهنما یالیتنا کنا معک
صبر ایوب نبی و صبر زینب ، خواهرت
این کجا و آن کجا یالیتنا کنا معک
در شب شام غریبان در شراری بس مَهیب
سوخت یکسر خیمه ها یالیتنا کنا معک
رأسِ پاکت شد به راه شام و کوفه ای غریب
آفتاب نیزه ها یالیتنا کنا معک
عاقبت آن رأس نورانی شد از جور یزید
زینت طشت طلا یالیتنا کنا معک
نیمه شب در گوشه ی ویرانه اشک دختری
کرد غوغایی به پا یالیتنا کنا معک
گفت ای بابا مگر بودی تو در کنج تنور
خاک آلودی چرا ؟ یالیتنا کنا معک
۸۵/۸/۲۰
موضوع : مدح و مرثیه امام حسین علیه السلام و شهدای کربلا
#دلنوشته
#شعر_امام_حسین
@sherosabk
مرثیه دفن بدن بی سر امام حسین علیه السلام
پس از سه روز جفا و جنایت و بیداد
برای دفن پدر آمد حضرت سجاد
امام چهارم ما آن انیس رنج و بلا
رسید تا به زمین غریب کرببلا
پیاده گشت زِ مرکب به آه و دیده ی تر
بگفت با ابتا کن نظر به حال پسر
پس از تو زینب کبری امیر قافله شد
پس از تو سَیّدِ سجاد اسیر سلسله شد
به بند ظلم کشیدند ما اسیران را
به تازیانه خریدند ناز طفلان را
سرِ تو بر سرِ نِی بود و من روانم سوخت
ز درد هجر تو تا مغز استخوانم سوخت
بگوش جان من آید صدای مادر تو
بگو چگونه کنم دفن ، جسم اطهر تو
فدای پیکر در خون شناورت بابا
چگونه خاک بریزم به پیکرت بابا
روان بُوَد زِ دو چشمم هَماره اشک مَلال
سرت به کوفه و جسمت بُوَد در این گودال
امان ز درد عیان و غم نهانی او
بنی اسد همه شاهد به روضه خوانی او
بگفت آنکه بُوَد در سپهر جان خورشید
بنی اسد کمی از بوریا به من بدهید
که پیکر شَهِ دین را درون آن بِنَهم
خدا کند ز غم باب خویش جان بدهم
در آن زمان به دلی زار ، سَیّدِ سجاد
چو جسم اطهر شَه را درونِ قبر نهاد
سپس برفت به پشت خیام آل الله
به دوش ، بار غم و رنج داشت ، بر لب آه
بِکَند قسمتی از خاک را به سوز و شرر
بُرون نمود از آن پیکر علی اصغر
امام خون شد از این درد جانفزا جگرش
نمود دفن علی را به سینه پدرش
سرشک درد روان شد امام را زِ دو عین
بریخت خاک به جسم علی و جسم حسین
سپس نوشت به قبر پدر به ناله و آه
که این مکان زِ شرف هست قبر ثارُالله
همان که بود به حق جلوه ی جمال و جلال
همان که تشنه فدا شد میان این گودال
سپس امام چهارم به حالتی مضطر
نمود دفن به پایینِ پا تن اکبر
چو کوله بار مصیبت به دوش حسرت برد
برفت و جمله ی اصحاب را به خاک سپرد
چو پیکر همه اصحاب شد به زیر تراب
صدا بلند شد از پور حضرت ارباب
بنی اسد به برِ نهر علقمه آئید
برای دفن گل یاس فاطمه آئید
بنی اسد به خدا چیده گشته آنجا یاس
کنار علقمه افتاده پیکر عباس
غمش به وَقعه ی عاشور گشته عالمگیر
جدا شده ز تنش دست و خورده چشمش تیر
چو گشت نقش زمین آن امید دریا دل
رسید فاطمه بالا سرِ ابوفاضل
چو دید فاطمه را گشت زار و بی تب و تاب
بگفت جانِ برادر ، دگر مرا دریاب
بنی اسد به خدا ، او مَهِ علی نسب است
عموی ما ز شرف ساقی است و تشنه لب است
همیشه فاش بگویم به پاکیِ احساس
ز جان و دل ، رَحِمَ الله عَمّیَ العباس
۸۵/۷/۱۳
#دلنوشته
#شعر_امام_حسین
@sherosabk
تقدیم به ساحت مقدس حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام
آنقدر از وجودِ خود هِی بزنم صدای تو
تا که شوم شبی حسین زائر کربلای تو
قسم به زمزم و منا ، زنده ی هر دو عالمم
مقتل من اگر شود گوشه ای از منای تو
فخر و شرف تو دادهای به مَروه اِی خون خدا
صفا ندارد ارزشی مقابلِ صفای تو
چشمه ی فیض ایزدی تویی عزیز فاطمه
نور گرفته آفتاب از اُفُقِ ضیای تو
جرم ثواب می شود به غمزه ی اشاره ات
مِسّ فلک شود طلا به لطف کیمیای تو
کرسی و لوح و عرش و فرش هست به فرمان خدا
ذرّه ی کم قدر و بَها میان ماسِوای تو
تو آن شهی که از شرف بُوَد ز قدر و منزلت
بال ملک تُراب بر حریم کبریای تو
هماره شکر می کنم چون که زِ عهد زر حسین
نصیبم از کرم شده موهبت ولای تو
به طورِ عمر من بود عیان شراره ی غمت
به صور بندگی من دمیده شد نوای تو
تویی حبیب ایزد و خداست عاشق رُخَت
به آسمان مهر حق بال زده همای تو
به وادی عنایتت چه پادشاه و چه گدا
نمیشوند نا امید از کرم و عطای تو
میان قتلگاهِ خود به جز خدا ندیده ای
تو فانیِ خدایی و خداست خونبهای تو
سَرور من من امام من سیّدِ بوریا کفن
سوخت دل حزین من ز سوز نینوای تو
روی ترآب آمده پیکر همچو لاله ات
زینت نیزه ها شده رأس زِ تن جدای تو
دید چو جسم بی سرت به روی خاک قتلگاه
ناله بزد چو مادرت خواهر با وفای تو
زد به سر و به سینه اش دخترِ داغدیده ات
آه کشید دم به دم زِ داغ جانفزای تو
مادر قد خمیده ات آمده از جنان به طف
تا به کنار پیکرت گریه کند برای تو
صدای مادر تو را به یاحسین و یا حسین
شنید بین قتلگه قاتل بی حیای تو
🔴 سروده شده در اردیبشهت ۸۵ در کربلای معلّیٰ
موضوع : مدح و مرثیه امام حسین علیه السلام
#دلنوشته
#شعر_امام_حسین
@sherosabk
تقدیم به ساحت مقدس حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام
دوباره بوی محرّم رسد به شامه ی جان
دوباره اشک روان میشود ز چشم زمان
دوباره رخت عزا در عزای ثارالله
شود به پیکر انسان و حوری و غلمان
دوباره خیمه ی ماتم به هرکجا برپاست
دوباره گشته دل عاشقان او سوزان
به یاد مرثیه های شهیدِ در گودال
به ناله نوحه بخوانند ساکنان جِنان
در آن بهار بکا بر حسین خون خدا
خوش است سینه ی سوزان و دیده ی گریان
زِ روی او همه جا گشته مهدِ مطلق نور
زِ نور او شده روشن ستاره ی ایمان
ازینجای شعر را میتوان مجزّا وَ بدونِ خواندنِ بیت های بالا اجرا کرد👇
حسین کیست همان که به یک اشاره ی چشم
زِ خیل عالمیان درد میکند درمان
حسین کیست که همان به روز سخت جزا
لب تمام محبان او بود خندان
حسین کیست همان که ز چِهرِ زیبایش
بریده دست بُوَد ماهِ وادی کنعان
حسین کیست همان که بیان مِدحَت او
غریب و دور بود از توانِ نُطق و لِسان
حسین کیست همان که ولایتش سود است
ولی جدایی از درگهش بود خُسران
حسین کیست همان که زِ خلقت ذاتش
به خویش فخر کند ذات ایزد منان
حسین کیست همان که زِ گلشن رویش
رسد به شامه ی جان عطر نرگس و ریحان
حسین کیست همان که به اذن ربّ خلیل
شرار نار شود از محبتش بُستان
حسین کیست همان که تمام هستی داد
ولی خرید رضای یگانه ی سبحان
حسین کیست همان که به روز عاشورا
به دشمنش زِ عنایت بداد خطّ امان
حسین کیست همان که میان دشت بلا
به راه دوست گذشت از علیِ تازه جوان
حسین کیست همان که ز مِحنَت قاسم
بهار آرزویش شد خزان تر ز خزان
حسین کیست همان که میان عرصه ی جنگ
پِیِ کمک به کسی می رود به هندُستان
حسین کیست همان که فقط به فکر خداست
نه فکر حوری و غلمان و روضه ی رضوان
حسین کیست همان که نماز بر پاداشت
میان لشکر عُدوان و تیغ و تیر و سِنان
حسین کیست همان که ز داغ عبّاسش
کنار علقمه شد قامتش ز غصه کمان
حسین کیست همان که به روی دستانش
گلوی طفل رَضیعش بگشته خون باران
حسین کیست همان کس که تا به صبح ظهور
صفات قُدسیه اش هست بر همه پنهان
خدا کند که بیاید امام غایب ما
که با فرج برسد فصل رنج ما پایان
🔴 سروده شده در حدود سال ۸۲
موضوع حلول ماه محرم و مدح و مرثیه امام حسین علیه السلام
#دلنوشته
#شعر_امام_حسین
@sherosabk
سرود مسجدی عروسی پدر و مادر سادات علیهما سلام
بریزید همه گل،به بانگ شوق و فریاد
که فاطمه عروس و،علی هم شده داماد
بخوان نور و تبارک
بگو بادا مبارک
همه ز شور و شادی،چو خُم به جُنب و جوشند
ملائکِ بهشتی،لباسِ نو بپوشند
بخوان نور و تبارک
بگو بادا مبارک
همه خنده کنانند،چو مشتری و ناهید
زِ امرِ حق رسیده،ستاره ای به خورشید
بخوان نور و تبارک
بگو بادا مبارک
ببینید ببینید،همه دانه به دانه
به باغِ لب بلبل،شکفته شد ترانه
بخوان نور و تبارک
بگو بادا مبارک
بگوئید بگوئید،به کعبه بیتِ دادار
لباس مشکیِ خود،زِ پیکرت برون آر
بخوان نور و تبارک
بگو بادا مبارک
که امشب شب عید و،شب شادی دلهاست
عروسیِ علی با،گلش حضرت زهراست
بخوان نور و تبارک
بگو بادا مبارک
چه زهرا که داده،لباسِ خود به سائل
چه مولا که بُرده،ز عاشقان همه دل
بخوان نور و تبارک
بگو بادا مبارک
چه زهرا که باشد،کنیزِ او چو مریم
چه مولا که باشد،غلامش عیسَوی دم
بخوان نور و تبارک
بگو بادا مبارک
خدایا خدایا،به این شبِ دل آرا
روا کن روا کن،خودت حاجت ما را
به حق آل عصمت
به حق این دو حضرت
غمِ ما غمِ ما،که آیتِ خوش عهدی است
فِراقِ فراقِ گل فاطمه مهدی است
زده خیمه به صحرا
بُوَد یوسف زهرا
یا مهدی یا مهدی...
۸۵/۱/۲۶
#عروسی #ازدواج
#عروسی_حضرت_زهرا
#ازدواج_حضرت_زهرا
@sherosabk
عروسی پدر و مادر سادات علیهما سلام
پیوندِ دو ماهِ بی قرین است
پیوندِ دو مظهرُ الیقین است
پیوندِ دو بحرِ جود و بخشش
پیوندِ دو گوهرِ ثَمین است
پیوندِ دو رایتِ سیادت
پیوندِ دو آیتِ مبین است
پیوندِ دو پرتوِ الهی
پیوندِ دو نورِ راستین است
پیوندِ دو کوکبِ کرامت
پیوندِ دو مِهرِ مَهجبین است
لبخندِ شعف ز شوق امشب
بر چهره ی خَتمِ مرسلین است
آوای خوش اَلحانِ خدایی
در درگه عشق پر طنین است
خوشحال از این جشنِ پر از نور
پیغمبر و ربّ العالمین است
پیوندِ دو اخترِ هدایت
پیوندِ دو چلچراغِ دین است
گل در بَر و جامِ ناز بر دست
در خُلد تمام حورِ عین است
پیچیده به آستانِ جانان
بانگی که خوش است و دلنشین است
پیوندِ دو ناطقُ الضُّحی و
صافات و بُروج و یاء و سین است
بر خوان ز دل عادیات و کوثر
کین سِرْ به وجودِ ما عجین است
امشب ز شرف مدینه بهتر
از روضه ی جنّتُ البَرین است
می باشد عروسِ جشنِ امشب
زهرا که مَلیکه در زمین است
داماد ، پسر عمِّ پیمبر
مولا و امیرِ مومنین است
تَمثیلِ علی و فاطمه بر
انگشترِ دهر ، چون نگین است
ای شیعه بخواه حاجتت را
از دوست که بهترین معین است
یارب به سُرورِ قلبِ احمد
که رحمتِ او حِصنِ حصین است
یارب به خدیجه کو به رُتبت
در مَنزِلت اُمِّ مومنین است
یارب به علی ، به حق زهرا
ما حاجتمان فقط همین است
بر ما برسان امامِ ما را
کو ناجی و یارِ مسلمین است
۸۶/۹/۲۱
#عروسی #ازدواج
#عروسی_حضرت_زهرا
#ازدواج_حضرت_زهرا
@sherosabk