eitaa logo
شعر و ذکر (اشعار کربلایی جابر عابدی)
548 دنبال‌کننده
60 عکس
48 ویدیو
1 فایل
اسیر عشق حسن خانوادگی شده ایم... ارتباط با ادمین: @khademkashani نقد و نظر شما را با اشتیاق می خونم
مشاهده در ایتا
دانلود
27.6M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اشعار زیبا در وصف امامزادگان سید محمد و آقا علی عباس علیهم السلام شاعر و مداح اهلبیت کربلایی جابر عابدی جمعه ۷ اردیبهشت در پنجاه و هشتمین سال اقامه عزای هیئت شاهزاده علی اکبر راوند کاشان در حرم مطهر امامزادگان آقا علی عباس و شاهزاده محمد ارسالی خادم افتخاری حرم شهید اردهال حسن توکلی           ━═━⊰❀❀⊱━═━ @aghaaliabbas @sherozekr instagram.com/Aghaaliabbas.ir
تقدیم به امام صادق علیه السلام ______________ شیعه ی جعفری ام تا دل عاشق دارم این علی دوستی از حضرت صادق دارم منِ بیچاره کجا و درِ این خانه کجا او به من داده لیاقت دل لایق دارم درِ این خانه به جز لطف ندیدم هرگز غرق آرامشم و دلبر حاذق دارم گر چه آلوده ام از بابت معصیت خویش همچو ویرانه ام و گنج حقایق دارم آنچه از صبح ولادت به دلم ریخته اند شور عشق است که همراه دقایق دارم دل ما برده به این واسطه مانند علی آبرودارم از این مکتب فرزند علی .............. پسر فاطمه را در دل شب آزردند سر سجاده کشیدند و ز خانه بردند خانه ای که به درش شعله زدند از کینه بچه ها از سر وحشت همگی پژمردند دست بسته علی از خانه دوباره می رفت احترامش نگرفتند و غمش نشمردند گفت عمامه، عبا، حداقل نعلینم... دل به درخواست این مرد خدا نسپردند آه او شیخ الائمه است که پشت مرکب می دوید و چه به روز دل او آوردند نفسش سوخته از بس پی مرکب رفته چقدر در غم و اندوه به زینب رفته ........... با تب کرببلا از تن او جان می رفت شب غم بود که خورشید پریشان می رفت یاد پاهای رقیه به خودش هی می گفت من بمیرم که روی خار مغیلان می رفت چشم هایش فقط از روضه ی جدش می خواند از لبش هر نفسی ذکر حسین جان می رفت تشنگی اش چقدر روضه ی جانسوزی داشت خیمه ها تشنه ولی ساقی طفلان می رفت یادش آمد پسر فاطمه بعد از عباس سمت گودال بلا با لب عطشان می رفت نیزه ای خورد، بلند مرتبه شاهی افتاد تا ابد در دل عشاق چه آهی افتاد .......... تیغ بالای سرت بود پیمبر آمد شک ندارم که به دنبال تو حیدر آمد خواست شمشیر به رویت بکشد آن ملعون خواست منصور ولی منع مقدر آمد دل تو سوخت شبیه دل مادر صد حیف بین مقتل چه عذابی شده لشکر آمد زخم می خورد روی زخم عزیز زهرا دست و پا می زد و ای وای که مادر آمد صورتش روی زمین بود که می زد خنجر شمر می رفت ولی غمزده خواهر آمد تو کفن داشتی آقا ولی ای وای حسین پیرهن داشتی آقا ولی ای وای حسین جابر عابدی @sherozekr
اللهم عجل لولیک الفرج.... نشسته ام سر راهت که زود برگردی تویی که چاره ی هر مشکلی و هر دردی شفای من به وصال تو بستگی دارد بیا که خون به دل زخم عاشقم کردی ببین چه بر سر هجران کشیدگان آمد ببین چه بر سر این بیقرار آوردی بدا به حال من منتظر که تنهایی چه کرده ام که غریبی، طرید و شبگردی هنوز هم که هنوز است فکر ما هستی منم که بد شدم اما تو همچنان مردی... جابر عابدی @sherozekr
با جام محبتی تو مدهوش رضا نام آور خدمتی، کفن پوش رضا ای خادم بی ریا، شهید جمهور آرام گرفته ای در آغوش رضا... جابر عابدی @sherozekr
راه تو به اشک و مژه ها جارو شد در کنج حرم قبر تو جنت بو شد پرواز تو را میان جنگل دیدند جایی که امام، ضامن آهو شد جابر عابدی @sherozekr
خادم شدی و بال رهایت دادند تا قرب خدا، جام بلایت دادند نقد است همیشه مزد اخلاص و تلاش یک گوشه ای از بهشت جایت دادند جابر عابدی @sherozekr
بغضم به زبان بی زبانی باشد سخت است غمی که ناگهانی باشد خوشبخت کسی که با مدال خدمت با مهر شهادت آسمانی باشد جابر عابدی @sherozekr
خراب ذکر حسینیم جانمان بدهید اسیر کرببلاییم آنمان بدهید اجل رسید اگر مهلتی بگیرید و برای اشک محرم امانمان بدهید... جابر عابدی @sherozekr
12.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مستی که فقط به خوردن باده که نیست... مستم به خدا ز بوی انگور نجف... جابر عابدی
روضه ی قتلگاه... ______ سلام بر بدن پاره پاره ات ارباب به زخم پر شرر بی شماره ات ارباب به هر ورق ورق مصحف تنی بی سر به آیه آیه ی هر استخاره ات ارباب سلام بر تو و بر حنجری که خنجر خورد به خون قلب و دل پر شراره ات ارباب بمیرم ای پسر فاطمه که دشمن بست ز هر چهار طرف راه چاره ات ارباب تویی که قافله سالار کربلا هستی کجا روند حرم بی اشاره ات ارباب عذاب درد اسیری زینب و زن ها شده مصیبت و سوز دوباره ات ارباب سه روز در دل صحرا میان خاک عطش گل تو سوخت، چه ها شد عصاره ات ارباب خمید خواهرت از لحظه ای که با هم دید به نیزه ها سر ماه و ستاره ات ارباب چقدر اهل حرم را کتک زدند این قوم درست پیش تو بین نظاره ات ارباب چرا میان حصیر شکسته جمع شدی کفن نبود مگر در قواره ات ارباب هنوز صبح به صبح می دهد نسیم سحر سلام بر بدن پاره پاره ات ارباب جابر عابدی @sherozekr
گودال قتلگاه... _ بین گودال دست و پا می زد زخم بر قلب مصطفی می زد زینب از روی تل و فاطمه هم به سر از شدت بلا می زد دور تا دور قتلگاه چقدر سنگ در دست، بی هوا می زد با سنان و کمان و نیزه و تیر هر کس آمد جدا جدا می زد یک نفر از خودش نمی پرسید به تن زخمی اش چرا می زد تکیه بر نیزه ی غریبی داد رو به یاران کربلا می زد تشنه بود و به سمت علقمه شد آه عباس را صدا می زد.. کاش سقا هنوز بود و حسین رو به دست گره گشا می زد دید بی غیرت اند این لشگر ناله ی یا اخا اخا می زد با هجومی شلوغ شد مقتل لشکری چنگ بر عبا می زد شمر آمد پی غنیمت سر چکمه بر زخم، بی حیا می زد سر جدا شد، برید از گردن همه دیدند از قفا می زد آسمان تیره شد زمین لرزید آه قرآن به نیزه ها می زد استخوانش میان آتش و خون می شکست و به نعل ها می زد کفنش کرد خاک گرم سه روز پسرش حرف بوریا می زد جابر عابدی @sherozekr
به زخم های بی شمار رقیه سلام الله علیها __ انگشتر تو دست او بود و کتک زد بر زخم های صورتم سیلی، نمک زد افتادم از ناقه شبی که زجر برگشت هر چند زیر دست و پا گفتم کمک، زد چشم خودش را بسته بود و داد می زد انگار زهرا را به تاوان فدک زد انسیه الحورای تو بودم مگر نه با تازیانه بر پر و بال ملک زد نیلوفری شد گونه های سرخم آخر با صورتم بابا عقیق اش را محک زد چنگی میان موی من انداخت بی رحم با ضجه ام چون که دلش می شد خنک، زد صد بار دیگر هم اگر چه خاطرش بود می گفت شاید که زدم هی دو به شک زد آزار داده دخترت را بیشتر زجر با حرمله با شمر و خولی مشترک زد پیرزنی در کوچه های شام بی خیر بر این لبی که خورده بود از تب ترک، زد @sherozekr